بهمن
16
1393

مقام علمی حضرت معصومه (سلام الله علیها)

حضرت معصومه (سلام الله علیها) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (علیه السلام) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (سلام الله علیها) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (سلام الله علیها) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (علیه السلام) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.

بهمن
16
1393

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۲۶

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
هُنالِکَ الْوَلایَهُ..‌ لِلهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً (۴۴)

 

حکایتی زنده
آیات ۳۲ تا ۴۴ حکایتی بیان شد تا حقیقتی را آشکار فرماید که انسان‌ها ۲ دسته هستند، گروهی چون آن مرد باغدار و ثروتمند، در اوهام زندگی می‌کنند و به مال و خاندان و قدرت مالی خود می‌بالند و زینت دنیا هم چشمانشان را کور کرده است، و نفسانیت بر آنان حاکم شده است و حق را نمی‌بینند و ولایت الهی را درنمی‌یابند اما گروهی دیگر چون اصحاب کهف حقیقت را دیدند و از اوهام به‌درآمدند و تحت ولایت الهی درآمدند.
گروه اول باید همواره مترصد نتیجه‌ تلخ اوهام خود باشند، نه فقط در آخرت؛ بلکه در همین دنیا. و مومنان هم ثمره‌ شیرین ایمان خود را در دنیا می‌چشند و در آخرت نیز به طور کامل از آن بهره‌مند می‌شوند. پس مقصود این حکایت بیان همین اصل کلی است که ما مخاطبان کتاب الهی بدانیم که در همه حالات ولایت از آنِ خداست و این ولایت حق است. پاداش و فرجام هم در دست خداست و خدا تنها به مومنان و اهل تقوا پاداش و فرجام نیکو می‌دهد: «وَ الْعَاقِبَه..‌ ‌ لِلْمُتَّقِینَ» [اعراف: ۱۲۸]

درنگ در حکایت
مقداری در این حکایت و آیه‌ پایانی آن درنگ کنیم. چگونه حقیقت را آشکار فرمود که «ما عِنْدَکُم ْیَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللهِ باق» [نحل: ۹۶] «آنچه پیش شماست، پایان می‌یابد و آنچه نزد خداست، باقی است.» پس برای اینکه ما نیز باقی باشیم و عذاب الهی ما را احاطه نکند، باید عنداللهی شویم؛ زیرا «هُنالِکَ الْوَلایَه..‌ لِلهِ الْحَق» آشکار است که ولایت تنها مخصوص خداست که حق مطلق است و خدا «هُوَ خَیْرٌ ثَوَاباً وَ خَیْرٌ عُقْباً» است.

آری! وقتی حقیقت روشن شود، معلوم می‌گردد که «أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَرا» [کهف: ۳۴] توهمی بیش نیست. چنین افرادی به دلیل اینکه از خدا دور شده‌اند، تنها به زندگی زودگذر دنیوی دلخوش هستند و به ثروت و قدرت خود می‌نازند. نتیجه‌ چنین توهمی چیست؟ خروج از ولایت الهی و احاطه‌شدن عذاب بر آنان از طریقی که حتی فکرش را هم نمی‌کنند. اما در مقابل کسی که در پناه ولایت الهی است، می‌داند که زندگی دنیوی در مقابل حقیقت زندگی اخروی بهره‌ای اندک است که اصلاً به حساب نمی‌آید، بنابراین همه‌ تلاشش برای رسیدن به اهداف اخروی است، در نتیجه او همواره به بهترین نحو یاری می‌شود و پاداش و فرجامی نیکو دارد. بنابراین نباید نعمت‌های الهی ما را فریب دهد و آنان را به دانش و کار خود مستند کنیم و خود را از خدا بی‌نیاز پنداریم و همواره ولایت حق بر خود را ببینیم.

