خرداد
1
1392

فرعون مرا مسلمان کرد

هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۱میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایش‌ها و تحقیقات به فرانسه منتقل شود .

هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین تابوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طابوت استقبال کردند.

پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستان‌شناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.

رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود .

پروفسور موریس بوکای

تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب، نتایج نهایی ظاهر شد؛ بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده‌اند. اما مسئله‌ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم‌تر از سایر اجساد باقی مانده، درحالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است .

پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا) بود که یکی از حضار در گوشی به یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است .

ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.

در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است.

حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال ۱۸۹۸میلادیکشفشده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از ۱۴۰۰ سال پیدا شده است؟

چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمیگذرد؟

موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می‌‌کرد که چگونه قرآن مسلمانان درمورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی‌که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی بمیان نمی‌آورد و با خود می‌گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال میکرد؟

و آیا ممکن است که حضرت محمد صلوات الله علیه هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟ او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند .

پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم گرفت به کشورهای اسلامی سفر کند تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل نماید.

یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:

 فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَهً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ[۱]

ما امروز پیکرت را [از آب] نجات می‌دهیم تا عبرت آیندگان شوى، و همانا بسیارى از مردم از آیتهاى ما بىخبرند این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: “من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.”

موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و دهها سال در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد.

و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ[۲]

حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتاب “قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید” بود.


