12
1395
تفسیر حکمت تفسیر سورۀ آلعمران
چکیده ۴۲
آیات ۱۴۲ ـ ۱۴۵
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (۱۴۳) وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ (۱۴۴) وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ (۱۴۵)
آیۀ ۱۴۲
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ
سنت امتحان و جزاء
سنت امتحان و جزاء از سنتهای قطعی الهی در روی زمین است که انسانها به ویژه مومنان تا زنده هستند، در میان آن دو پیچیده شدهاند. بنابراین نباید، هیچگاه خود را از آن تهی ببینند. آری مومنان نباید بپندارند که خداوند متعال دولت و مکنت و برتری و بهشت را برای آنان نوشته است و آنان آزمایش نمیشوند و بدون اینکه استحقاق برتری و ایمان پیدا کنند، به بهشت میروند. بلکه باید بدانند که آنان همواره در میان امتحان و جزاء در حرکت هستند و آزمونهای سخت در پیش دارند. خداوند ما را به بوتههای سخت امتحان میگذارد، آنگاه با اختیار خود و عمل اختیاری خود، یا از امتحان سربلند بیرون میآییم یا در آزمون مردود میشود. نتیجۀ عمل اختیاری ما در برابر امتحان؛ همان جزایی الهی است که در دنیا برتری و در اخرت بهشت است یا ذلت و خواری دنیویی و اخروی است.
چند روایت در موضوع
روایات دربارۀ آزمون و امتحان و جزای آن زیاد است، به ویژه در عصر غیبت که زمان ما که حکایت از امتحانهای سخت دارد
قَالَ أَبُو الْحَسَنِ [امام باقر] علیه السلام: أَمَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ. ثُمَّ تَلَا «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِین» [بحارالانوار: ۵۲/۱۱۳]
آنچه شما چشمان خود را به سویش میدارید و منتظر و چشم به راه آن هستید، واقع نخواهد شد تا اینکه جدا و پاکسازی شوید و تا اینکه نماند از شما مگر هر چه کمتر و کمتر.
خیلی کم از کسانی که ادعا دارند، باقی میمانند: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور» [سبأ: ۳۴] توضیح بیشتر را در روایت دیگر بخوانیم:
«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ. قُلْتُ: وَ مَا الْأَنْدَرُ؟ قَالَ الْبَیْدَرُ؛ وَ هُوَ أَنْ یَدْخُلَ الرَّجُلُ قُبَّهَ الطَّعَامِ یُطَیِّنُ عَلَیْهِ ثُمَّ یُخْرِجُهُ وَ قَدْ تَأَکَّلَ بَعْضُهُ فَلَا یَزَالُ یُنَقِّیهِ ثُمَّ یُکِنُّ عَلَیْهِ یُخْرِجُهُ حَتَّى یَفْعَلَ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى یَبْقَى مَا لَا یَضُرُّهُ شَیْءٌ.» [بحارالانوار: ۵/۲۱۶]
[بیدر؛ موضعی است برای خرمنکردن گندم آماده میشود.]
امام صادق علیه السلام با تأکید و قسم به خدا میفرمایند: به خدا قسم شما را با آزمونهای متعدد خالص میکنند، (تا کافر از مومن جدا شود،) به خدا قسم (مومن حقیقی از مومن دورغین) را جدا میکند، به خدا قسم شما را غربال میکند، (و مومنان حقیقی را در سختی میگذارد تا خالصان ناب مشخص شود) تا اینکه کسی از شما باقی نماند، مگر (اندر) اندکترین شمار. پرسیدند: اندر چیست؟ فرمود: گندم خرمن شده! و آن انسانی است که در جایگاه غذایی وارد شود که آنجا را گِل فراگرفته باشد، او گِلها را خارج کند، و کمی از غذا بخورد، اما همواره مجبور باشد که آن مکان و طعام را پاکیزه کند، و گِلها را خارج کند و این کار را سه مرتبه انجام دهد تا در آن غذا چیزی که موجب ضرر او باشد، باقی نمانده باشد. (یعنی غذا از هر ناپاکی خالص و پاک شود.)