ولایت عام و خاص الهی
ولایت امر یگانه‌ای است، یعنی تنها یک ولایت در کل عالم وجود جاری است و آن هم ولایت‌الله است. اما ولایت حق دو قسم است: ولایت عام و ولایت خاص.
ولایت عام مشترک بین همه‌ موجودات عالم و همه‌ انسان‌هاست، یعنی هیچ موجودی از ولایت خدا بیرون نیست و همه تحت تدبیر و ملکیت خدا هستند. اما ولایت خاص تنها اهل حقیقت را سزاست که به درگاه حق واصل شده‌اند و به کمال بندگی نائل آمده‌اند. به تعبیر دیگر ولایت خاص کمال نهایی و حقیقی انسان و هدف نهایی از تشریع دین است. [علامه طباطبایی، رساله.. ‌الولایه..‌: ۱۴۸] وقرآن هم ما را به کمال بندگی یعنی ولایت خاص الهی دعوت کرده است. البته ولایت خاص هم مراتبی دارد تا مرتبه‌ای که دست هیچ‌کس به آن نرسد.
پس هرکس در مسیر حق باشد، مظهر و تجلی ولایت حق می‌شود. حضرت رسول‌اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین علیه‌السلام و حضرات معصومین علیهم‌السلام مظهر ولایت تامه و مطلقه‌ الهی هستند و به مقام «دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» [نجم: ۸ ـ ۱۰] نائل آمده‌اند و ما هم می‌توانیم با دستگیری آن بزرگواران به حد توان بشری خودمان به مقام ولایت و قرب الهی بار آییم و مظهر ولایت الهی شویم و این راهی است که قرآن ما را به آن دعوت می‌کند. «أَنَّ اللهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ» [انعام: ۴۰] «هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِیر» [حج: ۷۸].

تطبیق آیه؛ ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام
پس ولایت الهی ـ یعنی اینکه تصرف و تدبیر فقط از آنِ خداست ـ حقیقتی است که بر همه‌ وجود سایه‌ افکنده است، اما حجاب نفسانیت به ما اجازه نمی‌دهد که آن را ببینیم. اگر بنده‌ای این حقیقت را ببیند، در این حال خود گنجینه‌دار گنجینه‌های الهی و کلیددار آن و باب الله می‌شود. [ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم: ۱/۴۶۷ ـ ۴۶۸] به این دلیل است که در روایتی از امام باقر علیه‌السلام این آیه به ولایت امیرالمومنین تطبیق داده شده است: «فِیقَوْلِ اللهِ تَعَالَى: هُنالِکَ الْوَلایَه..‌ لِلهِ الْحَقِ. ‏قَالَ: تِلْکَ وَلَایَه..‌ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ الَّتِی لَمْ یُبْعَثْ نَبِیّ ٌقَطُّ
إِلَّا بِها» [شواهد التنزیل: ۱/۴۶۱]
چون امیرالمومنین علیه السلام بندگی را به کمال رساند و ولایت الهی را در خود تمام کرد، باب الله شد، تا جایی که هیچ پیامبری برانگیخته نشد مگر به ولایت ایشان. یعنی باطن همه‌ نبوت‌ها ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام است، [قاضی سعید قمی، شرح الاربعین: ۲۵۵] زیرا آن حضرت گنجینه‌دار خزائن الهی است. البته این راهی نیست که بتوان تنها با علم و عقل پیمود، بلکه عقل چونان چراغی است که راه را روشن می‌کند اما معرفت این حقیقت جز از طریق قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام حاصل نمی‌شود و قرآن و عترت هم ما را به شهود دعوت می‌کنند تا حقایق را چنانچه هستند، شهود کنیم و آنگاه ولایت حقِ خدا را بر همه‌ موجودات ببینیم. [ملاصدرا، همان: ۴۸۶ ـ ۴۸۷]

راه باز است
آری! حقیقت ولایت، قرب الهی است و این در صورتی است که کدورت و خودبینی از ما زائل شود، در این حالت است که با صفای باطن حقیقت ولایت الهی را می‌بینیم که همه‌ موجودات تحت تدبیر او هستند: «وَ هُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ» [شوری: ۲۸] و خود نیز به مقام ولایت خاصه نائل می‌شویم. «إِنَّ وَلِیِّیَ اللهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ» [اعراف: ۱۹۶] «ولی من خداست که کتاب را نازل کرد و او سرپرست نیکوکاران است».