[۱] یونس:۹۲

[۲] فصلت: ۴۲

خرداد
1
1392

چرا دعاى فرج را نمى خوانى؟

ابوالحسین بن ابى البغل کاتب مى گوید: از طرف «ابى منصور بن صالحان» مسئول انجام کارى شدم. امّا در طى انجام مسئولیت قصورى از من سر زد، آنچنان که او بسیار خشمگین شد، و من از ترس، متوارى و مخفى شدم و او در جستجوى من بود.
در یکى از شبهاى جمعه به طرف مقابر قریش ـ مرقد امام کاظم(علیه السلام)و امام جواد(علیه السلام) ـ براى عبادت و دعا رفتم. آن شب هوا بارانى و طوفانى بود. به خادم حرم مطهر که «اباجعفر» نام داشت گفتم: درهاى حرم مطهر را ببند تا من بتوانم در خلوت مشغول دُعا و راز و نیاز باشم. زیرا بر جان خود ایمن نیستم، و ممکن است کسى قصد سوئى نسبت به من داشته باشد. او نیز قبول کرد و درها را بست.
نیمه شب، در حالى که باد و باران همچنان ادامه داشت و هیچ کس در آنجا نبود، مشغول دعا و زیارت و نماز بودم که نا گاه صداى پایى از طرف قبر شریف امام موسى بن جعفر(علیه السلام) به گوشم رسید. مردى را دیدم که مشغول زیارت حضرت امام کاظم(علیه السلام) است. او ابتدا بر حضرت آدم(علیه السلام) و انبیاء عظام(علیهم السلام) درود فرستاد، آنگاه یک یک ائمّه معصومین(علیهم السلام)را مورد خطاب و سلام قرار داد تا به امام دوازدهم حجّت بن الحسن(علیه السلام) رسید اما نام ایشان را ذکر نکرد. من تعجّب کردم و با خود گفتم: شاید نام حضرت را فراموش کرد، یا امام(علیه السلام)را نمى شناسد، و یا اصلاً به امامت ایشان اعتقاد ندارد و مذهب دیگرى دارد. وقتى زیارتش به پایان رسید دو رکعت نماز خواند و متوجّه قبر مطهّر امام جواد(علیه السلام) شد، و به همان ترتیب مشغول زیارت و سلام شد و دو رکعت نماز خواند. من ترسیدم، زیرا او را نمى شناختم، او جوانى بود در هیئت مردى کامل و پیراهنى سفید بر تن و عمامه اى بر سر داشت که انتهاى آن را از زیر گلو گذرانده بود، همچنین شالى به کمر بسته و عبایى بر دوش انداخته بود. پس از نماز به من فرمود: اى ابوالحسین بن ابى البغل! با دُعاى فرج چقدر آشنایى؟ گفتم: آقاى من! کدام دُعا؟ فرمود: دو رکعت نماز بخوان و بگو: «یا مَنْ اَظْهَرَالْجَمیلَ وَسَتَرَالْقَبیحَ، یا مَنْ لَمْ یُؤاخِذْ بِالْجَریرَهِ وَلَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ، یا عَظیمَ المَنِّ یا کَریمَ الصَّفْحِ یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ الْمَغْفِرَهِ، یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَهِ، یا مُنْتَهى کُلِّ نَجوى، وَ یا غایَهَ کُلِّ شَکْوى، یا عَوْنَ کُلِّ مُسْتَعین، یا مُبْتَدِئاً بِالّنِعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها. سپس بگو: یا رَبّاهُ (ده مرتبه) یا سَیّداهُ (ده مرتبه) یا مَوْلاه (ده مرتبه) یا غَایَتاه (ده مرتبه) یا مُنْتَهى غایَهِ رَغْبَتاه (ده مرتبه) اَسْأَلُکَ بِحَقّ هذِهِ الاَْسْماءِ وَ بِحَقِّ محمّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اِلاّ ما کَشَفْتَ کَربى وَ نَفَّسْتَ هَمّى وفَرَّجْتَ غَمّی وَاَصْلَحْتَ حالی.