یعنی مومنان سه مرحله دارند: مرحلۀ اول مومن از غیرمومن جدا میشود، این امتحان تمحیص است، مرحلۀ دوم مومن خالص از غیرخالص تمییز و بازشناسی میشود، که امتحان تمییز است و مرحلۀ سوم مومنان خالص در آزمونهای سختی قرار میگیرند تا غربال شوند و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمودند:
«الناس کلهم هلکى إلا العالمین، و العالمون کلهم هلکى إلا العاملین و العاملون کلهم هلکى إلا المخلصین و المخلصون على خطر عظیم» [روضۀ المتقین فی شرح من لا بحضره الفقیه: ۱۲/۱۴۶]
«مردم همگی هلاک میشوند، مگر دانشمندان؛ دانشمندان همگی هلاک میشوند، مگر عملکنندگان؛ عملکنندگان همگی هلاک میشوند مگر مخلصان، مخلصان در خطری بزرگ هستند.»
روایت میفرمایند: جهاد با نفس بسیار سخت است و آزمونها و امتحانهای فراوانی انسان باید طی کند، و او باید در این آزمونهای تدریجی خود را پاک کند تا در درون او هیچ چیز از نفسانیت نماند و به طور کامل خالص شود. بنابراین امتحانها از این دست هستند، بلکه ما امتحانهای متعدد به مسائل و امور مختلف و متنوعی در پیش داریم که عمل ما تعیین میکند که چه جزایی در انتظار ماست.
به ویژه عصر غیبت است که امتحانها سختتر میشود و روایات ما در عصر غیبت تأکید دارند که عصر غیبت دوران آسایش و راحتطلبی نیست، یعنی دوران آزمایشهای سخت است. و مسلمانان بشدت امتحان میشوند و در فشارهای سنگین قرار میگیرند، در کورههای سهمگین انداخته میشوند تا ناپاکان و ناخالصان جدا شوند، و پاکان، به درجۀ خلوصِ پاکی بزند و دیگر هیچ ناخالصی در وجود آنان نباشد.
امام صادق سلام الله علیه:
«وَ اللَّهِ لَتُکْسَرُنَ تَکَسُّرَ الزُّجَاجِ وَ إِنَّ الزُّجَاجَ لَیُعَادُ فَیَعُودُ کَمَا کَانَ وَ اللَّهِ لَتُکْسَرُنَ تَکَسُّرَ الْفَخَّارِ فَإِنَّ الْفَخَّارَ لَیَتَکَسَّرُ فَلَا یَعُودُ کَمَا کَانَ وَ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ وَ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَقَلُّ ـ وَ صَعَّرَ کَفَّه» [الغیبۀ: ۲۰۷]
به خدا قسم مانند شکستن شیشه شکسته میشوید، شیشه امکان بازسازی دارد، که همانگونه که بوده است بگردد. و به خدا قسم شما مانند کوزهها شکسته میشوید، کوزه همانگونه که بودند، برنمیگردند به خدا قسم شما غربال میشوید، به خدا قسم شما از همدیگر جدا میشوید، به خدا قسم شما خالص میشوید تا اینکه از شما مگر تعداد کمی نماند و آنگاه امام دستشان را به سمت جمعیت بالا برند.
