فروردین
23
1393

ایراد بنى اسرائیلى!

مردى از بنى اسرائیل ، یکى از بستگان خود را کشت و جسد او را بر سر راه مردى از بهترین فرزندان قبیله بنى اسرائیل گذاشت . سپس به خونخواهى او برآمد. کسى از آنها متهم شد که قاتل اوست . در نتیجه غوغاى برخاست . براى حل این مشکل محضر موسى آمدند تا حق را آشکار سازد.
حضرت موسى دستور داد گاوى بیاورند تا کشف حقیقت کنند. بنى اسرائیل گمان بردند موسى آنان را استهزاء مى کند، از روى تعجب گفتند:
– آیا ما را استهزاء مى کنید؟
موسى گفت :
– استهزاء خوى نادانان است و من به خدا پناه مى برم از جاهلان باشم .
وقتى فهمیدند مساءله جدى است گفتند:
– از پروردگارت بخواه براى من روشن کند، چگونه گاوى باید باشد.
حضرت فرمود:
اگر بنى اسرائیل در مرحله اول از فرمان موسى پیروى مى کردند، هرگونه گاوى مى آوردند در اطاعت ایشان کافى بود. ولى چون بهانه جوئى کردند، توضیح خواستند، خدا نیز کار را برایشان دشوار ساخت . و براى آن گاو نشانه هاى قرار داد که پیدا کردنش کار آسان نبود. لذا وقتى که پرسیدند، این گاو چگونه باید باشد، خداوند فرمود:
آن گاو نه پیر و از کار افتاده باشد و نه بکر و جوان ، بلکه میان این دو!
باز پرسیدند:
– چه رنگى باشد؟!
حضرت موسى فرمود:
– زرد رنگ ، طورى که هر بیننده را شاد و مسرور سازد.
گفتند:
– اى موسى ! مشخصات گاو هنوز مبهم است واضح تر بفرما!
موسى گفت :
– گاوى که به شخم زدن آرام و نرم نشده و براى زراعت ، آبکشى نکرده باشد، بدون عیب بوده و غیر از رنگ اصلى اش رنگ دیگرى در آن نباشد.
با زحمت فراوان جستجو کردند در آخر مشخصات با مشخصات گاوى انطباق یافت که نزد جوانى از بنى اسرائیل بود. وقتى که براى خرید پیش ‍ او رفتند، گفت :
– نمى فروشم ، مگر اینکه پوست گاوم را پر از طلا نمایید!
گفتار جوان را به حضرت اطلاع دادند، فرمود:
– چاره اى نیست باید بخرید! آنان نیز به همان قیمت خریدند و آن را کشتند.
دم گاو را بر مرد مقتول زدند و او زنده شد، گفت :
– یا نبى الله ! پسر عمویم مرا کشته است ، نه آن کسى که ادعا مى کنند.
این گونه راز قتل بر همه آشکار شد. یکى از پیروان و اصحاب موسى گفت :
– یا نبى الله ! این گاو قصه شیرینى دارد.
حضرت فرمود:
– آن قصه چیست ؟
مرد گفت :
– جوان صاحب این گاو، نسبت به پدر و مادر خویش خیلى مهربان بود. روزى او جنسى خرید. براى گرفتن پول ، پیش پدر آمد، او را در خواب یافت .
چون نخواست پدر را از خواب شیرین بیدار کند، از معامله صرف نظر کرد، هنگامى که پدر بیدار شد، جریان را به او عرض کرد.
پدر گفت :
– کار نیکویى کردى ، به خاطر آن ، این گاو را به تو بخشیدم .
حضرت موسى علیه السلام گفت :
– ببینید! این فواید نیکى به پدر و مادر است .

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

فروردین ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« اسفند   اردیبهشت »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829