2
1392
نام ها و القاب فاطمه علیهاالسلام
نام ها و القاب فاطمه علیهاالسلام هر یک بیان کننده ی گوشه ای از شخصیت نورانی او هستند، از این روی می توان آشنایی با این نام ها را سرفصل و منبعی مختصر و مطمئن برای شناخت همه جانبه ی او دانست. در این بخش برخی از نام ها و القاب او را برمی شمریم.
سیده (بانو)، انیسه حوراء (انسان بهشتی)، نوریه (موجودی از نور)، حانیه (دلسوز فرزندان)، عذراء (دوشیزه)، کریمه (بزرگوار)، رحیمه (با محبت)، شهیده (شهید شده ـ گواه)، عفیفه (پاکدامن)، قانعه (قانع ـ کم توقع)، رشیده (به حد رشد رسیده)، شریفه (شرافتمند)، حبیبه (دوست)، محرّمه (گرامی)، صابره (پایدار)، سلیمه (بی عیب)، مکرّمه (بزرگوار)، صفیّه (برگزیده)، عالمه (دانشمند)، علیمه (دانا)، معصومه (بی گناه)، مغصوبه (حقش غصب شده)، مظلومه، میمونه (با برکت)، منصوره (یاری شده)، محتشمه (با احترام)، جمیله، جلیله، معظّمه، حامله البلوی بغیر شکوی (بلاکش بی شکایت)، حلیفه العباده و التقوی (قسم خورده پرستش و پرهیزکاری)، حبیبه الله، بنت الصفوه (دختر برگزیده)، رکن الهدی (پایه هدایت)، آیه النبوّه، شفیعه العصاه (شفاعت کننده ی گناهکاران)، أمّ الخیره (مادر نیکوکاران)، تفّاحه الجنه (سیب بهشتی)، مطهره، سیده النساء، بنت المصطفی، صفوه ربها (برگزیده ی پروردگار)، موطن الهدی (جایگاه هدایت)، قرّه العین المصطفی (نور چشم پیامبر)، بضعه المصطفی (پاره ی تن پیامبر)، مهجه قلب المصطفی، بقیه المصطفی (بازمانده پیامبر)، حکیمه، فهمیه، محزونه، مکروبه (دل شکسته)، علیله (بیمار)، عابده، زاهده، قوامه (شب زنده دار)، باکیه (گریه کننده)، بقیه النبوه، صوّامه (بسیار روزه گیر)، عطوفه، رئوفه، حنّانه (غمخوار و با محبت)، برّه (نیکوکار)، شفیعه، انّانه (دردمند)، والده السبطین (مادر دو نواده پیامبر)، دوحه النبی (شاخسار پیامبر)، نور سماوی (نور آسمانی)، زوجه الوصی (همسر جانشین پیامبر)، بدر تمام (ماه شب چهارده)، غرّه غرّاء (سپیدروی نورانی)، روح ابیه، درّه بیضا (گوهر تابناک)، واسطه قلاده الوجود (حلقه اتصال زنجیره هستی)، درّه بحر الشرف و الجود (درّ دریای شرف و سخاوت)، ولیّه الله (دوست خدا)، سرّالله، امینه الوحی (امین وحی الهی)، عین الله (دیده ی خدایی)، مکینه فی عالم السماء (دارنده ی جایگاه در عالم آسمان)، جمال الآباء (موجب زیبایی پدران)، شرف الابناء، درّه بحر العلم و الکمال، جوهره العزّه و الجلال، قطب رحی المفاخر السّنیه (چرخ آسیای افتخارات والا)، مجموعه المآثر العلیه (گرد آورنده ی یادگارهای برین)، مشکوه نور الله (چراغدان نور خدا)، زجاجه (شیشه نور خدا)، کعبه امال اهل الحاجه، لیله القدر، لیله مبارکه، ابنه من صلّت به الملائکه، قرار قلب امّها، عالیه المحل (بلند جایگاه)، سرّ العظمه، مکسوره الضلع (پهلو شکسته)، رفیض الصدر (سینه شکسته)، مغصوبه الحق، خفیّ القبر، مجهوله القدر، ممتحنه (آزمایش شده)، المظلوم زوجها، المقتول ولدها و کوثر.
منابع: فاطمه زهرا. شادمانی دل پیامبر، صص ۲۸۶ ـ ۲۹۰.پایگاه اطلاع رسانی حوزه
2
1392
بز خود را بکش
مرشد و مریدی با هم در سفر بودند، یک شب که هوا رو به تاریکی میگذاشت برای استراحت منزلی یافتند و به آنجا پناه آوردند، صاحب منزل زنی با سه فرزند بود.
آن زن شام شب و صبحانه فردا را از یگانه بزی که داشت برای مهمانانش فراهم کرد و مرید و مرشد پس از صرف صبحانه از اهل خانه خداحافظی کرده و به راه خود ادامه دادند، در راه مرید به که به فکر آن خانواده بود به مرشد گفت: کاش میشد برای آنها کاری کرد.
مرشد گفت:اگر میخواهی برای آنها کاری انجام دهی بهتر است برگردی و بز آنها را بکُشی.
مرید ابتدا تعجب گرد ولی چون به مرشد خود اطمینان داشت بازگشت و از تاریکی شب استفاده کرده و بز آنها را کشت.
سالیانی چند گذشت و مرید و مرشد در پی کسب علم همچنان در سفر بودند، روزی به شهری پر رونق رسیدند و در آنجا عزم توقف کرده و سراغ مهتر شهر را گرفتند.
آنها به قصری مجلل راهنمایی شده و پس از ورود استقبال گرمی از آنها شد، آنها را به حمام هدایت کرده و لباسهای نو و تمیزی در اختیارشان قرار دادند و پس از صرف غذا و استراحت به دیدار مهتر قصر رخصت پیدا کردند.
مرید با کمال تعجب زنی را دید که در آن منزل فقیرانه بود، مرشد لبخندی زد و از آن زن راز این موفقیت را جویا شد.
زن نیز چون آندو را فرزانه و با کمالات دید گفت: سالیانی پیش همسرم درگذشت و ما زندگی سادهای را با شیر بزی که داشتیم میگزراندیم ولی روزی متوجه شدیم که بزمان مُرده است، ابتدا غمگین شدیم ولی بعد چندی پسرانم به کار و تلاش پرداختند، ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام به موفقیتهایی رسیدند، ابتدا پسر بزرگم زمین پربرکتی یافت و مشغول کشاورزی شد، فرزند دیگرم معدنی از فلز گرانبها یافت و مشغول آن شد و فرزند آخرم به تجارت روی آورد، من نیز به گلهداری و مرغداری مشغول شدم، پس از مدتی با ثروتی که از این کارها بدست آوردیم این شهر را بنا نمودیم.
مرید با شنیدن این داستان به راز کشتن بز پی برد و متوجه شد که اگر آن بز هنوز زنده بود این خانواده همچنان در آن زندگی بسر میبردند.
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر فروردین ۲, ۱۳۹۲
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت فروردین ۲, ۱۳۹۲
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان فروردین ۲, ۱۳۹۲
- سجده شکر فروردین ۲, ۱۳۹۲
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر فروردین ۲, ۱۳۹۲