پس هر حاجتى که دارى از خداوند مسئلت نما. پس از آن گونه راست صورتت را بر زمین بگذار و صدبار بگو: «یا محمّد یا علی! یا علی یا محمّد اِکْفیانی فَأِنَّکُما کافِیایَ وَانْصُرانی فَأِنَّکُما ناصِرایَ». سپس گونه چپ صورتت را بر زمین بگذار و صدبار بگو: «ادرکنى»] و پس از صدبار این ذکر را [بسیار تکرار کن. سپس به اندازه یک نفس بگو«الغوث الغوث الغوث …» آنگاه سر از سجده بردار که ان شاءاللّه خداوند حاجتت را برآورده خواهد نمود». وقتى من مشغول نماز و دُعا شدم، آن شخص خارج شد. بعد از این که نماز و دعایم به پایان رسید به طرف ابو جعفر خادم رفتم تا بپرسم این مرد که بود؟ و چگونه وارد حرم مطهّر شده بود؟ وقتى درها را بررسى نمودم دیدم همه درها بسته و قفل زده بودند.
بسیار تعجب کردم، و با خود گفتم: شاید اینجا دَرِ دیگرى دارد که من نمى دانم. پیش ابوجعفر رفتم. او داشت از داخل اتاقى که به عنوان انبار روغن چراغ از آن استفاده مى کردند، بیرون مى آمد، فوراً به او گفتم: این مرد که بود؟ چطور توانسته بود داخل حرم شود؟
ابوجعفر گفت: همانطور که مى بینى درها بسته و قفل زده هستند، من هم که آن را باز نکرده ام. من آنچه را که دیده بودم براى او تعریف کردم. گفت: او مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام)است، من بارها ایشان را وقتى حرم خالى است ـ مثل امشب ـ دیده ام. از این که چه موقعیّتى را از دست داده بودم، خیلى ناراحت شدم.
وقتى فجر دمید از حرم خارج شدم. به طرف محلّه «کرخ» رفتم، در این مدّت آنجا مخفى شده بودم. هنگامى که خورشید دمید، عدّه اى از مأمورین صالحان با اصرار از دوستانم سراغ مرا گرفتند، و با خواهش بسیار مى خواستند که مرا ملاقات کنند. آنها نامه اى هم با خود داشتند که در آن صالحان نوشته بود که مرا بخشیده و امان داده است. ]
همچنین مطالب جالب توجهى درباره خوبیها و گذشته خوب من و آینده خوبى که در انتظارم مى باشد در آن قید شده بود.[ آنگاه با یکى از دوستان مورد اعتمادم از مخفى گاه خودم خارج شده و با ابى منصور ملاقات کردم. وقتى مرا دید به پاخاست و بسیار مرا مورد احترام خود قرار داد، و چنان رفتار خوبى از خود نشان داد که تا حال از او چنین رفتارى را ندیده بودم. آنگاه گفت: آیا آن قدر ناراحت شده بودى که از من به صاحب الزّمان(علیه السلام) شکایت کردى؟
گفتم: من فقط درخواستى ساده و دُعایى معمولى کردم.
گفت: چه مى گویى؟ دیشب (شب جمعه) بدون مقدّمه مولایم صاحب الزمان(علیه السلام) را در خواب دیدم، ایشان به من دستور دادند تا با تو به لطف رفتار کنم، و از این ستمى که بر تو کرده بودم مرا مورد مؤاخذه قرار دادند.
گفتم: لا اله الاّ اللّه! گواهى مى دهم که خاندان رسالت و ائمّه معصومین(علیهم السلام)نه تنها بر حقّ اند بلکه خود منتهى درجه حقیقت هستند. من نیز مولایمان(علیه السلام) را بدون مقدمه در بیدارى دیدم، و به من چنین و چنان فرمودند. و آنچه را که دیده بودم کاملاً شرح دادم. او از این داستان بسیار تعجّب کرد. پس از آن از ابى منصور بن صالحان کارهاى شایسته و بزرگى به سبب این رویداد انجام پذیرفت، من هم به برکت مولایمان صاحب الزمان(علیه السلام)به مقاماتى در دستگاه او رسیدم که اصلاً به فکرم هم نمى رسید.
————————————————————–
دلائل الامامه، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۱، معرفه من شاهد; بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰۴ ـ ۳۰۶.