روایتی از امام صادق علیه السلام وارد شده است که این حقیقت را روشن می‌کند. ابوبصیر از بزرگان صحابه‌ امام صادق علیه‌السلام، از امام می‌پرسد: «هَلْ‏ یَرَاهُ‏ الْمُؤْمِنُونَ‏ یَوْمَ الْقِیَامَه‌» «آیا مومنان خدا را در روز قیامت می‌بینند؟» امام علیه‌السلام می‌فرمایند: «نَعَمْ وَ قَدْ رَأَوْهُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَه‌» «بله! پیش از قیامت هم می‌بینند.» او می‌پرسد: «مَتَى؟» «چه وقت؟» حضرت به روز الست اشاره می‌کنند که در آیه‌ ۱۷۲ سوره‌ مبارکه‌ اعراف آمده است. «حِینَ قَالَ لَهُمْ: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى» «هنگامی که به آنان گفته شده که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری!» یقیناً آنان باید دیده باشند، تا به آن تصدیق کنند. بعد ابوبصیر می‌گوید: امام صلوات‌الله علیه مدتی سکوت کردند و سپس فرمودند: «وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ لَیَرَوْنَهُ فِی الدُّنْیَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَه‌» «مومنان در دنیا ـ پیش از قیامت ـ هم خدا را می‌بینند.» توجه دارید که دیدن خدا یعنی دیدن حقیقت یگانه‌ای که جز او هیچ نیست. مومنان می‌توانند، اگر نفسانیت را از خود بزدایند، خدا را ببیند. در دعای ابوحمزه می‌خوانیم: «وَأَنّکَ لَا تَحْتَجِبُ‏ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَکَ» [مصباح المتهجد: ۲/۵۸۳] خدا از مخلوقات خود در حجاب نیست، کردارهای آنان است که جلوی چشم بصیرت آنان را پرده می‌افکند. «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز» به این دلیل است که امام علیه‌السلام پرده را از جلوی چشمان او بر می‌دارد و حقیقت را به او نشان می‌دهد: «أَ‌لَسْتَ تَرَاهُ فِی وَقْتِکَ» «آیا اکنون خدا را ندیدی؟» او دید و سرمست شد. روایت ادامه دارد و در انتها امام علیه‌السلام تأکید می‌فرمایند: «وَ لَیْسَتِ الرُّؤْیَه..‌ بِالْقَلْبِ کَالرُّؤْیَه.. بِالْعَیْنِ. تَعَالَى اللهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ وَ الْمُلْحِدُونَ.» [التوحید للصدوق: ۱۱۷] «دیدن با قلب چون دیدن با چشم نیست و خداوند برتر و منزه است از آنچه مشتبه و ملحدون او را به صفات جسمانی وصف می‌کنند.» پس می‌شود خدا را با چشم قلب دید و این مختص پیامبران و ائمه‌ اطهار علیهم‌السلام نیست. این مسیر ولایت است که باز است. منتها مرد میدان می‌خواهد.
اما صدافسوس بر بشر که کوتاهی می‌کند: «یا حَسْرَتى‏ عَلى ‏ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّه» [زمر: ۵۶] و از مسیر ولایت خارج می‌شود. دیگر چه کسی ولی و یاور و نگهدارنده‌ اوست؟ مسلماً هیچ‌کس. خدای سبحان بارها فرمودند: «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر» [شوری: ۳۱] «ما لَکَ مِنَ اللهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واق»‏ [رعد: ۳۷] «وَ ما لَهُمْ فِی الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر» [توبه: ۷۴] ماه رمضان رو به پایان است، با گام‌های محبت خالصانه به امیرالمومنین علیه‌السلام و خاندان نبوت علیهم‌السلام خود را به ولایت الهی متصل کنیم.

