14
1393
ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۲۵
حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:
بِسْمِالله الرَّحْمنِ الرَّحِیم
أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً (۴۱)وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فِیها وَ هِیَ خاوِیَه..ٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً (۴۲) وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَه..ٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِالله وَ ما کانَ مُنْتَصِراً (۴۳) هُنالِکَ الْوَلایَه..ٌ لِلهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً (۴۴)
یادآوری
ثروت و مال نعمت الهی است و باید در برابر آن شکرگزار بود، «وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَالله الدَّارَ الْآخِرَه» [قصص: ۸۸] «و از آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را جستوجو کن.» اما متأسفانه چه بسیار ثروتمندانی که خود را شایسته این ثروت میدانند و به آن جهت خود را از خدا بینیاز میپندارند و در نتیجه سرکشی میکنند: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» [علق: ۶ ـ۷] نمونه این فریبخوردههای ثروت، باغدار این حکایت است که نعمتی که خدا به او داده است او را فریبداده و کفراننعمت کرده است. اما همسایه مومن او که از توهم آزاد است، بیان کرد که برتری تو در ثروت و امکانات زندگی نعمت و آزمون الهی است و هیچ دلیلی بر فخرفروشی تو نیست. چه بسا بر باغ تو به دلیل کفراننعمت، عذابی نازل و به خاکی بیحاصل و لغزنده تبدیل شود. آیه چهل و یکم ادامه سخن آن مرد مومن است.
آیه ۴۱
أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً
ترجمه
یا آب آن به زمین فرورود و هرگز نتوانى آن را به دست آورى.
نصیحتی توحیدی
زمین کشاورزی و باغات نیاز به آب دارند، آبی که در دسترس کشاورز قرار گیرد و با آن زمین خود را آبیاری کند و زمین بدون آب، کویری خشک است. به این دلیل او را نصحیت میکند که اگر خداوند آب این زمین را فروبرد، تو هرگز نمیتوانی آن را استخراج کنی تا زمینت را آباد کنی.
«أَوْ یُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَباً» آب را خداوند در دسترس تو قرار داده است و اگر بخواهد، خودش هم از دسترس تو خارج میکند. پس تو در هر صورت کسی و چیزی نیستی که در برابر خدا قدعلم کنی. بلکه همه وجودت و همه شؤون تو وابسته به خداست و این وابستگی تام است و تو چیزی از خودت نداری و خدا هم این باغات را سرسبز کرده و اگر بخواهد آن را به خاکستر تبدیل میکند یا آب را از آن دریغ میکند تا کویری بایر شود.
این نصیحت امروزه هم باید در گوش ما باشد. همه عالم در دست خداست و اگر نعمتهایش را از ما بگیرد، هیچچیز نداریم. «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِین» [ملک: ۳۰]«بگو به من خبر دهید اگر آب سرزمین شما فرورود چه کسى براى شما آبى روان مىآورد؟»
آیه ۴۲
وَ أُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلى ما أَنْفَقَ فِیها وَ هِیَ خاوِیَه..ٌ عَلى عُرُوشِها وَ یَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً
ترجمه
و سرانجام، عذاب الهی محصولش را فراگرفت. پس در حالىکه باغش بر داربستهاى آن فروریخته بود، براى آنچه در آن هزینه کرده بود، دستهایش را از پشیمانى برهم میزد و مىگفت: اى کاش کسى را با پروردگارم شریک نساخته بودم.
احاطه عذاب الهی
تاکنون گفتوگوی آن دو نقل شده بود و اکنون فرجام تلخ آن مرد خودبین و کافر را بیان میفرماید. نتیجه کفر او چه شد؟ «وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ» عذاب الهی ثروت او را از همهطرف احاطه کرد. نه فقط باغات او، بلکه سخن از «بثمره» است، یعنی آتش عذاب به دور همه ثروت او افتاد و آن را تباه و نابود کرد.
پشیمانی
«فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَی ما أَنفَقَ فِیهَا وَ هِیَ خَاوِیَهٌ.. عَلَی عُرُوشِهَا» اصل «خاویه» از «خوی» به معنای سقوط است. و «خاویه» به معنای فروریخته شده است. [التحقیق: ۳/۱۵۵] او صبح به سراغ باغش رفت، دید که داربستهای باغ فروریخته است و باغ بهطورکامل ویران شده است و همه هزینههایش هدر رفته بود. او جز پشیمانی راهی نداشت. «یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ» دستهایش را ـ به نشانه پشیمانی ـ روی هم میزد. او که تصورش آن بود که این ثروت تا زنده است، با اوست و او را حفاظت میکند، اکنون دید که همه سرمایهاش نابوده شده است، پشیمانی همه وجودش را گرفت و دست روی دست میمالد که همه امیدش ناامید شد.