در نهج البلاغه هم از امیرالمومنین علیه السلام در ضمن آیۀ دوم سورۀ مبارکۀ عنکبوت «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون» و وصف فتنههای زمان خودشان وارد شده است:
الإمامُ علیٌّ علیه السلام… فقلتُ : یا رسولَ اللّه!ِ ما هذهِ الفِتنَهُ التی أخبَرَکَ اللّه ُ تعالى بِها ؟ فقالَ : یا علیُّ ، إنّ اُمَّتِی سَیُفتَنُونَ مِن بَعدی…یا علیُّ ، إنَّ القَومَ سَیُفتَنُونَ بأموالِهِم، و یَمُنُّون بِدِینِهِم على رَبِّهِم، و یَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ، و یَأمَنونَ سَطوَتَهُ، و یَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بالشُّبُهاتِ الکاذِبَهِ، و الأهواءِ الساهِیَهِ، فَیَستَحِلُّونَ الخَمرَ بالنَّبیذِ، و السُّحتَ بالهَدیَّهِ، و الرِّبا بالبَیعِ . قلتُ: یا رسولَ اللّه !ِ فَبِأیِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عندَ ذلکَ؟ أ بِمَنزِلَهِ رِدَّهٍ، أم بِمَنزِلَهِ فِتنَهٍ؟ فقالَ : بِمَنزِلَهِ فِتنَهٍ . [نهج البلاغۀ: ۲۲۰]
امام على علیه السلام… گفتم: اى پیامبر خدا! این چه فتنهاى است که خداوند بزرگ شما را از آن خبر داده است؟ پیامبر فرمود : اى على! زودا که امّتم بعد از من آزموده شوند…اى على! بزودى مسلمانان با اموال خود آزموده مىشوند و به خاطر دینشان بر خدا منّت مىنهند و آرزوى رحمت او را مىکنند و خود را از خشم او در امان مىدانند و با شبهههاى دروغین و خواهشهاى نفسانىِ غفلتزا، حرام او را حلال مىگردانند. مثلاً شراب را به نام آب انگور یا آب خرما، و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام بیع و معامله روا مىشمارند! عرض کردم: اى پیامبر خدا! در این هنگام آنها را در چه جایگاهى قرار دهم؟ آیا در جایگاه ارتداد یا در جایگاه فتنه و آزمایش؟ فرمود: در جایگاه فتنه و آزمایش.
آیۀ ۱۴۳
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
ترجمه
و شما پیش از آنکه با مرگ روبرو شوید، آرزوى آن را داشتید، اما آن را که دیدید، تنها در آن مینگرید.
تفسیر
ادامۀ آیۀ پیشین است که رسیدن به اهداف الهی و تحقق دین خدا و رسیدن به سعادت و کمال به صرف آرزو نیست، بلکه شما آزمون میشوید تا صادق از کاذب و خالص از ناخالص جدا شوند. به این دلیل مسلمانانی را که در مشکلات به ویژه جمگ مقاومت ندارند، نکوهش میفرماید که شما پیش از جنگ احد آرزوی شهادت داشتید، اما همینکه آن را دیدند، ترسیدند و آن را فقط نگریستند، و فرار کردید و تن به خطر ندادید. بنابراین صرف آرزو به کار شما نمیآید، بلکه ایمان مستحکم میخواهد تا بتوانید اهداف دین خدا را تحقق بخشید.
وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ
جو جامعۀ اسلامی بهگونهای است که مسلمانان شهادت را آرزوی خود میدانند، اما چه بسیار از آرزوها از بنیان هوسی خام است و مبنای ایمانی و عقلانی ندارد. به این دلیل است که تا امتحان جدی چون جنگ احد پیش نیامده است، و مرگ را ملاقات نکردهاند، آرزوی مرگ میکنند.
فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
اما همینکه آن را میبینند، و آن را از نزدیک روبت میکنند، و میفهمند که خطر جدی است، یعنی نشانههای کشتهشدن هویدا میشود، سستایمانی آنان روشن میشود.
وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
این در حالی است که شما صرفاً تماشاگر صحنه هستید، و هیچ اقدامی نمیکنید. بنابراین آیۀ شریفه عتاب و توبیخ شدید است به مسلمانان که مدعی هستند اما در عمل هیچکاری نمیکنند. بلکه از صحنه فرار میکنند و آرزوها را فراموش میکنند.
