آذر
11
1392

شعله حسد

در اواخر تابستان و در شب دوازدهم ماه رجب سال ۲۱۸ (ه‍- ق ) مأمون خلیفه عباسى از دنیا رفت و در ناحیه طرسوس  به خاک سپرده شد. برادرش معتصم زمام خلافت را عهده دار گشت .

معتصم که از هر راه ممکن جهت تثبیت پایه هاى زمامدارى خویش ‍ تلاش مى کرد، براى جلوگیرى از خطرهاى احتمالى از ناحیه امام جواد علیه السلام و اینکه تحت مراقبت شخصى قرار گیرند، ایشان را از مدینه به بغداد آورد.

هنوز از اقامت امام علیه السلام در بغداد مدت زیادى نگذشته بود که به اشاره معتصم خلیفه عباسى به وسیله زهر آن حضرت به شهادت رسیدند. این حادثه ، به دنبال ماجرایى پیش آمد که داستانش چنین است .

زرقان دوست صمیمى ابن ابى دُآد بود مى گوید:

روزى ابن ابى دآد از نزد معتصم بازگشت در حالى که سخت غمگین بود. علت اندوه را جویا شدم . پاسخ داد:

– امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش از این مرده بودم .

گفتم : براى چه ؟

جواب داد: به خاطر واقعه اى که از ابوجعفر، امام جواد علیه السلام ، در حضور معتصم علیه من رخ داد.

– مگر چه پیش آمد؟

– دزدى را نزد مجلس خلیفه آوردند دزد به سرقت خود اعتراف کرد و از خلیفه خواست با اجراى حد او را پاک سازد. خلیفه فقها را گرد آورد و ابوجعفر را نیز حاضر کرد، از ما پرسید دست دزد از کجا باید قطع شود؟ من گفتم : از مچ دست .

گفت : به چه دلیل ؟

گفتم : دست از انگشتان است تا مچ ، زیرا که خداوند در آیه (تیمم ) فرموده است : ((فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم )) ((صورت و دستهایتان را مسح کنید)) منظور از دست در این آیه ، انگشتان تا مچ دست است .

عده اى از فقها نیز با من موافق شدند و گفتند دست دزد باید از مچ قطع گردد، ولى عده اى دیگر گفتند دست دزد را از آرنج باید قطع کرد، چون خداوند در آیه وضو مى فرماید: ((و ایدکم الى المرافق )) یعنى ((دست هاى خویش را تا آرنج ها بشویید!)) و این آیه دلالت دارد بر اینکه حد دست آرنج است .

سپس معتصم رو به ابوجعفر کرد و پرسید: در این مساءله چه نظر دارید؟

ایشان اظهار نمود: حاضران در این باره سخن گفتند، مرا معاف بدار!

متعصم بار دیگر سخنش را تکرار کرد و او عذر خواست. در آخر، معتصم گفت تو را به خداوند سوگند! آنچه را در این باره مى دانى بگو.

امام جواد علیه السلام گفت : حال که مرا قسم دادى ، نظرم را مى گویم . اینها به خطا رفتند زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شد، و کف دست بماند.

معتصم پرسید: دلیل این فتوا چیست ؟

گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود است سجده با هفت عضو بدن تحقق مى یابد، صورت (پیشانى )، دو کف دست ، دو سر زانو، دو پا (دو انگشت بزرگ پا.) بنابراین ، اگر دست دزد از مچ یا از آرنج قطع شود، دیگر دستى براى او نمىماند تا هنگام سجده آن را بر زمین گذارد.

و نیز خداى متعال فرموده است : ((و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا)) ((سجده گاهها از آن خداست . پس هیچ کس را همپایه و همسنگ با خدا قرار ندهید)) منظور از سجده گاهها اعضاى هفتگانه است که سجده بر آنها انجام مى گیرد، و آنچه براى خداست قطع نمى شود.

معتصم از این بیان خوشش آمد و دستور داد فقط انگشتان دزد را قطع کردند.

ابن ابى دآد مى گفت : در این هنگام ، حالتى بر من رخ داد که گویى قیامت بر پا شده است و آرزو کردم که کاش مرده بودم و چنین روزى را نمى دیدم .

پس از سه روز نزد معتصم رفته به او گفتم : توصیه خیرخواهانه خلیفه بر من واجب است ، من مى خواهم در موردى با شما صحبت کنم که مى دانم به واسطه آن وارد آتش جهنم مى شوم .

معتصم گفت : کدام صحبت ؟

گفتم : خلیفه در مجلس خویش ، فقها و علما را براى حکمى از احکام دین جمع مى کند و از آنان در شرایطى که رؤساى لشگرى و کشورى حضور دارند و تمام گفتگوها را مىشنوند، حکم مساءله اى را مىپرسند و آنان جواب مىدهند، ولى نظر فقها را نمىپذیرند و تنها سخن مردى را قبول مىکنند که نیمى از مسلمانان به امامت و پیشوایى وى اعتقاد دارند و ادعا مى کنند که او سزاوار خلافت است ، این کار براى خلیفه پسندیده نیست !

در این هنگام سیماى خلیفه دگرگون شد و فهمید چه اشتباهى کرده آن گاه گفت :

خداوند تو را پاداش دهد که مرا توصیه خوبى کردى .

سپس روز چهارم به یکى از دبیران (کتّاب) دستور داد ابوجعفر، (امام جواد علیه السلام)، را به خانه اش دعوت کند. او نیز چنین کرد، ولى امام نپذیرفت و عذر خواست . اما وى در دعوت خویش اصرار ورزید و گفت : من شما را به مهمانى دعوت مى کنم و آرزو دارم قدم به خانه ام بگذارید تا من از مقدم شما تبرک جویم . چند تن از وزراى خلیفه نیز آرزوى دیدار شما را در منزل من دارند.

امام علیه السلام ناچار! دعوت وى را پذیرفت و به خانه اش رفت ، اما آنان در غذاى وى زهر ریخته بودند.

به محض اینکه از غذا میل نمود، احساس کرد آغشته به زهر است ، از این رو تصمیم گرفت حرکت کند. میزبان از ایشان خواست بماند ولى حضرت در پاسخ فرمود:

اگر در خانه تو نباشم براى تو بهتر است !

امام جواد علیه السلام، براى مدتى سخت ناراحت بود تا آنکه زهر در اعضاى بدنش اثر کرد و چشم از جهان فروبست.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

آذر ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« آبان   دی »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30