مهر
1
1393

کسلی و سستی در عبادت

کسل بودن از صفات منافقان است و از ضعف ایمان و یقین ناشی می‌شود و موجب محرومی از سعادات ابدی می‌گردد. مؤمن باید در عبادت صاحب نشاط باشد و مردانه متوجه عبادت شود و کارهای خیر را با شوق و شعف به جا آورد و به تأخیر نیندازد که در تأخیر آفت است؛
چنانکه حضرت صادق علیه السلام فرمود:«پدرم می‌فرمود: هرگاه اراده خیری نمایی به آن مبادرت کن زیرا نمی‌دانی بعد از این چه خواهد شد.»(۱)
و در حدیث دیگر فرمود:«هر گاه قصد خیری داشتی به تأخیر مینداز؛ زیرا بسیار است که حق تعالی مطلع می‌شود بنده‌ای به طاعتی مشغول است پس می‌فرماید: به عزت و جلال خودم قسم! بعد از این عمل هرگز تو را عذاب نکنم! و اگر گناهی را قصد کنی آن را ترک کن؛ زیرا بسیار است که حق تعالی بر بنده‌ای مطلع می‌شود و او را مشغول معصیتی می‌یابد، پس می‌فرماید: به عزت و جلال خود قسم! بعد از این عمل هرگز تو را نیامرزم!»(۲)

پیامبر اکرم صل الله علیه و‌ آله فرمودند: ای ابوذر! دو رکعت نماز میانه که بسیار طول ندهی و بسیار سبک به جا نیاوری و با حضور قلب و تفکر باشد بهتر از یک شب ایستادن به عبادت است که با فراموشی دل باشد و دل از آنچه انجام می‌دهی و می‌گویی خبر نداشته باشد.
ای ابوذر! حق بر طبع‌ها گران و تلخ است و باطل سبک و آسان و شیرین می‌باشد. بسیار است که شهوت یک ساعت دنیا مورث حزن طولانی آخرت می‌گردد.
ای ابوذر! آدمی فقیه کامل نمی‌باشد و چنانکه باید دانا نمی‌شود تا اینکه مردم در جنب جلال و عظمت الهی نزد او به مثابه شتران نباشند. پس به نفس خویش رجوع کند و خود را از همه کس حقیرتر شمارد.
ای ابوذر! به حقیقت ایمان نمی‌رسی تا ندانی همه مردم در دین خود احمقند و در دنیای خود عاقل.(۳)

۱٫ اصول کافی ج۲ ص۱۴۲ ح۳
۲٫ همان ج۲ ص۱۴۳ ح۷
۳٫ عین الحیات محمدباقر مجلسی ص ۵۰۱

اردیبهشت
17
1393

عجب و غرور و مقصر ندانستن خود

بدترین صفات ذمیمه، عُجب است و عمل خود را خوب دانستن و خود را مقصر ندانستن و این از جهل ناشی می‌شود، زیرا اگر کسی در شرایط قبول و کمال عبادت تفکر کند و در عیوب خود و پستی‌ها و عجز و نقص خود به دیده بصیرت نظر نماید و عظمت معبود خود را شناخته باشد، می‌داند که هیچ عبادت نکرده و اعتماد بر غیر لطف معبود خود که اکرم الأکرمین است، نمی‌توان کرد.

از حضرت رضا علیه السلام نقل شده است که:«عابدی در بنی اسرائیل چهل سال خدا را عبادت کرد و بعد از آن قربانی کرد و قربانی او مقبول نشد. علامت قربانی ایشان آن بود که آتشی می‌آمد و آن را می‌سوزاند. چون دید که قربانی‌اش مقبول نشد، با نفس خود خطاب کرد که: تقصیر همه از توست و ناقص بودن عمل، از تقصیر و گناه توست. پس خدا وحی به سوی او فرستاد:مذمّتی که نفس خود را کردی در درگاه ما بهتر بود از عبادت چهل ساله تو»(۱)

امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:«هر عبادتی که برای خدا کنی، در آن عبادت پیش نفس خود صاحب تقصیر باش! بندگان همه در عمل‌هایی که می‌کنند میان خود و خدا مقصرند، مگر کسی که خدا او را معصوم گردانیده باشد»(۲)

حضرت صادق علیه السلام فرمود:«عالمی نزد عابدی آمد و پرسید: نماز تو چگونه است؟ گفت: چه کسی از نماز من پرسیده است و حال آنکه من سال‌هاست عبادت می‌کنم. پرسید: گریه تو چگونه است؟ گفت: آن قدر می‌گریم که از روی من جاری می‌شود! عالم به عابد گفت: اگر خنده کرده بودی و الحال ترسان بودی بهتر از گریه بود که باعث اعتماد و اعتقاد تو به عبادت شده است زیرا عبادت کسی که بر عبادت خود اعتماد داشته باشد، بالا نمی‌رود.»(۳)

منابع:

۱- اصول کافی ج۲ ص۷۳ ح۳

۲- همان ج۲ ص ۳۱۳ ح۱

۳- همان ج۲ ص ۳۱۳ ح۵

فروردین
3
1393

گناهان کبیره

از مجلسى (ره)- پدرم در برخى مؤلفاتِ خود طبق استنباط از اخبار، گناهانِ کبیره را چنین آمار کرده است در دو قسمت:

قسمت اول، کبائرِ قطعى، به این شرح:

۱- شرک

۲- نومیدى از رحمتِ خدا

۳- ایمنى از مکرِ خدا

۴- قتلِ نفس

۵- عقوق والدین

۶- نسبتِ زنا به مؤمن و مؤمنه

۷- خوردنِ مالِ یتیم به ناحق

۸- گریز از جبهه جهاد

۹- رباخوارى

۱۰- سحر

۱۱- کاهنى

۱۲- زنا

۱۳- لواط

۱۴- دزدى، بخصوص از غنیمت

۱۵- قسم به دروغ

۱۶- ترک واجباتِ الهیّه چون نماز و زکاه و روزه ماهِ رمضان و تأخیرِ حج از سالِ استطاعت بدون عذر

۱۷- شهادتِ ناحق و کتمان شهادتِ حق

۱۸-شربِ خمر و بلکه هر مسکر

۱۹- نقضِ قرارداد

۲۰- نقضِ عهد با خدا و خلق

۲۱- قطعِ رحم

۲۲- تعرب بعد الهجره

۲۳- دروغ بستن بر خدا و رسول و ائمّه (ع)

۲۴- غیبت

۲۵- بهتان.

 

قسمت دوم، کبائرِ احتمالى، که گفته شده است:

۲۶- ترک همه مستحبات

۲۷- منع آب زیادى از رهگذرانِ تشنه، با عدم حاجتِ خود

۲۸- بى‏احتیاطى از بول

۲۹- وسیله سازى براى دشنام به پدر و مادر

۳۰- اضرار در وصیت

۳۱- خشم از قضاى الهى

۳۲- اعتراض بر مقدرات الهیه

۳۳- تکبر

۳۴- حسد بردن

۳۵- دشمنى با مؤمنین

۳۶- الحاد در حرم مکه و مدینه

۳۷- سخن چینى

۳۸- بریدنِ عضوى از مؤمن بناحق

۳۹- خوردن مردار و نجاساتِ دیگر

۴۰- جاکشى

۴۱- اصرار بر صغیره

۴۲- امر به منکر و نهى از معروف بنا بر احتمالى

۴۳- دروغ و خلف وعده

۴۴- خیانت

۴۵- لعن بر مؤمن

۴۶- دشنام به مؤمن

۴۷- آزار کردنِ مؤمن

۴۸- زدنِ خدمتکار بیش از استحقاق

۴۹- منع آب مباح از ذى حقّ آن

۵۰- سدّ راه مردم

۵۱- تضییع عیال

۵۲- تعصب

۵۳- ظلم

۵۴- دغلى

۵۵- دوروئى

۵۶- خوار شمردنِ مؤمن

۵۷- عیب‏جوئى از مؤمن

۵۸- سرزنش مؤمن

۵۹- افتراء بر مؤمن

۶۰- سبّ مؤمن

۶۱- بدگمانى به مؤمن

۶۲- ترسانیدن مؤمن

۶۳- کم دادن در پیمانه و ترازو

۶۴- ترک امر به معروف و نهى از منکر

۶۵- همنشینى با فاسقان، خصوص در مجلس مى خوارى بى‏عذر ۶

۶- بدعت در دین

۶۷- همنشینى با بدعت‏گذاران

۶۸- کوچک شمردن گناه

۶۹- قمار کردن

۷۰- حرام خوردن.

شهریور
12
1392

فضایل و فواید سوره فاتحه

به سند معتبر نقل شده است که امام رضا علیه السلام فرمود:« بسم الله الرحمن الرحیم نزدیک‌تر است به اسم اعظم الهی، از سیاهی چشم به سفیدی آن»(۱) به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است:« هر کس را علتی عارض شد در همان وقت هفت مرتبه سوره حمد را بخواند، اگر علتش بر طرف شد اکتفا نماید و گرنه هفتاد مرتبه بخواند و من عافیت را برای او ضامنم»(۲) به سند معتبر از حضرت رسول صل الله علیه و آله نقل شده است:« هر کس سوره حمد را بخواند، حق تعالی به عدد هر آیه که از آسمان نازل شده است ثواب به او کرامت می فرماید.»(۳)