حکمت امتحان
همۀ ما تا امتحان نشدهاید، ادعاها و آروزها داریم که امتحان و آزمون نشان میدهد که کدام ادعا درست و برآمده از ایمان و عقل است و کدام ادعا، صرف آرزو و پندار دورغین است. بنابراین کمال انسان به ایمان و عمل صالح است که با اختیار و ارادۀ آنان عجین است و خدا هم برای سنجش ایمان و عمل صالح و اخلاص ما، بیقین ما را امتحان میفرماید. بدینسان حوادث و پدیدههای اجتماعی و همچنین گرفتاریها و مشکلات و نعمتهای فردی و اجتماعی همگی بر آن است که انسان استعداد خود را فعلیت بخشد، و آنچه در نهان خود دارد؛ به ظهور برساند، تا انسان به کمال نهایی خود برسد، و این کمال یا سعادت و روح و ریحان است، یا شقاوت و عذاب الهی؛ بنابراین کار جهان و انسان و جهان انسانی با آرزو و تمنی درست میشود. امتحان هم به همین معنی است، زیرا امتحان یعنی شخص را در موقعیتی قرار دهند، و اجازۀ تصرف در امری را به او بدهند، تا معلوم شود که آیا وی صلاحیت دارد یا فاقد صلاحیت است. خداوند دنیا را برای ما انسانها جایگاه امتحان و آزمون قرار داده است و از سوی دیگر استعداد کمال و سعادت را هم به ما داده است، و دین را هم برای ما معین کرده است که نقشۀ راه است برای تحقق اهداف اسلامی. حالا ما هستیم و عمل اختیاری ما تا ما با عمل اختیاری و ارادی خود، باطن و حقیقت کار خود را ظاهر کنیم. بنابراین امتحانکننده و آزمایشگر خداست و آزمایششونده ما انسانها و ابزار آزمون هم حوادث روزگار است و هم ادیان الهی که راه و مقصد را به انسانها نشان داده است. و خداوند متعال رب است یعنی صاحب اختیار ماست که تربیت و پرورش ما به دست اوست. و یکی از ابزار تربیت و پرورش او امتحانها و آزمونهایی است که ما را میفرماید تا حقیقت وجود ما به ظهور برسد و به مقام قرب الهی برسیم، و ما اگر در مسیر امتحان صادق باشیم، این هدف تأمین میشود، وگرنه حال بد ما ظاهر میشود که عاقبت آن سوء است: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى» [روم: ۱۰] «سپس عاقبت کسانی که بدی کردند، بدی بود.» و این امتحان سنت الهی است که همۀ انسانها را شامل میشود و استثنا هم ندارد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» [مومنون: ۱۱۵] بنابراین حکمت امتحان آن است که انسانها به امور و حوادث مختلف آزمون شوند، تا استعداد آنان به فعلیت رسد و کمال و سعادت و نقص و شقاوت آنان روشن و معلوم گردد و مومن از غیر مومن تمیز داده شود و این همان معنای «وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا» است، وقتی مومن از کافر جدا شد، زمینه برای نابودی و محو تدریجی کفر و نفاق آماده میشود و این معنای «وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ» است و زمین تنها مختص مومنانی شود که اخلاص در اندیشه و ایمان و عمل خود دارند: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین» [قصص: ۵] «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون» [انبیاء: ۱۰۵]
آیۀ ۱۴۴
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ
مفردات
خلت
به معنای گذشت و سپریشدن زمان است. [مفردات: ۶۳۶]
ترجمه
و محمد جز پیامبرى نیست، که پیش از او پیامبرانى آمدند و گذشتند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به گذشته بازمیگردید؟ و هر کس بعقب برگردد زیانى بخدا نمىرساند و بزودى خدا به سپاسگزاران پاداش میدهد.
