9
1394
کیفر تأخیر نماز
امام صادق علیه السلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که نماز خود را به تأخیر بیندازد نماز به شکلی تیره و تاریک به سوی بالا میرود و میگوید: خداوند تو را تباه کند چنان که مرا تباه ساختی!
عقاب الاعمال، صدوق ص ۴۲۱
8
1394
ثواب خواندن دعای هنگام خواب
امام صادق علیه السلام فرمود: هر که هنگام خواب در رختخواب سه مرتبه این دعا را بخواند از گناهانی که انجام داده است پاک میگردد و همانند روزی میشود که از مادر زاییده شده است:
الحُمدللهِ الَّذی عَلا فَقهر، وَالحمدللهِ الَّذی بَطَنَ فَخبر، و الحمدللهِ الّذی مَلَکَ فَقدر، وَ الحمدللهِ الّذی یُحیی المَوتی و یُمیتُ الأحیاء، وَ هُوَ عَلی کُلّ شَیْءٍ قَدیر
ثواب الاعمال، صدوق ص۲۸۷
7
1394
حق کوچکترها
وأما حق الصغیر فرحمته و تثقیفه و تعلیمه و العفوعنه و السترعلیه و الرفق به و المعونه له والسترعلى جرائر حداثته فإنه سبب للتوبه والمداراه له وترک مماحکته فإن ذلک أدنى لرشده.
ترجمه:
اما حق کوچکتر بر بزرگتر آنست که نسبت به او مهربان بوده در تربیت و تعلیم او بکوشد؛ خطاهایش را نادیده گرفته عیبش را بر او بپوشاند؛ با او به مدارا رفتار نموده و در مشکلات کمکش نماید؛ و چون به خاطر حداثت سن و جوانی؛ اعمال و حرکات نا بخردانهء از او سرزند؛ مستور نگه دارد زیرا که سبب توبه او خواهد شد و با او نزاع و مخاصمه نکند که مانع رشد او می شود
6
1394
براى قولنج
براى قولنج:بر لوحى یا کتفى(صفحه فلزى)سورههاى«حمد»و«توحید»،و دو«قل اعوذ»را بنگارد، و زیر آنها بنویسد:
اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْعَظیمِ وَ بِعِزَّتِهِ الَّتى لا تُرامُ وَ بِقُدْرَتِهِ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَیْئٌ مِنْ شَرِّ هذَا الْوَجَعِ وَ مِنْ شَرِّ ما فیهِ وَ مِنْ شَرِّ ما اَجِدُ مِنْهُ
پناه مىبرم به جلوه خداى بزرگ،و به عزّتش که به بدى قصد نشود،و به قدرتش،که چیزى از آن سر باز نزند،از شرّ این درد،و از شرّ آنچه در آن است،و از شرّ آنچه از آن مىیابم
سپس آن را به آب باران بشوید،و در وقتى که ناشتاست،و نیز به هنگام خواب بیاشامد،ان شاء اللّه مبارک و سودمند است. براى درد شکم و قولنج:روایت شده:شخصى از درد شکم برادرش،خدمت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شکایت کرد،حضرت فرمود: به برادرت بگو شربتى از عسل با آب گرم بیاشامد،فرداى آن روز خدمت حضرت آمد و گفت:آن شربت را به او نوشاندم فایدهاى نبرد،فرمود:[خدا راست گفت،و شکم برادرت دروغ گفت].برو و به او شربت عسل بده،و آن را هفت مرتبه سوره حمد تعویذ کن،وقتى آن مرد رفت،حضرت به امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود:«به درستى که برادر این مرد منافق است،به همین دلیل آن شربت به او سود نمىدهد»[البته روشن است که بیان پیامبر صلى اللّه علیه و آله در مورد نفاق مرد یاد شده به علم آن حضرت مربوط مىشود،و نمىتوان همیشه به استناد عدم تأثیر این تعویذ حکم به نفاق کسى کرد.]
5
1394
دعای چهل و نه: دفع مکر دشمنان
نیایش در دفع مکر دشمنان و رد قهر و غلبه ایشان
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السّلَامُ فِی دِفَاعِ کَیْدِ الْأَعْدَاءِ، وَ رَدّ بَأْسِهِمْ
إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ، ثُمّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرّفْتَنِیهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَکَ إِلَهِی الْحَمْدُ.
تَقَحّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلَاکِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ.
وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التّوْحِیدُ، وَ ذَرِیعَتِی أَنّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ أَتّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی، وَ إِلَیْکَ مَفَرّ الْمُسیءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَیّعِ لِحَظّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ.
فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدّهِ، وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ، وَ یُجَرّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.
فَنَظَرْتَ یَا إِلَهِی إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی، وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی.
فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوّتِکَ، ثُمّ فَلَلْتَ لِی حَدّهُ، وَ صَیّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ، وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ، قَدْ عَضّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ.
وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ، وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ، وَ وَکّلَ بِی تَفَقّدَ رِعَایَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَیّ إِضْبَاءَ السّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَهِ لِفَرِیسَتِهِ، وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَهَ الْمَلَقِ، وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدّهِ الْحَنَقِ.
فَلَمّا رَأَیْتَ یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ دَغَلَ سَرِیرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ، أَرْکَسْتَهُ لِأُمّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلًا فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الّتِی کَانَ یُقَدّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا، وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلّ بِی لَوْ لَا رَحْمَتُکَ مَا حَلّ بِسَاحَتِهِ.
وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصّتِهِ، وَ شَجِیَ مِنّی بِغَیْظِهِ، وَ سَلَقَنِی بِحَدّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ، وَ قَلّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِیهِ، وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ، وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ.
فَنَادَیْتُکَ یَا إِلَهِی مُسْتَغِیثاً بِکَ، وَاثِقاً بِسُرْعَهِ إِجَابَتِکَ، عَالِماً أَنّهُ لَا یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلّ کَنَفِکَ، وَ لَا یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ، فَحَصّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ.
وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلّیْتَهَا عَنّی، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیّ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَهٍ نَشَرْتَهَا، وَ عَافِیَهٍ أَلْبَسْتَهَا، وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا، وَ غَوَاشِی کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا.
وَ کَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقّقْتَ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَ صَرْعَهٍ أَنْعَشْتَ، وَ مَسْکَنَهٍ حَوّلْتَ.
کُلّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوّلًا مِنْکَ، وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنّی عَلَى مَعَاصِیکَ، لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ، وَ لَا حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ، لَا تُسْأَلُ عَمّا تَفْعَلُ.
وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ، أَبَیْتَ یَا مَوْلَایَ إِلّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَیْتُ إِلّا تَقَحّماً لِحُرُمَاتِکَ، وَ تَعَدّیاً لِحُدُودِکَ، وَ غَفْلَهً عَنْ وَعِیدِکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلَهِی مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ، وَ ذِی أَنَاهٍ لَا یَعْجَلُ.
هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتّقْصِیرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتّضْیِیعِ.
اللّهُمّ فَإِنّی أَتَقَرّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمّدِیّهِ الرّفِیعَهِ، وَ الْعَلَوِیّهِ الْبَیْضَاءِ، وَ أَتَوَجّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرّ کَذَا وَ کَذَا، فَإِنّ ذَلِکَ لَا یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ، وَ لَا یَتَکَأّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَى کُلّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
فَهَبْ لِی یَا إِلَهِی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتّخِذُهُ سُلّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ، یَا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ
ترجمه :
اى معبود من – هدایتم کردى، پس راه صلاح را بگذاشتم، و در پى خواهش دل رفتم، و پند دادى، پس سنگیندل شدم و پند ترا ننیوشیدم، و عطاى جمیل بخشیدى، پس نافرمانى کردم سپس آنچه را که از آنم برگردانده بودى شناختم – چون تو آن را بمن شناساندى – پس آمرزش طلبیدم، تا از نافرمانیم در گذشتى، پس به گناه باز گشتم و باز در پرده غفارى و ستاریم بپوشیدى. پس ستایش ترا – اى معبود من – من خویش را در وادیهاى هلاک در افکندهام، و در درههاى تلف وارد شدهام، و در آن وادیها و درهها به مظاهر قهرت بر خوردهام، و با فرود آمدن در آن با عقوبت هایت مواجه شدهام، و وسیلهام بسوى تو توحید است، و دستاویز آن است که چیزى را با تو شریک نساختهام، و با تو معبودى نگرفتهام، و اکنون جان خویش را بسویت گریزاندهام و گریزگاه شخص بدکار و پناهگاه فرد تبه روزگارى که بهرهاش را از کف داده، و بست