فروردین
28
1393

گزارشى از جهنم

حضرت عیسى  علیه السلام با پیروانش سیاحت مى کرد. به دهکده اى رسید که تمام ساکنین آن در بین راه و خانه هایشان مرده بودند.
حضرت عیسى  علیه السلام فرمود:
– اینان به مرگ طبیعى نمرده اند، قطعا گرفتار غضب الهى شده اند، اگر غیر از این بود یکدیگر را دفن مى کردند.
پیروانش گفتند:
– اى کاش ما مى دانستیم قضیه اینان چه بوده است !
به عیسى  علیه السلام خطاب رسید مردگان را صدا بزن ! یک نفر از آنان تو را جواب خواهد داد.
حضرت عیسى صدا زد:
– اى اهل قریه !
یکى از آنان پاسخ داد:
– بلى ! چه مى گویى یا روح الله ؟
– حالتان چگونه است و قضیه شما چه بوده است ؟
– ما صبحگاه با کمال سلامتى و آسوده خاطر سر از خواب برداشتیم ، شبانگاهان اما همه در هاویه افتادیم !
– هاویه چیست ؟
– دریایى از آتش است که کوههاى آتش در آن موج مى زند.
– به چه جهت به این عذاب گرفتار شدید؟
– محبت دنیا و اطاعت از طاغوت ما را چنین گرفتار نمود.
– چه اندازه به دنیا علاقه داشتید؟
– مانند علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر! هر وقت دنیا به ما روى مى آورد خوشحال مى شدیم و هرگاه روى برمى گرداند غمگین مى گشتیم .
آن گاه حضرت عیسى  علیه السلام مکثى کردند و سپس پرسیدند:
– تا چه حد از طاغوت اطاعت مى کردید؟
– هر چه مى گفتند اطاعت مى نمودیم .
– چرا از میان مردگان فقط تو جوابم دادى ؟
– زیرا آنان دهانشان لجام آتشین زده شده و ملائکه تندخو و سختگیرى ماءمور آنان هستند. من در میان آنان بودم ولى در رفتار از ایشان پیروى نمى کردم .
هنگامى که عذاب خداوند نازل شد، مرا نیز فرا گرفت . اکنون با یک موى کنار جهنم آویزانم ، مى ترسم در میان آتش بیفتم !
عیسى  علیه السلام رو به جانب پیروانش کرد و گفت :
– در زباله دان خوابیدن و نان جوین خوردن شایسته خواهد بود، اگر دین انسان سالم بماند

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

فروردین ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« اسفند   اردیبهشت »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829