مرداد
11
1392

تفویض در عبادات

معناى عرفانى تفویض

تفویض امر ، واگذارى تمام برنامه‏ هاى اختیارى و غیر اختیارى به خداوند متعال است ، به وجهى که از واگذار کننده سلب اختیار و نظر شود .

فرق توکّل با تفویض این است که توکّل بعد از وقوع سبب و تفویض در قبل و در بعد از سبب است ، به این معنى که علت و سببى پیش مى‏ آید متوکّل به خدا توکّل مى‏کند ، تفویض واگذارى امور است به حق متعال بدون وجود علّت و سبب .

تفویض عین تسلیم و توکّل شعبه‏اى از تسلیم است ، متوکّل در مقام توکّل نمى‏تواند از خود سلب اختیار کند ، ولى مفوّض در تفویض از خود سلب اختیار مى‏نماید .

مفوّض مى‏گوید :

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشى حکم آنچه تو فرمایى

درجات تفویض

تفویض از توکّل به لحاظ معنى وسیع‏تر و از لحاظ اشاره لطیف‏تر و بر سه درجه‏است :

درجه اوّل تفویض : آن است که سالک بر نیّت و قصد خود تکیه ، از مکر حق ایمن و از یارى او مأیوس نباشد ، بداند اگر حق متعال بدو قدرت ندهد بر هیچ عملى قادر نیست .

درجه دوّم تفویض : با مشاهده اضطرار است ، سالک مضطراً مى‏بیند که عمل او نجات‏دهنده او و گناه او هلاک‏کننده او نیست ، هیچ عمل منجى و هیچ گناهى مهلک نیست و سبب موجب اشتغال کسى نمى‏گردد ، مسبّب است که امور به ید قدرت لایزالى اوست .

چیزى که مضطراً سالک را در این مقام به تفویض مى‏کشاند این است که سالک مى‏بیند عمل او فى نفسه موجب نجات او نبوده و گناه او بخصوصه سبب هلاک او نمى‏گردد ، اگر به عنایت به او نظر شود عمل ناقابل او قابل تلقّى شده او را به فلاح و رستگارى مى‏رساند ، اگر به سبب خلاف و نافرمانى مورد مؤاخذه واقع شود مطرود حق تعالى خواهد بود ، چه کسى نیست که بتواند حق نعمت و بندگى حق را بجاى آرد ، پس ردّ و قبول حق نه به سبب اعمال و افعال است بلکه با نظر لطف و قهر اوست .

تفاوت تفویض با بی مبالاتی

زیاد پیش می‌آید که انسان عدم مراقبت و بی‌توجهی در انجام عبادات را با تفویض (= واگذاردن) اشتباه می‌گیرد، در اینجا شیطان ناپاک انسان را فریفته و او را مغرور می‌سازد و با نادانی او را نابود می‌کند. بنابراین تا آن زمان که به وسیله علوم الهی متوجه نشده که به تفویض رسیده نباید اطمینان حاصل کند و برای حصول این اطمینان باید ببیند که حال او در آن چیزی که تفویض کرده موافق مرادش است یا نه. چرا که یکی از نشانه‌های درستی تفویض قبول آن است و نشانه قبول این است که خداوند آن چیزی که بنده به او تفویض و واگذار کرده را بالاتر از آنچه که او خواسته تدبیر و سرپرستی می‌کند.

۱. عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)جلد ۱۲/ انصاریان

۲. المراقبات/ ۳۴۱

مرداد
11
1392

دعاى شب بیست و ششم

دعاى شب بیست و ششم
یَا جَاعِلَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ آیَتَیْنِ یَا مَنْ مَحَا آیَهَ اللَّیْلِ وَ جَعَلَ آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلا مِنْهُ وَ رِضْوَانا یَا مُفَصِّلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ تَفْصِیلا یَا مَاجِدُ یَا وَهَّابُ یَا اللَّهُ یَا جَوَادُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ لَکَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیَا وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْآلاءُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ وَ إِسَاءَتِی مَغْفُورَهً وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِینا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ إِیمَانا یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنِّی وَ تُرْضِیَنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِی فِیهَا ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ الرَّغْبَهَ إِلَیْکَ وَ الْإِنَابَهَ وَ التَّوْبَهَ وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ
اى قراردهنده شب و روز،دو نشانه،اى آن‏که نشانه شب را محو ساخت،و نشانه روز را روشنى‏بخش قرار داد،تا فضل و خشنودى‏اش را طلب کنند،اى جدا کننده هرچیز به دقت بسیار،اى بزرگوار، اى بخشنده،اى خدا،اى سخاوتمند،اى خدا اى خدا اى خدا،نامهاى نیکوتر و نمونه‏هاى برتر و بزرگمنشى و نعمتها از آن توست،از تو درخواست مى‏کنم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى،و قرار دهى در این شب نام مرا از سعادتمندان و روحم را با شهیدان،و نیکوکارى‏ام را در بلندمرتبه‏ترین درجه بهشت و گناهم را آمرزیده، و به من ببخشى یقینى که قلبم با آن همراه باشد،و باورى که شک را از من زدوه سازد،و خشنودى به آنچه نصیبم‏ نمودى،و در دنیا و آخرت پاداش نیکو به ما عنایت فرما،و از عذاب آتش سوزان ما را حفظ کن،و در این شب ذکر و شکر خویش و رغبت به سویت،و بازگشت و توبه را روزى‏ام گردان،و به آنچه محمّد و خاندان محمّد را(درود خدا بر او و ایشان)بر آن موفّق نمودى توفیقم ده.