http://www.13rajab.ir

 

خرداد
1
1392

زیارت جناب فاطمه بنت اسد(ع)

نزء قبر آن مخدّره مى‏ایستى و مى‏گویى:
السَّلامُ عَلَى نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْأَوَّلِینَ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَیِّدِ الْآخِرِینَ السَّلامُ عَلَى مَنْ بَعَثَهُ اللَّهُ رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَى فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ الْهَاشِمِیَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْکَرِیمَهُ الرَّضِیَّهُ [الْمَرْضِیَّهُ] السَّلامُ عَلَیْکِ یَا کَافِلَهَ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا وَالِدَهَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا مَنْ تَرْبِیَتُهَا لِوَلِیِّ اللَّهِ الْأَمِینِ،
سلام بر محمّد سرور رسولان،سلام بر محمّد سرور پیشینیان،سلام بر محمّد سرور آیندگان،سلام بر کسى‏که خدا او را رحمتى براى جهانیان برانگیخت،سلام و رحمت و برکات خدا بر تو اى پیامبر.سلام بر فاطمه دختر اسد آن بانوى هاشمیه،سلام بر تو اى صدیقه پسندیده، سلام بر تو اى پرهیزگار پاکیزه،سلام ب رتو اى بزرگوار خشنود،سلام‏ تو اى کفالت کننده محمّد خاتم پیامبران،سلام بر تو اى مادر سرور اوصیاء،سلام‏ بر تو اى که غمخوارى‏ات بر رسول خدا خاتم پیامبران آشکار شد،سلام بر تو اى که‏ پرورشش براى ولى امین خدا بود،
السَّلامُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ الطَّاهِرِ السَّلامُ عَلَیْکِ وَ عَلَى وَلَدِکِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّکِ أَحْسَنْتِ الْکَفَالَهَ وَ أَدَّیْتِ الْأَمَانَهَ وَ اجْتَهَدْتِ فِی مَرْضَاهِ اللَّهِ وَ بَالَغْتِ فِی حِفْظِ رَسُولِ اللَّهِ عَارِفَهً بِحَقِّهِ مُؤْمِنَهً بِصِدْقِهِ مُعْتَرِفَهً بِنُبُوَّتِهِ مُسْتَبْصِرَهً بِنِعْمَتِهِ کَافِلَهً بِتَرْبِیَتِهِ مُشْفِقَهً عَلَى نَفْسِهِ وَاقِفَهً عَلَى خِدْمَتِهِ مُخْتَارَهً رِضَاهُ [مُؤْثِرَهً هَوَاهُ‏] وَ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى الْإِیمَانِ وَ التَّمَسُّکِ بِأَشْرَفِ الْأَدْیَانِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً طَاهِرَهً زَکِیَّهً تَقِیَّهً نَقِیَّهً فَرَضِیَ اللَّهُ عَنْکِ وَ أَرْضَاکِ وَ جَعَلَ الْجَنَّهَ مَنْزِلَکِ وَ مَأْوَاکِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْفَعْنِی بِزِیَارَتِهَا وَ ثَبِّتْنِی عَلَى مَحَبَّتِهَا وَ لا تَحْرِمْنِی شَفَاعَتَهَا وَ شَفَاعَهَ الْأَئِمَّهِ مِنْ ذُرِّیَّتِهَا،
سلام بر تو و بر روح و بدن پاک تو،سلام‏ و رحمت و برکات خدا بر تو و فرزنت،شهات مى‏دهم که به خوبى سرپرستى کردى،و امانت‏ را ادا نمودى،و در راه خشنودى حق کوشیدى،و نهایت زحمت را در حفظ رسول خدا متحمّل شدى،درحالى‏که به حقّش عارف‏ بودى،و به راستگویى‏اش ایمان داشتى،و به نبوّتش معترف بودى،و به نعمتش بصیرت داشتى،تربیتش را عهده‏دار،بر وجودش غم‏خوار، و به خدمتش مهیّا،و خشنودى‏اش را اختیار نمودى،شهادت مى‏دهم که بر ایمان،و تمسّک به شریف‏ترین ادیان از جهان گذشتى،خشنود و پسندیده،پاک و پاکیزه،پرهیزکار و نظیف، خدا از تو خشنود باشد،و خشنودت نماید،و منزل و جایگاهت را بهشت قرار دهد.خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و به زیارت او سودم ده،و بر محبّتش پایدارم کن،و مرا از شفاعتش و شفاعت امامان از نسلش‏ محروم مفرما،
وَ ارْزُقْنِی مُرَافَقَتَهَا وَ احْشُرْنِی مَعَهَا وَ مَعَ أَوْلادِهَا الطَّاهِرِینَ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِی إِیَّاهَا وَ ارْزُقْنِی الْعَوْدَ إِلَیْهَا أَبَدا مَا أَبْقَیْتَنِی وَ إِذَا تَوَفَّیْتَنِی فَاحْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهَا وَ أَدْخِلْنِی فِی شَفَاعَتِهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ بِحَقِّهَا عِنْدَکَ وَ مَنْزِلَتِهَا لَدَیْکَ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا بِرَحْمَتِکَ عَذَابَ النَّارِ
و همجوارى و محشور شدن با او و فرزندان پاکش را روزى‏ام کن.خدایا این زیارت را آخرین زیارتم از این بانو قرار مده،بازگشت به زیارتش را همیشه تا زنده‏ام مى‏دارى روزى‏ام فرما،و چون‏ مرا میراندى در گروه او محشورم کن،و در شفاعتش واردم نما،به مهربانى‏ات اى مهربان‏ترین مهربانان. خداى به حق او مقامش در پیشگاهت،مرا و پدر و مادرم و همه مردان و زنان با ایمان‏ را بیامرز،و به ما در دنیا و آخرت پاداش نیکو عنایت کن،و به رحمتت،از عذاب دوزخ نگاهمان دار
سپس دو رکعت نماز زیارت مى‏خوانى و به آنچه که خواهى دعا مى‏کنى و برمیگردى.