از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که حضرت رسول صل الله علیه و آله فرمود: «خداوند عالمیان می فرماید: من سوره فاتحه الکتاب را میان خود و بنده خویش قسمت کرده‌ام، پس نصف آن سوره از من است و نصف آن از بنده من. آنچه بنده در آن سوره می‌طلبد به او عطا می‌فرماید چون می‌گوید: بسم الله الرحمن الرحیم خدا می‌فرماید: بنده من به نام من آغاز کرد و بر من لازم است که کارهای او را به اتمام رسانم و در جمیع احوال بر او برکت فرستم. پس چون بگوید: الحمدلله رب العالمین حق تعالی می‌فرماید: بنده من مرا حمد کرد و دانست نعمت‌هایی که نزد اوست همه از جانب من است و بلاها که از او دور شده است همه به تطول و احسان من است. ای ملایکه! شما را گواه می‌گیرم که نعمت‌های آخرت را برای او به نعمت‌های دنیا اضافه کردم و بلاهای آخرت را از او دفع نمودم، چنان‌که بلاهای دنیا را از او دفع کرده‌ام. وقتی الرحمن الرحیم می‌گوید حق تعالی می‌فرماید: بنده‌ام برای من شهادت داد که من رحمان و رحیم هستم ای ملایکه! شما را گواه می‌گیرم که بهره او را بسیار کردم و نصیب او را از عطاهای خود عظیم گردانیدم. چون می‌گوید: مالک یوم الدین خداوند عالم می‌فرماید: ای ملایکه! شما را گواه می‌گیرم چنان‌که اعتراف کرد که من مالک روز جزا هستم در آن روز حساب او را آسان کنم و از گناهانش درگذرم چون ایاک نعبد می‌گوید حق تعالی می‌فرماید: بنده من راست گفت و مرا عبادت کرد پس شما را گواه می‌گیرم که به خاطر این عبادت به او ثوابی کرامت می‌فرمایم که جمیع مخالفان او آرزوی منزلت وی نماید. وقتی و ایّاک نستعین می‌گوید حق تعالی می‌فرماید: بنده‌ای به من استعانت جست و التجا به من آورد شما را گواه می‌گیرم که او را در جمیع امور اعانت نمایم و در جمیع شداید به فریاد او رسم و روز بلاها و سختی ها دست او را بگیرم. چون اهدنا الصراط المستقیم می‌گوید تا آخر سوره حق تعالی می‌فرماید: آنچه از من طلبید به او کرامت کردم آنچه آرزو نمود به وی عطا کردم و آنچه ترسید او را ایمن گردانیدم.»(۴)

به سند دیگر نقل شده است که:« سوره حمد را هفتاد مرتبه بر دردی نمی‌خوانند مگر آنکه آن درد ساکن می‌شود»(۵) به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که:« اگر سوره حمد را هفتاد مرتبه بر میتی بخوانند و روح به او برگردد عجب نخواهد بود»(۶) به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است که:«هر که را سوره حمد عافیت نمی‌دهد او را هیچ عافیت نمی‌دهد.»(۷) همچنین نقل شده است که حضرت صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود که از تب شکایت کرد فرمود: بندهای پیراهنت را بگشا و سر در گریبان کن! سپس اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد را بخوان! آن شخص چنان کرد و شفا یافت. (۸) در حدیث دیگر نقل شده است که شخصی از صداع شکایت کرد حضرت فرمود: دست خود را بر موضعی که درد می‌کند بگذار، سپس سوره حمد و آیه الکرسی را بخوان و بگو: الله اکبر الله اکبر لااله الا الله و الله اکبر اجل و اکبر مما احاف و احذر اعوذ بالله من عرق نعار و اعوذ بالله من حر النار

منابع:

۱. بحارالانوار ۹۲/۲۳۳ ح۱۵

۲. همان، ۹۲/۲۳۴ ح۱۷ و ص ۲۳۱ ح۱۳

۳. همان ۹۲/۲۲۸ ذیل ح ۷

۴. همان ۹۲/۲۲۶-۲۲۷ ح۳

۵. همان ۹۲/۲۳۵ ح۲۱

۶. همان ۹۲/۲۵۷ ح۵۰

۷. اصول کافی ۲/ ۶۲۶ ح۲۲

۸. بحارالانوار ۹۲/۲۳۵ ح۲۰

شهریور
12
1391

گفتگوی خداوند با حضرت آدم(ع)

در حدیث گفتگوی حضرت آدم(ع) با خدای تعالی در اصول کافی آمده که به خدا عرض کرد:« پروردگارا! شیطان را بر من مسلط کردی و چون خون (که در رگهای من جریان دارد) او را بر من چیره کردی، پس برای من هم چیزی مقرر فرما.

خداوند فرمود: ای آدم!‌قرار دادم برای تو که هر یک از فرزندانت آهنگ گناه کند، بر او نوشته نشود. و اگر انجام داد، یک گناه بر او نوشته شود و هر کس آهنگ کار نیکی کرد، اگر آن را انجام نداد، یک حسنه بر او نوشته شود و اگر انجام داد، ده حسنه برایش نوشته شود.

عرض کرد: پروردگارا! بیفزا.

فرمود: برایت مقرر ساختم که هر یک از فرزندانت گناهی کند، سپس برای آن آمرزش خواهد برایش بیامرزم.

عرض کرد: پروردگارا! برایم بیفزا.

فرمود: برای آنان توبه قرار دادم، تا آن که نفس به این جا برسد (یعنی نزدیک مردن)

آدم عرض کرد: پروردگارا! مرا بس است.»

اصول کافی ج ۴ ص ۱۸۵

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۴۰۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین    
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031