مرداد
11
1392

دعاهای هنگام ورود به نجف

چون به دروازه نجف برسى بگو:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی سَیَّرَنِی فِی بِلادِهِ وَ حَمَلَنِی عَلَى دَوَابِّهِ وَ طَوَى لِیَ الْبَعِیدَ وَ صَرَفَ عَنِّی الْمَحْذُورَ وَ دَفَعَ عَنِّی الْمَکْرُوهَ حَتَّى أَقْدَمَنِی حَرَمَ أَخِی رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
خدا را سپاس که ما را به این‏جایگاه راهنمایى کرد،و نمى‏توانستیم به آن راه یابیم اگر خدا راهنماییمان نمى‏کرد،خداى را سپاس که مرا در شهرهاى خود حرکت داد،و بر مرکبهایش سوار نمود،و دور را برایم نزدیک‏ ساخت،و محذور را از من برگرداند،و ناخوشایند را از من دور کرد،تا مرا در حرم برادر رسولش(درود خدا بر او و خاندانش)وارد نمود.
پس داخل شهر شو،و بگو:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْخَلَنِی هَذِهِ الْبُقْعَهَ الْمُبَارَکَهَ الَّتِی بَارَکَ اللَّهُ فِیهَا وَ اخْتَارَهَا لِوَصِیِّ نَبِیِّهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْهَا شَاهِدَهً لِی
سپاس خداى را که مرا وارد کرد به این بقعه مبارکه‏اى که خدا در آن برکت قرار داد،و آنجا را براى جانشین‏ پیامبرش اختیار نمود،خدا آن را گواه من قرار ده.
چون به درگاه اول برسى بگو:
اللَّهُمَّ ببَابِکَ وَقَفْتُ وَ بِفِنَائِکَ نَزَلْتُ وَ بِحَبْلِکَ اعْتَصَمْتُ وَ لِرَحْمَتِکَ تَعَرَّضْتُ وَ بِوَلِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ تَوَسَّلْتُ فَاجْعَلْهَا زِیَارَهً مَقْبُولَهً وَ دُعَاءً مُسْتَجَابا
خدایا به در خانه‏ات ایستادم‏ و به درگاهت فرود آمدم،و به رشته‏ات چنگ زدم،و متعرّض رحمتت شدم،و به ولىّ‏ات متوسّل‏ شدم،آن را زیارتى پذیرفته،و دعایى مستجاب قرار ده.
چون به در صحن رسیدى بگو:
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْحَرَمَ حَرَمُکَ وَ الْمَقَامَ مَقَامُکَ وَ أَنَا أَدْخُلُ إِلَیْهِ أُنَاجِیکَ بِمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی وَ مِنْ سِرِّی وَ نَجْوَایَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَنَّانِ الْمَنَّانِ الْمُتَطَوِّلِ الَّذِی مِنْ تَطَوُّلِهِ سَهَّلَ لِی زِیَارَهَ مَوْلایَ بِإِحْسَانِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنِی عَنْ زِیَارَتِهِ مَمْنُوعا وَ لا عَنْ وِلایَتِهِ مَدْفُوعا بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ اللَّهُمَّ کَمَا مَنَنْتَ عَلَیَّ بِمَعْرِفَتِهِ فَاجْعَلْنِی مِنْ شِیعَتِهِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّهَ بِشَفَاعَتِهِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
خدایا این حرم،حرم توست،و مقام،مقام توست،و من وارد آن مى‏شوم،و با تو مناجات مى‏کنم،به آنچه تو به آن‏ از من داناترى،و از نهان و راز من آگاه‏ترى،خداى را سپاس خداى مهرورز و نعمت‏بخش و کرم‏کننده،که از کرم اوست که زیارت‏ مولایم را به احسانش براى من هموار ساخت،و از زیارتش مرا ممنوع نکرد،و از ولایتش برکنار ننمود،بلکه‏ کرم و احسان کرد.خدایا چنان‏که معرفتش بر من منّت نهادى پس مرا از پیروانش قرار ده،و به شفاعتش وارد بهشت کن،این مهربان‏ترین مهربانان.
آنگاه داخل صحن شو و بگو: (بیشتر…)