خرداد
1
1392

ذکر سایر زیارات در مدینه طیبه

به نقل از کتاب «مصباح الزائر» و غیر آن

زیارت ابراهیم پسر رسول خدا

نزدیک قبر مى‏ایستى و مى‏گویى:
السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى حَبِیبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى نَجِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ وَ خِیَرَهِ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ فِی أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ السَّلامُ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ السَّلامُ عَلَى الشُّهَدَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ السَّلامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرُّوحُ الزَّاکِیَهُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الشَّرِیفَهُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا السُّلالَهُ الطَّاهِرَهُ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا النَّسَمَهُ الزَّاکِیَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ خَیْرِ الْوَرَى،
سلام بر محبوب خدا،سلام بر برگزیده خدا،سلام بر راز خدا،سلام بر محمّد بن عبد اللّه،سرور پیامبران و خاتم فرستادگان،و برگزیده خدا از خلقش‏ در زمین و آسمان،سلام بر همه پیامبران و رسولان خدا،سلام بر شهیدان و سعادتمندان و شایستگان،سلام بر ما و بر بندگان شایسته،سلام بر تو اى روح پاک،سلام بر تو اى جان شریف،سلام بر تو اى‏ نسل پاکیزه،سلام بر تو اى انسان پاک،سلام بر تو اى فرزند بهترین مردم،
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ النَّبِیِّ الْمُجْتَبَى السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْمَبْعُوثِ إِلَى کَافَّهِ الْوَرَى السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْمُؤَیَّدِ بِالْقُرْآنِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الْمُرْسَلِ إِلَى الْإِنْسِ وَ الْجَانِّ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ صَاحِبِ الرَّایَهِ وَ الْعَلامَهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ الشَّفِیعِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ مَنْ حَبَاهُ اللَّهُ بِالْکَرَامَهِ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدِ اخْتَارَ اللَّهُ لَکَ دَارَ إِنْعَامِهِ قَبْلَ أَنْ یَکْتُبَ عَلَیْکَ أَحْکَامَهُ أَوْ یُکَلِّفَکَ حَلالَهُ وَ حَرَامَهُ فَنَقَلَکَ إِلَیْهِ طَیِّبا زَاکِیا مَرْضِیّا طَاهِرا مِنْ کُلِّ نَجَسٍ مُقَدَّسا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ وَ بَوَّأَکَ جَنَّهَ الْمَأْوَى وَ رَفَعَکَ إِلَى الدَّرَجَاتِ الْعُلَى وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ صَلاهً تَقَرُّ بِهَا عَیْنُ رَسُولِهِ وَ تُبَلِّغُهُ أَکْبَرَ مَأْمُولِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَوَاتِکَ وَ أَزْکَاهَا وَ أَنْمَى بَرَکَاتِکَ وَ أَوْفَاهَا عَلَى رَسُولِکَ وَ نَبِیِّکَ،