نشین گشته آستان تو است، پس چه بسا دشمنى که شمشیر عداوتش را بر من برهنه ساخت، و دم تیغش را براى من تیز کرد، و سرنیزهاش را به قصد جان من تند ساخت، و زهرهاى جانکاهش را براى کام من در آب ریخت، و مرا آماج تیرهاى بر کمان نهادهاش قرار داد، و چشم مراقبتش از من نخفت، و در دل آورد که گزندى بمن رساند، و تلخابه مرارت خود را به کامم افشاند، پس تو – اى معبود من – ناتوانیم را از تحمل رنجهاى گران، و عجز مرا از انتقام کشیدن از آنکه در جنگ خود آهنگ من کرده بود، و تنهائیم را در برابر بسیارى عده کسى که با من دشمنى نموده بود، و در حین غفلت من در کمین گرفتار کردن من نشسته بود، در نظر گرفتى تا به یاریم آغاز کردى، و پشتم را به نیرویت محکم ساختى. آنگاه حدت او را شکستى، و پس از آنکه در حمایت گروهى انبوه بود، او را تنها ساختى، و مرا بر او پیروز گرداندى، و تیرى را که به قصد من بر کمان نهاده بود، بسوى خودش باز گرداندى، و بدون آنکه خشمش را شفا دهد و کینهاش را فرو نشاند، او را باز گرداندى تا به ناچار سر انگشتان خود را به دندان بگزید، و در آن حال که سپاهیانش و کمینهایش با او خلف کردند روى از مصاف برتافت و چه بسا ستمکارى که با مکرهاى خود در باره من ستم کرد، و دامهاى شکارش را بر سر راه من بگسترد، و جستجوى جاسوسى خود را بر من بگماشت، و همچون درندهاى که به انتظار شکارش کمین کند در کمین من بنشست، در حالى که خوشروئى چاپلوسى را برایم اظهار همى کرد، و با شدت کینه بر من همى نگریست، پس چون تو – اى معبود من – که منزه و بلند بارگاهى، فساد باطن و زشتى اندیشهاش را دیدى. او را با مغز در آن گودال که براى شکار کنده بود نگونسار کردى و در پرتگاه حفرهاش در افکندى، تا پس از سرکشیش در بند دامى که دیدن مرا در آن برآورد مىکرد، به ذلت در افتاد، و حقا که اگر رحمت تو نمىبود، نزدیک بود که آنچه به او وارد شد بر من وارد شود. و چه بسا حسودى که به سبب من غصه گلوگیرش شد، و شدت خشمش در گلویش پیچید، و با نیش زبانش مرا آزرد، و به تهمت عیوبى که در وجود خود داشت بر من طعنه زد، و آبروى مرا آماج تیرهاى کینه خود ساخت، و صفاتى را به گردن من نهاد که پیوسته در وجودش بود و به نیرنگ خود سینهام را به خشم بیانباشت، و با مکر خود آهنگ من کرد. پس من ترا ندا دادم – اى معبود من – در حالى که از تو فریادرسى مىخواستم، و به سرعت اجابتت اطمینان داشتم، و مىدانستم که هر کس در سایه حمایت تو جا گرفت ستمزده نمىشود، و هر کس به پناهگاه انتقام تو ملتجى شد نمىهراسد. پس تو مرا به قدرت خود از شدت او محفوظ داشتى. و چه بسا ابرهاى مکروهى که آن را از افق زندگى من بر طرف کردى! و چه بسا ابرهاى نعمت که بر من باراندى! و چه جویهاى رحمت که در کشتزار زندگیم روان ساختى! و چه جامههاى عافیت که بر من پوشیدى! و چه چشمهاى حوادث که بسوى من متوجه بود و تو آنها را کور ساختى! و چه پردههاى غم که تو آنها را از دل من برداشتى! و چه بسا حسن ظنى که آن را به تحقیق پیوستى! و فقرى که آن را تدارک نمودى! و در افتادنى که مرا از آن برداشتى! و مسکنتى که یکباره آن را به انعام و تفضل از جانب خود مبدل کردى، همگى آن عطایا و مواهب از جانب تو ارمغان انعام و احسان بود، و در همگى این موارد از جانب من سرسختى در نافرمانى تو همى افزود! نه بدکردارى من تو را از اتمام احسانت بازداشت، و نه آن همه احسان و تفضل مرا از ارتکاب موجبات خشم تو منع کرد! تو در کرده خود مسئول نیستى و به جلال تو قسم که چون از تو مسئلت شده عطا کردهاى، و در آن حال که مورد مسئلت واقع نشدهاى، خود به بخشش آغاز نمودهاى، و چون فضل تو طلبیده شد، نعمت اندک نبخشیدهاى. تو ابا کردهاى – اى مولاى من – مگر از احسان و اکرام و تفضل و انعام. و من ابا کردهام، مگر از در افکندن خود در محرماتت و تعدى از حدودت و غفلت از تهدیدت. پس ستایش ترا است – اى خداى من – که مقتدرى هستى که مغلوب نمىشوى، و مهلت دهندهاى هستى که شتاب نمىکنى، این مقام که من اکنون در آن بپا خاستهام، مقام کسى است که به فراوانى نعمتها اعتراف نموده و آن را به تقصیر مقابله کرده، و در باره خود به تضییع احکام و سنن تو و تباه کردن عمر خویش گواهى داده.
خدایا، پس بوسیله مقام رفیع محمد صلى الله علیه و آله و ولایت کریمه علوى بتو تقرب مىجویم، و به واسطه آن دو بسویت رو مىآورم، که مرا از شر آنچه از آن بتو پناه برده مىشود پناه دهى، زیرا که این کار ترا در برابر قدرتت دچار سختى نمىسازد. و تو بر هر چیز قدرت بىپایان دارى. پس از رحمت و دوام توفیق خود بهرهاى بمن ببخش که آن را نردبان بر آمدن به سطح خشنودى تو سازم، و بوسیله آن از عقوبتت ایمن شوم. اى مهربانترین مهربانان
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر تیر ۵, ۱۳۹۴
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت تیر ۵, ۱۳۹۴
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان تیر ۵, ۱۳۹۴
- سجده شکر تیر ۵, ۱۳۹۴
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر تیر ۵, ۱۳۹۴