تفسیر
آیۀ شریفه ادامۀ آیۀ پیشین و توبیخ کسانی است که در جنگ احد از آزمون سربلند بیرون نیامدند و با شایعۀ کشتهشدن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هزیمت کردند و بیانگر اصلی مهم از اصول اجتماعی است. اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا برود یا به شهادت برسد، شما از دین برمیگردید؟ این توبیخ بیان این اصل است که شخصیتها هرچند در مقام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشند، در مسیر تحقق اهداف الهی بر روی زمین، نقش عمدهای ندارند تا با مرگ یا شهادت آنان در ایمان و یقین و عزم و ارادۀ مومنان خللی وارد شود، زیرا مومنان فقط به خدا ایمان دارند و فقط برای خدا کار میکنند. و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم پیامبری چون پیامبران گذشته هستند، که زمانی آمدند و زمان آنان سپری شد و از این دنیا رفتند، بنابراین اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم از دنیا بروند یا به شهادت برسند، نباید مسلمانان به عقب برگردند و مرتد شوند. زیرا پیامبر هم بشری است و همانند همۀ انسانها دوران زندگی او محدود است و مرگ وی نباید منجر به انحراف در دین و زوال اسلام شود. اما اگر کسانی مرتد شوند و به گذشتۀ جاهلی خود برگردند، به خدا زیانی نمیرساند. و کسانی که ثابتقدم میمانند، آنان در منطق آیه شاکر هستند، و جزا و پاداش آنان را خدا میدهد.
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ
بیان اصل مهم اجتماعی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، پیامبری از پیامبران خداست که پیش از ایشان هم پیامبرانی آمدهاند و مدت آنان به سر آمد و سپری شد و از دنیا به سرای باقی رفتند. و این سرنوشت همۀ انسانهاست: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُون» [زمر: ۳۰] و این سنت قطعی الهی است که «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُون» [عنکبوت: ۵۷]
أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ
آیا اگر بمیرد یا به شهادت برسد… «موت» به معنای مرگ یعنی بیرونآمدن جان از بدن است و قتل به معنای مرگ است به سبب امری غیرطبیعی؛ حال عمدی باشد یا شبهعمد؛ شهادت باشد یا غیرشهادت. زبان آیه توبیخ است، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود…
انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ
انقلاب به عقب یعنی حرکت قهقهرائی دارید؟ به گذشته و حال اول خود برمیگردید؟ یعنی شما تصور کردهاید که دین خدا قائم به فرد خاصی حتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که تا او زنده هست، شما مومن و متدین باشید و همانکه از دنیا به صورت برود، بنیان دین هم برداشته شود و شما مرتد شوید و از دین برگردید و به حال جاهلی خود بازگردید؟ توبیخ در این آیه موج میزند؛ اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا بروند، خدای او که زنده است، پس چرا پسگرد؟
نمونۀ این افراد، کسانی هستند که در جنگ احد، وقتی شایعۀ شهادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیچید، پشت به جبهه کردند و فرار نمودند. اما آنان فقط از جبهه فرار نکردند، بلکه در آن حال از اسلام بازگشتند. یعنی صحنه چنان برآنان گران آمده بود که ایمان را به کناری زدند و به کفر سابق بازگشتند.
وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً
کسانی که با مرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم یا ولی خدا و رهبر دینی از دین و نظام دینی برمیگردند؛ و مرتد میشوند یا دچار انحرافات فکری و مالی و امثال آن میشوند، آنان دنیاطلبانی هستند که دین را هم برای منافع مادی خود میخواهند، و مرگ رهبر الهی آزمونی است که حقیقت ایمان آنان را نشان میدهد که آنان دین را وسیلۀ دنیای خود قرار دادهاند، به این دلیل هرکس به گذشته و جاهلیت برگردد، هیچ ضرری به خدا و دین خدا نمیزنند.
وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ
و خدا بزودی شاکران را پاداش میدهد، پس از توبیخ نسبت به کسانی که انقلاب قهقرایی پیدا کردند، و مرتد شدند، شاکران را میستاید. معلوم میشود که شاکران نه تنها انقلاب قهقهرائی نداشتند، بلکه در امتحان الهی شکرگزار بودند. اما حقیقت شکر، اظهار نعمت الهی است، یعنی نشان میدهند که در دین خدا که نعمت بزرگ الهی است، ثابتقدم هستند و کوتاه نمیآیند. مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند: منظور از شاکران؛ مخلَصان هستند که هنگام خطر تا آخر میایستند و هرگز عقبنشینی نمیکنند و هرگز مغلوب شیطان نمیشوند. قران هم میفرماید: شیطان تصریح میکند که من همۀ انسانها را گمراه میکند، مگر بندگان مخلَص را: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین» [حجر: ۳۹ ـ ۴۰] و در جای دیگر هم میگوید که من همۀ انسانها را اغواء و گمراه میکنم و به حدی که اکثر آنان را شاکر نمییابی: «قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیم ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِین» [اعراف: ۱۶ ـ ۱۷] بنابراین شاکرین همان مخلَصان هستند که از آلودگیهای شیطان آزاد هستند. [المیزان: ۴/۳۸ ـ ۴۰]
بحث تاریخی
آیه در ضمن جنگ احد نازل شده است و از آیه بخوبی روشن میشود که مسلمانان در جنگ احد تصور کردند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسیده است، و به این گمان فرار کردند. ابنهشام هم در تاریخ خود، سیرۀ ابنهشام (ج: ۳؛ ص: ۳۰) نقل میکند که در جنگ احد «انس بن نضر» رضوان الله تعالی علیه عموی انس بن مالک، عمر بن خطاب و طلحه بن عبید اللَّه و جمعى از مهاجرین و انصار را میبیند که دست از جنگ کشیدهاند، میپرسد: به چه دلیل ایستادهاید؟ گفتند: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم کشته شده است. او گفت: زندگی پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را برای چه میخواهید؟ شما هم به همان راهی بروید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفته است. و آنقدر شمشیر زد تا کشته شد.» [المیزان؛ ۴: ۳۸]
کما فی ما رواه ابن هشام فی السیره-: أن أنس بن النضر- عم أنس بن مالک- انتهى إلى عمر بن الخطاب و طلحه بن عبید الله فی رجال من المهاجرین و الأنصار- و قد ألقوا بأیدیهم- فقال: ما یحبسکم؟ قالوا: قتل رسول الله قال: فما ذا تصنعون بالحیاه بعده؟ فموتوا على ما مات علیه رسول الله، ثم استقبل القوم فقاتل حتى قتل.»
این معنای بازگشت به عقب است که در آیه آمده است، برخی از مسلمانان که ایمان مستحکمی نداشتند، در جریان جنگ احد، با شایعۀ شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دست از جنگ کشیدند و فرار کردند، و از دین خدا دست برداشتند، قرآن هم آنان را توبیخ میکند که جهان و امور آن فقط در اختیار خداست و دین هم از جانب خداست، و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم نه در عالم کارهای است و نه در دین. بنابراین شهادت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نباید موجب شود که شما به عقب برگردید و مرتد شوید. و دین و ایمان شما نباید، وابسته به زندگی و حیات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد.
و این درسی است که قران به ما میدهد که ما باید در جهت دین خدا کار کنیم، و وابسته به شخصیتها نباشیم حتی اگر آن شخصیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد. و این امر تنها با ایمان کامل و مستحکم ممکن است.
آیۀ ۱۴۵
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ
ترجمه
و هیچ کسی جز به اجازۀ خدا نمىمیرد که کتابی معین برای اوست. و هر که پاداش دنیا بخواهد، از آن به او بدهیم، و آنکه پاداش آخرت را بجوید، از آنش به او بدهیم. و ما بزودی پاداش سپاسگزاران را میدهیم.