سلام بر تو اى فرزند پیامبر برگزیده،سلام بر تو اى فرزند برانگیخته به سوى تمام‏ مردم،سلام بر تو اى فرزند مژده‏دهنده و بیم‏ده،سلام بر تو اى فرزند چراغ نوربخش،سلام‏ بر تو اى فرزند تایید شده به قرآن،سلام بر تو اى فرزند فرستاده شده به سوى انس و جنّ،سلام‏ بر تو اى فرزند داراى پرچم و نشان،سلام بر تو اى فرزند شفیع روز قیامت،سلام‏ بر تو اى فرزند کسى‏که خدا او را مخصوص به کرامت فرمود،سلام و رحمت و برکات خدا بر تو،شهادت میدهم‏ که خدا خانه نعمتش را براى تو برگزید،پیش از آنکه احکامش را بر تو واجب کند،یا تو را به حلال و و حرامش مکلّف گرداند،پس تو را به سوى خود انتقال داد.پاک و پاکیزه،پسندیده و پاک از هر ناپاکى،منزّه از هر چرک،و در بهشت آسایش جایت داد،و به سوى درجات برتر بالایت برد،درود خدا بر تو درودى که دیده رسولش را به آن روشن گرداند،و به بزگترین آرزویش برساند.خدایا قرار ده برترین و پاکیزه‏ترین درودهایت،و فزاینده‏ترین و کاملترین برکاتت را بر رسول و پیامبر
وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَى مَنْ نَسَلَ مِنْ أَوْلادِهِ الطَّیِّبِینَ وَ عَلَى مَنْ خَلَّفَ مِنْ عِتْرَتِهِ الطَّاهِرِینَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِیِّکَ وَ إِبْرَاهِیمَ نَجْلِ نَبِیِّکَ أَنْ تَجْعَلَ سَعْیِی بِهِمْ مَشْکُورا وَ ذَنْبِی بِهِمْ مَغْفُورا وَ حَیَاتِی بِهِمْ سَعِیدَهً وَ عَاقِبَتِی بِهِمْ حَمِیدَهً وَ حَوَائِجِی بِهِمْ مَقْضِیَّهً وَ أَفْعَالِی بِهِمْ مَرْضِیَّهً وَ أُمُورِی بِهِمْ مَسْعُودَهً وَ شُئُونِی بِهِمْ مَحْمُودَهً اللَّهُمَّ وَ أَحْسِنْ لِیَ التَّوْفِیقَ وَ نَفِّسْ عَنِّی کُلَّ هَمٍّ وَ ضِیقٍ اللَّهُمَّ جَنِّبْنِی عِقَابَکَ وَ امْنَحْنِی ثَوَابَکَ وَ أَسْکِنِّی جِنَانَکَ وَ ارْزُقْنِی رِضْوَانَکَ وَ أَمَانَکَ وَ أَشْرِکْ لِی فِی صَالِحِ دُعَائِی وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْیَاءَ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتَ إِنَّکَ وَلِیُّ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
و بزگزیده از میان بندگانت،محمّد خاتم پیامبران،و بر آنان‏که پدید آمدند از اولاد پاکش،و بر کسى‏که یادگار گذاشته از اهل بیت پاکیزه‏اش،به مهربانى‏ات اى مهربان‏ترین مهربانان.خدایا از تو درخواست مى‏کنم به حق محمّد برگزیده‏ات،و ابراهیم فرزند پیامبرت،اینکه به حق آنان قرار دهى کوششم را مورد سپاس،و گناهم را آمرزیده‏ و زندگى‏ام را سعاتمندانه،و عاقبتم را ستوده،و حاجاتم را روا گشته،و کارهایم را پسنیده،و امورم،را ملازم با سعادت،و شونم را پسندیده.خدایا،و توفیق را برایم‏ نیکو گردان،و هر اندوه و فشارى را از من برطرف ساز.خدایا مرا از کیفرت برکنار دار،و ثوابت را بى‏دریغ به من ببخش، و در بهشتت جایم ده،و خشنودى و امانت را روزى‏ام کن،و با من در دعهاى شایسته‏ام شریک کن پدر و مادر و فرزندانم را،و همه مردان و زنان اهل ایمان را،زنده و مرده آنان را،به درستى که تو صاحب‏ ماندنیهاى شایسته‏اى،اجابت فرما اى پروردگار جهانیان.
پس حاجت خود را بخواه،و دو رکعت نماز زیارت بجا آر