بهمن
16
1393

حق رعیت

فأما حقوق رعیتک بالسلطان فأن تعلم أنک إنما استرعیتهم بفضل قوتک علیهم فإنه إنما احلهم محل الرعیه لک؛ ضعفهم و ذلهم فما اولى من کفاکه ضعفه و ذله حتى صیره لک رعیه و صیر حکمک علیه نافذا؛ لایمتنع منک بعزه و لا قوه و لا یستنصر فیما تعاظمه منک إلا )بالله( بالرحمه والحیاطه والأناه وما أولاک إذا عرفت ماأعطاک الله من فضل هذه العزه و القوه التى قهرت بها أن تکون لله شاکرا و من شکر الله أعطاه فیما أنعم علیه؛ و لا قوه إلا بالله.

 

ترجمه:

ای کسیکه بر مردم حکومت می کنی و زمام امور آنها را بدست گرفته ای بدان که رعیت را بر گردن تو حقوقی است که ملزم به رعایت آن میباشی. بدان که حکومت تو بر آنها ناشی از قوت تو و ضعف ایشان است؛پس بهتر آنست که کفایت و رعایت کنی کسی را که ضعف و ناتوانیش اورا رعیت تو ساخته است؛و حکم ترا بر او نافذ گردانیده است و نمی تواند که با تو به مخالفت پردازد و برای استیفای حقش علیه تو قیام نماید و فرمانت را سر پیچی کند چون قوت و قدرتی ندارد. چنانکه برای رهائیش از تو نمی تواند به کسی اتکاء کند مگر به خداوند متعال. پس نسبت به رعیت رحیم و مهربان باش و برای حفاظت جان و مال و ناموس رعیت و حمایت از آنان لحظهء غافل نباش؛ برای آسایش و آرامش آنها تلاش کن و با حلم و بردباری با ایشان برخورد نما و باید بدانی که تو به فضل خداوند و لطف او حکومت را به دست آورده ای پس خدا را شکرگزار باش؛ زیرا کسیکه شاکر باشد خداوند نعمت بیشتری به عطا می کند و قوتی نیست مگر به قوت خداوند.

بهمن
16
1393

دعای نوزدهم:طلب باران

نیایش، هنگام طلب باران پس از قحطى و خشکسالى

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ، عَلَیْهِ السّلَامُ عِنْدَ الِاسْتِسْقَاءِ بَعْدَ الْجَدْبِ

 