تفسیر
پس از بیان اینکه جنگ و هرچه سختی که در راه خدا پیش بیاید، امتحان خداست که در آن شاکران که نعمت خدا را قدر میدانند، و برای تحقق دین خدا از هیچ فداکاری کوتاه نمیآیند از سستایمانان مشخص میشوند و سستایمانان از این آزمون سرافکنده میشوند و انقلاب قهقهرایی دارند، اصلی کلی دیگری را بیان میکند که مرگ و زندگی دست خداست، و در خدمت دینخدابودن موجب نمیشود که در مرگ شما تعجیل شود، و فرار از مسئولیت هم موجب نمیشود که در مرگ شما تأخیر بیافتد. اما مردم دو دسته هستند: گروهی ثواب و پاداش دنیا را میخواهند، یعنی دنیاطلب و دنیادار هستند، خدا از دنیا بهرهای به آنان میدهد و آنان را بینصیب نمیگذارد و کسانی که آخرت را میجویند و به دنبال پاداش اخروی هستند، و کارهای آنان به اهداف اخروی است، خداوند به آنان پاداش میدهد، اما پاداش و جزای شاکران را خدا خود میدهد که به محاسبۀ انسانها نمیآید.
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ
بیان اصلی کلی که مرگ انسانها به اذن خداست و تا خدا زمان آن را اراده نکرده است، فرانمیرسد. بنابراین نه فرار جنگ و مسئولیتهای الهی موجب میشود که عمر طولانی شود و نه قبول مسئولیت و شرکت در جهاد موجب میشود که زندگی کوتاهتر از حدی شود که خدا مقرر فرموده است. انسان در مرگ و زمان آن اختیار و ارادهای ندارد.
کِتاباً مُؤَجَّلاً
مرگ سرنوشتی معین و نوشتهشده از جانب خدای سبحان است. منظور از «کتاب موجل» مدت زمانی معینی است که هر شخص حق حیات دارد. [تسنیم: ۱۵/۶۸۸] بنابراین هر انسانی زمانی معین برای زندگی دارد که آن نه تأخیر میشود و نه تقدیم میگردد: « فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُون» [نحل: ۶۱] «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها» [منافقون: ۱۱]
وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها
اما مردم در دنیا دو دسته هستند: گروهی دنیاطلب هستند و همه چیز و همه کس و حتی دین را هم برای دنیای خود میخواهند، ارادۀ آنان صرفاً به سمت دنیاست، و هیچ توجهای به آخرت خود ندارند و بین متاع دنیا و اهداف اخروی؛ دنیا را انتخاب میکنند، خداوند هم از دنیا به آنان چیزکی میدهد. خود بهرۀ دنیا اندک و ناچیز است: «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ» [نساء: ۷۷] و به آنان هم از این بهرۀ ناچیز؛ اندکی ـ به اندازهای که خدا اراده فرماید ـ داده میشود، اما آنانا از آخرت هیچ بهرهای ندارند: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً» [اسراء: ۱۸] «هرکس خواهان [دنیاى] زودگذر است، به زودى هر که را خواهیم [نصیبى] از آن مىدهیم، آن گاه جهنم را که در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرر مىداریم»
وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْها
اما آنان که بین دنیا و آخرت، اهداف اخروی را دنبال میکنند: «الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى» [نساء: ۷۷] خداوند از آخرت به آنان به قدر همتشان میدهد. وقتی آخرت آمد، دنیا هم تأمین میشود: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً» [اسراء: ۱۹]
وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ
اما دستۀ سومی هم هستند که شاکران و مخلَصان هستند که پاداش آنان را خودِ خدا مشخص میکند، زیرا جز به خدا نیانشیدند و جز برای خدا کار نکردند، و نه تنها دنیا را نخواستند، بلکه آخرت و بهشت را هم طلب نکردند، بنابراین آنان را مقامی است که خداوند میداند و خود پاداش آنان را معین میفرماید. توجه شود که در بخش پایانی آیه با تعبیر «سنجری» «ما به زودی پاداش میدهیم» یعنی تعبیر ضمیر متکلم مع الغیر نشان میدهد که پاداش شاکران دست خداست و برای ما قابل تصور نیست.
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر آبان ۱۲, ۱۳۹۵
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت آبان ۱۲, ۱۳۹۵
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان آبان ۱۲, ۱۳۹۵
- سجده شکر آبان ۱۲, ۱۳۹۵
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر آبان ۱۲, ۱۳۹۵