خرداد
1
1392

قطعه ای از قصیده ازری

بدان‏که کثرت شوق این مهجور شکسته به آن مشاهد مشرفه مرا وادار مى‏کند که از قصیده‏هائیه[یعنى قصیده‏اى که‏ قافیه آن حرف «ه»است]فاضل اوحدى،مادح آل احمدى جناب شیخ ازرى(ره)چند شعرى که مناسب با این مقام است‏ ذکر کنم و خود را به آن مشغول نمایم.درباره این قصیده از شیخ الفقهاء العظام خاتم المجتهدین الفخام شیخ محمّد حسن، صاحب«جواهر الکلام»نقل شده،که آرزو مى‏کرد آن قصیده در نامه عمل او نوشته شود و کتاب با عظمت«جواهر» در نامه عمل ارزى ثبت گردد،ازرى(ره)چنین فرموده است:

إِنَّ تِلْکَ الْقُلُوبَ أَقْلَقَهَا الْوَجْدُ        وَ أَدْمَى تِلْکَ الْعُیُونَ بُکَاهَا

به راستى که شوق این دلها را به پریشانى نشانده       و این چشمها را گریه خون‏آلود نموده

کَانَ أَنْکَى الْخُطُوبِ لَمْ یُبْکِ مِنِّی        مُقْلَهً لَکِنِ الْهَوَى أَبْکَاهَا

جریحه دار کننده ترین بلاها دیده‏ام را نگریاند       ولى عشق دوست آن را به گریه‏انداخت

کُلَّ یَوْمٍ لِلْحَادِثَاتِ عَوَادٍ        لَیْسَ یَقْوَى رَضْوَى عَلَى مُلْتَقَاهَا

هر روز براى حوادث بازگشتى است       که کوه رضوى را قدرت برخورد با آنها نیست

کَیْفَ یُرْجَى الْخَلاصُ مِنْهُنَّ إِلا        بِذِمَامٍ مِنْ سَیِّدِ الرُّسُلِ طَهَ

چگونه امید نجات از آنها مى‏رود       مگر با پیمانى از آقاى رسولان طه

مَعْقِلُ الْخَائِفِینَ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ        أَوْفَرُ الْعُرُبِ ذِمَّهً أَوْفَاهَا

حصار محکم هراسندگان از هر هراسى       کاملترین عرب از جهت تعهّد و وفادارترین آنها

مَصْدَرُ الْعِلْمِ لَیْسَ إِلا لَدَیْهِ        خَبَرُ الْکَائِنَاتِ مِنْ مُبْتَدَاهَا

سرچشمه دانش جز نزد او نیست       خبر کائنات است از ابتداى آنها

فَاضَ لِلْخَلْقِ مِنْهُ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ        أَخَذَتْ مِنْهُمَا الْعُقُولُ نُهَاهَا

از او دانش و بردبارى بر خلق افاضه شد       که خردها خردمندى خود را از آن دو گرفت

نَوَّهَتْ بِاسْمِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ        کَمَا نَوَّهَتْ بِصُبْحٍ ذَکَاهَا

نامش را بلند آوازه کرد آسمانها       و زمین،چنان‏که بلند آوازه کرد صبح را آفتابش

وَ غَدَتْ تَنْشُرُ الْفَضَائِلَ عَنْهُ        کُلُّ قَوْمٍ عَلَى اخْتِلافِ لُغُاهَا

و اینگونه شد که فضائل او را پخش کردند       هر قومى با اختلاف زبانهایشان

طَرِبَتْ لاسْمِهِ الثَّرَى فَاسْتَطَالَتْ        فَوْقَ عُلْوِیَّهِ السَّمَا سُفْلاهَا

به وجد آمد خاک از نامش       و برترى گرفت از بلندترین آسمانها پست‏ترین جایگاهش

جَازَ مِنْ جَوْهَرِ التَّقَدُّسِ ذَاتا        تَاهَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی مَعْنَاهَا

از نظر ذات از جوهر تقدّس گذشت       پیابران در عناى آن مبهوت شدند

لا تُجِلْ فِی صِفَاتِ أَحْمَدَ فِکْرا        فَهِیَ الصُّورَهُ الَّتِی لَنْ تَرَاهَا