اللّهُمّ اسْقِنَا الْغَیْثَ، وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِغَیْثِکَ الْمُغْدِقِ مِنَ السّحَابِ الْمُنْسَاقِ لِنَبَاتِ أَرْضِکَ الْمُونِقِ فِی جَمِیعِ الْ‏آفَاقِ.
وَ امْنُنْ عَلَى عِبَادِکَ بِإِینَاعِ الثّمَرَهِ، وَ أَحْیِ بِلَادَکَ بِبُلُوغِ الزّهَرَهِ، وَ أَشْهِدْ مَلَائِکَتَکَ الْکِرَامَ السّفَرَهَ بِسَقْیٍ مِنْکَ نَافِعٍ، دَائِمٍ غُزْرُهُ، وَاسِعٍ دِرَرُهُ، وَابِلٍ سَرِیعٍ عَاجِلٍ.
تُحْیِی بِهِ مَا قَدْ مَاتَ، وَ تَرُدّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ وَ تُخْرِجُ بِهِ مَا هُوَ آتٍ، وَ تُوَسّعُ بِهِ فِی الْأَقْوَاتِ، سَحَاباً مُتَرَاکِماً هَنِیئاً مَرِیئاً طَبَقاً مُجَلْجَلًا، غَیْرَ مُلِثّ‏ٍ وَدْقُهُ، وَ لَا خُلّبٍ بَرْقُهُ.
اللّهُمّ اسْقِنَا غَیْثاً مُغِیثاً مَرِیعاً مُمْرِعاً عَرِیضاً وَاسِعاً غَزِیراً، تَرُدّ بِهِ النّهِیضَ، وَ تَجْبُرُ بِهِ الْمَهِیضَ‏
اللّهُمّ اسْقِنَا سَقْیاً تُسِیلُ مِنْهُ الظّرَابَ، وَ تَمْلَأُ مِنْهُ الْجِبَابَ، وَ تُفَجّرُ بِهِ الْأَنْهَارَ، وَ تُنْبِتُ بِهِ الْأَشْجَارَ، وَ تُرْخِصُ بِهِ الْأَسْعَارَ فِی جَمِیعِ الْأَمْصَارِ، وَ تَنْعَشُ بِهِ الْبَهَائِمَ وَ الْخَلْقَ، وَ تُکْمِلُ لَنَا بِهِ طَیّبَاتِ الرّزْقِ، و تُنْبِتُ لَنَا بِهِ الزّرْعَ وَ تُدِرّ بِهِ الضّرْعَ وَ تَزِیدُنَا بِهِ قُوّهً إِلَى قُوّتِنَا.
اللّهُمّ لَا تَجْعَلْ ظِلّهُ عَلَیْنَا سَمُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ بَرْدَهُ عَلَیْنَا حُسُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَیْنَا رُجُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَیْنَا أُجَاجاً.
اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ، وَ ارْزُقْنَا مِنْ بَرَکَاتِ السّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، إِنّکَ عَلَى کُلّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ.

 

ترجمه :
خدایا، ما را بوسیله باران سیراب ساز، و رحمتت را به باران فراوانت از ابرى که براى رویانیدن گیاه زیبا و بهجت‏انگیز در همه آفاق زمینت روان گشته بر ما بگستران و با شکوفا ساختن و مایه بستن شکوفه، سرزمین‏هاى خود را حیاتى تازه بخش، و فرشتگان نویسنده اخبار و آثار را شاهد و ناظر بر سقایت نافعى ساز از لطف خود که مایه بخشندگیش برقرار و فیض بارندگیش دامنه‏دار باشد، تند بارانى که آنچه را که فرو مرده به فیضش زنده کنى، و آنچه را که از دست رفته است باز آرى، و هر آن نعمت را که از مخزن کرمت آمدنى است به خان احسانت بر آرى و در دسترس خلق خود بگذارى و روزها را بوسیله آن بیفزائى، و از آسمان لطفت ابرى را چشم همى داریم که انبوه و فشرده و بى‏خطر و بى‏ضرر و فراگیرنده و خروشنده باشد و بارانش خسته کننده و برقش فریب دهنده نباشد.
خدایا ما را از بارانى فریادرس ئ قحط زدا و رویاننده گل و گیاه خرمى بخش صحرا و چمن سرسبز کننده دشت و دمن پهناور و دامنه‏دار و سرشار و مایه‏دار سیراب ساز که بوسیله آن گیاه بپا خاسته را از پژمردگى به خرمى بازارى، و فیض آن را مومیائى شکستگى گیاهان شکسته قرار دهى.
خدایا ما را چنان سقایت کن که از برکت آن آب در تل و تپه‏ها به راه اندازى و چاهها را پر آب سازى و نهرها را روان کنى، و درختان را خلعت سبز بپوشانى، و نرخ‏ها را در همه شهرها ارزان نمائى و چهارپایان و خلایق را سرزنده سازى و روزى‏هاى پاکیزه را براى ما کامل گردانى و کشت و زرعمان را برویانى و پستانها را پر شیر کنى و نیروئى بر نیروى ما بیفزائى.
خدایا سایه آن ابر را بر ما سموم مساز، و سردیش را بر ما شوم مگردان، و بارانش را بر ما عذاب قرار مده و آبش را در کام ما تلخ و شور مگردان.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و برکات آسمانها و زمین را روزى ما ساز. زیرا که تو بر هر چیز کمال قدرت دارى‏