این پشیمانی نمونه پشیمانیای است که ستمکار و گناهکار روز قیامت فریادش را میزند: «یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ» [فرقان: ۲۷]«ستمکار دستش را از شدت حسرت گاز میگیرد.» اینجا هم وقتی دید همه سرمایهاش از دست رفته است و داربستها که نگهدارنده شاخهها و خوشهها بودند، فروریختهاند از شدت پشیمانی دست روی دست میکشید و در آن حال گفت: «وَ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»ای کاش به خدا مشرک نمیشدم و جز به خدا به کسی دیگر اعتماد نمیکردم و به خود نیز مغرور نمیشدم و احساس بینیازی نمیکردم. همه کوششهای من از بین رفت و ثمره تلاشم نابود شد. [المیزان: ۱۳/۳۱۲] اما آیا پشیمانی سودی داشت؟ مسلماً نه! عذاب الهی آمده بود و همه ثروت او را در برگرفته بود.
آیه ۴۳
وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَه..ٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِالله وَ ما کانَ مُنْتَصِراً
ترجمه
در آن هنگام هیچ گروهى را جز خدا نداشت که به او یارى رسانند و خود نیز توان آن را نداشت که عذاب را از خویشتن بگرداند.
حقیقتی که آشکار شد
او که به فرزندان و خدمتگزاران زیاد خود میبالید در آن حال حقیقتی را شهود کرد که تا پیش از آن برایش پنهان بود:
اولاً دانست از فرزندان و امکانات و اسباب مادی هیچ سودی برای او ندارند و تنها خداست که یاور انسان است و غیر او هیچ کسی ولایتی بر انسان ندارد تا یاریاش کند: «وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ فِئَه..ٌ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللهِ»
ثانیا خودش هم در برابر قدرت الهی کارهای نیست تا بتواند عذاب الهی را از خود بازدارد: «وَ ما کانَ مُنْتَصِراً» آری او هیچیاور و ولیای نداشت تا به کمکش آید و کار او را به دست بگیرد و او را از عذاب الهی برهاند و ثروتش را نجات دهد. خودش هم توانی نداشت که عذاب الهی را برطرف کند. او بهعینه دید که همه افراد و اسبابی که در اختیار دارد، هیچکاره هستند. نه خود توانی دارد و نه دیگران. یعنی حقیقت آشکار که همه زمین و آسمان ملک خداست و جز او ولی و یاوری نیست: «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّالله لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِالله مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر» [بقره: ۱۰۷] حقیقتی که تاکنون به دلیل اینکه نفسانیت حجاب او شده بود، برای او پنهان بود.
آیه ۴۴
هُنالِکَ الْوَلایَه..ٌ لِلهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً
ترجمه
در آنجا آشکار مىشود که فرمانروایى فقط در اختیار خداست، که حق است و اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.
خدا تنها مالک تدبیر
«هُنَالِکَ الْوَلاَیَه..ٌ لِلهِ الْحَقِّ» «هنالِک» ضمیر اشاره برای دور و ظرف مکان به معنای «آنجا» است. [الصحاح: ۶/۲۵۶۱] وقتی او به عینه دید که عذابالهی همه تلاش او را احاطه کرده و اسباب ظاهری هم هیچکاره است، در آنجا و آن حالت حقیقت آشکار شد که خداوند تنها مالک حقیقی امور است و تدبیر کارها تنها در اختیار اوست. زیرا تنها خدا حق است و هرچه غیرخداست، باطل و هالک است. خدا حق است و ولایت و تدبیرش بر موجودات و حوادث هم حق است و این حقیقتی است که مشهود هر لحظه عارف است: «فَاللهُ هُوَ الْوَلِیُّ» [شورا: ۹] تنها خدا ولی است که امور همه موجودات و انسانها در اختیار اوست. این ولایت عام الهی است که بر همه موجودات حاکم است. پس ولایت در اینجا به معنای مالکیت تدبیر است. [المیزان: ۱۳/۳۱۴[
«هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَخَیْرٌ عُقْباً» از آنجا که تنها خداست که حق است و حقیقت اوست که بر همه احاطه دارد، او بهترین ثواب است، تنها اوست که ثواب و پاداش میدهد و دیگران را در آن راهی نیست و او بهترین فرجام است و فرجام همه کارها در اختیار اوست.
داستان پایان یافت. آیه حاضر که نتیجه همه داستان است در حقیقت بر همه سوره سایه افکنده و مقصد و مقصود نزول سوره است که بدانید تنها خداوند است که حق است و ولایت و مالکیت و تدبیر امور هم تنها در دست اوست و پاداش و فرجام هم تنها در نزد خداست و اوست که بهترین پادشدهنده و بهترین فرجامدهنده است. ان شاءالله این بحث را در شماره آینده پی میگیریم.
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر بهمن ۱۴, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت بهمن ۱۴, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان بهمن ۱۴, ۱۳۹۳
- سجده شکر بهمن ۱۴, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر بهمن ۱۴, ۱۳۹۳