فکرت را در صفات احمد جولان مده       زیرا همان صورتى است که هرگز آن را نخواهى دید

أَیُّ خَلْقٍ لِلَّهِ أَعْظَمُ مِنْهُ        وَ هُوَ الْغَایَهُ الَّتِی اسْتَقْصَاهَا

خدا را کداین آفریده است که بزرگتر از او باشد       او هدفى است که خدا آن را استقصا نموده

قَلَّبَ الْخَافِقَیْنِ ظَهْرا لِبَطْنٍ        فَرَأَى ذَاتَ أَحْمَدَ فَاجْتَبَاهَا

خدا شرق و غرب را طاهر به باطن زیرورو کرد       پس احمد را دید و او را انتخاب کرد

لَسْتُ أَنْسَى لَهُ مَنَازِلَ قُدْسٍ        قَدْ بَنَاهَا التُّقَى فَأَعْلَى بِنَاهَا

# من منازل قدس او را فراموش نمى‏کن#م#که آنها را تقوا بنا کرد پس بنایش را برافراشت#

وَ رِجَالا أَعِزَّهً فِی بُیُوتٍ        أَذِنَ اللَّهُ أَنْ یُعَزَّ حِمَاهَا

و مردان با عزّتى را در خانه‏هایى       که خدا اجازه داد حریم آنها عزیز شمرده شود

سَادَهٌ لا تُرِیدُ إِلا رِضَى اللَّهِ        کَمَا لا یُرِیدُ إِلا رِضَاهَا

سرورانى که جز رضاى خدا را نمى‏خواسته‏اند       چنان‏که خدا هم جز رضاى آنان را نمى‏خواست

خَصَّهَا مِنْ کَمَالِهِ بِالْمَعَانِی        وَ بِأَعْلَى أَسْمَائِهِ سَمَّاهَا

آنان را از کمال خود به معناهایى اختصاص داد       و آنان را به برترین نامهایش نامید

لَمْ یَکُونُوا لِلْعَرْشِ إِلا کُنُوزا        خَافِیَاتٍ سُبْحَانَ مَنْ أَبْدَاهَا

براى عرش جز گنجهایى نبودند       پنهان،منزّه است آنکه آشکارشان کرد

کَمْ لَهُمْ أَلْسُنٌ عَنِ اللَّهِ تُنْبِی        هِیَ أَقْلامُ حِکْمَهٍ قَدْ بَرَاهَا

براى آنها چه بسیار زبانهایى است که از خدا خبر مى‏دهد       آنها قلمهاى حکمتى بودند که خدا تراشید

وَ هُمُ الْأَعْیُنُ الصَّحِیحَاتُ تَهْدِی        کُلَّ عَیْنٍ مَکْفُوفَهٍ عَیْنَاهَا

آنان دیدگان سالمى هستند که راهنمایى کنند       هر چشم نابینایى را دو چشم سالم آنها

عُلَمَاءُ أَئِمَّهٌ حُکَمَاءُ        یَهْتَدِی النَّجْمُ بِاتِّبَاعِ هُدَاهَا

دانشمندان امامان حکیمانى هستند       که ستارگان با پیروى از هدایت آنها هدایت شوند

قَادَهٌ عِلْمُهُمْ وَ رَأْیُ حِجَاهُمْ        مَسْمَعَا کُلِّ حِکْمَهٍ مَنْظَرَاهَا

پیشروانى که دانش و بینش عقلشان       شنیدگاه و دیدگاه هر حکمتى است

مَا أُبَالِی وَ لَوْ أُهِیلَتْ عَلَى الْأَرْضِ        السَّمَاوَاتُ بَعْدَ نَیْلِ وِلاهَا

باک ندارم گرچه بر زمین فرو ریزد       آسمانها،پس از نائل شدن به دوستى آنان

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

خرداد ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« اردیبهشت   تیر »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031