بهمن
16
1393

نماز اعرابی

سیّد ابن طاووس در کتاب جمال الأسبوع از شیخ تلعکبرى نقل کرده:او به سند خود از زید بن ثابت روایت کرده:مردى از بادیه‏نشینان خدمت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله ایستاد و گفت:پدر و مادرم فدایت اى رسول خدا،ما در بادیه هستیم،و از مدینه بسیار دوریم،و نمى‏توانیم هر جمعه به‏ نماز جمعه حاضر شویم،مرا به عملى دلالت کن،که چون بجا آورم،فضیلت نماز جمعه را دریابم،و پس از بازگشت به اهل و قبیله خود به ایشان بیاموزم‏ حضرت فرمود:چون روز برآید،دو رکعت نماز بخوان،در رکعت اول پس از سوره»حمد«هفت مرتبه سوره«فلق»،و در رکعت دوم‏ بعد از سوره حمد هفت مرتبه سوره ناس،پس از سلام هفت مرتبه ایه الکرسىّ بخوان،سپس برخیز،و هشت رکعت دیگر به دو سلام بخوان،به این طریق که پس از هر دو رکعت بنشین و تشهد بگو،ولى سلام تشهد را نخوان،که مى‏شود چهار رکعت، آن‏گاه چهار رکعت دیگر به همین صورت بجا آر،در این هشت رکعت در هر رکعتى سوره حمد یک مرتبه و سوره‏ اذا جاء نصر اللّه یک مرتبه و سوره قل هو اللّه احد بیست‏وپنج مرتبه بخوان و چون از تشهّد و سلام رکعت هشتم فارغ‏ شدى این دعا را هفت بار بخوان:
یا حَىُّ یا قَیّوُمُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا اِلهَ الاَْوَّلینَ وَ الاْ خِرینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَ الاْ خِرَهِ وَ رَحیمَهُما یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاغْفِرْلى
اى زنده،اى پاینده،اى صاحب شکوه و بزرگى،اى معبود پیشینیان و پسینیان،اى مهربان‏ترین مهربانان،اى‏ بخشنده دنیا و آخرت و مهربان هر دو جهان،اى پروردگار،اى پروردگار،اى پروردگار،اى پروردگار اى پروردگار اى پروردگار،اى خدا،اى خدا، اى خدا،اى خدا،اى خدا،اى خدا،اى خدا،بر محمّد و خاندانش درود فرست،و مرا بیارمز. سپس حاجت خود را ذکر کن، و منزّه است خدا پروردگار عرش بزرگ.
سپس حاجت خود را ذکر کن و هفتاد مرتبه بگو:
لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ وَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْکَریمِ
و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ، و منزّه است خدا پروردگار عرش بزرگ.
آنگاه حضرت فرمود:به حق آن خدایى که مرا به راستى فرستاده سوگند،هر مرد و زن مؤمنى که این نماز را در روز جمعه بخواند من بهشت را براى او ضمانت مى‏کنم،و از جایش برنخیزد،تا گناهانش و گناهان پدر و مادرش آمرزیده شود،و حق تعالى به‏ او ثواب هرکه را در این روز در شهرهاى مسلمانان نماز خوانده باشد عطا مى‏فرماید،و براى او پاداش کسى را که در این روز در مشرق و مغرب عالم روزه گرفته باشد و نماز خوانده باشد مى‏نویسد.و به او ببخشد آنچه را که هیچ چشمى ندیده،و هیچ گوشى نشینیده. مؤلّف گوید:شیخ طوسى هم در کتاب«مصباح»این نماز را نقل کرده،ولى در روایت ایشان دعاى پس از نماز نیامده‏ است،بلکه به جاى آن فرموده است:

چون از نماز فارغ شدید،هفتاد مرتبه بگو:
سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْکَریمِ وَلا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ
منزه است خداوند،پروردگار عرش کریم،و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ‏

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

بهمن ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« دی   اسفند »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
252627282930