مرداد
11
1392

قطعه ای از قصیده ازریه

ؤلّف گوید:چون به هنگام دیدن بارگاه نورانى،حال نشاط و شوقى به زائر دست مى‏دهد،بطورى‏که میل دارد در آن وقت،تمام توجّه خود را به آن حضرت متوّجه کند و به هر زبان و بیانى که بتواند،مدح و ثناى آن بزرگوار را بگوید،به خصوص اگر زائر از اهل علم و کمال باشد،علاقه دارد،اگر شعر بلیغى در نظر داشته باشد،در چنان حالى زبانش‏ به آن شعر گویا شود،به این سبب،به خاطرم رسید که قسمتى از قصیده«هاییه»ازریّه را،که مناسب این مقام است‏ ذکر نمایم،تا هر که خواست آن را زمزمه کند،امید واثق که سلامى از جانب صاحب این کارنامه سیاه به صاحب‏ بارگاه روشن و سپید نماید،و از دعاى خیر فراموشم نفرماید و اشعار این است:

أَیُّهَا الرَّاکِبُ الْمُجِدُّ رُوَیْدا        بِقُلُوبٍ تَقَلَّبَتْ فِی جَوَاهَا

ای سوار تندور مهلت بده       به دلهایى که در سوزشان زیرورو شوند

إِنْ تَرَاءَتْ أَرْضُ الْغَرِیَّیْنِ فَاخْضَعْ        وَ اخْلَعِ النَّعْلَ دُونَ وَادِی طُوَاهَا

اگر سرزمنى نجف نمایان شد خضوع کن       و کفش را بیرون دروازه شهرش بیرون آور

وَ إِذَا شِمْتَ قُبَّهَ الْعَالَمِ        الْأَعْلَى وَ أَنْوَارُ رَبِّهَا تَغْشَاهَا

چون دیده‏ات به گنبد عالم       اعلى افتاد،که انوار پروردگارش پوشاند

فَتَوَاضَعْ فَثَمَّ دَارَهُ قُدْسٍ        تَتَمَنَّى الْأَفْلاکُ لَثْمَ ثَرَاهَا

پس فروتنى کن که آنجا خانه قدس است       که افلاک بوسیدن خاکش را آرزو کنند

قُلْ لَهُ وَ الدُّمُوعُ سَفْحُ عَقِیقٍ        وَ الْحَشَا تَصْطَلِی بِنَارِ غَضَاهَا

به او بگو درحالى‏که اشکها چون عقیق سرخ ریزان است       و درون به آتش فروزانش مى‏سوزد

یَا بْنَ عَمِّ النَّبِیِّ أَنْتَ یَدُ اللَّهِ        الَّتِی عَمَّ کُلَّ شَیْ‏ءٍ نَدَاهَا

اى پسر عمّ پیامبر تو دست خدایى       که نم سخایش همه‏چیز را فرا گرفته

أَنْتَ قُرْآنُهُ الْقَدِیمُ وَ أَوْصَا       فُکَ آیَاتُهُ الَّتِی أَوْحَاهَا

تویى قرآن قدیم و صفات تو       آیه‏هاى آن است که وحى کرد

خَصَّکَ اللَّهُ فِی مَآثِرَ شَتَّى        هِیَ مِثْلُ الْأَعْدَادِ لا تَتَنَاهَى

خدا تو را به افتخارات گوناگونى اختصاص داد       که آنها مانند اعداد بى‏پایان است

لَیْتَ عَیْنا بِغَیْرِ رَوْضِکَ تَرْعَى        قَذِیَتْ وَ اسْتَمَرَّ فِیهَا قَذَاهَا

اى کاش دیده‏اى که در غیر گلستان تو بچرد       پر از خاشاک گردد و خاشاک در آن بماند

أَنْتَ بَعْدَ النَّبِیِّ خَیْرُ الْبَرَایَا        وَ السَّمَا خَیْرُ مَا بِهَا قَمَرَاهَا

تو پس از پیامبر بهترین خلایقى       و آسمان بهتر چیزى که در آن است مهروماه است

لَکَ ذَاتٌ کَذَاتِهِ حَیْثُ لَوْ لا        أَنَّهَا مِثْلُهَا لَمَا آخَاهَا

براى تو ذاتى چون ذات پیامبر است و اگر نبود       تو را به برادرى خود نمى‏گرفت

قَدْ تَرَاضَعْتُمَا بِثَدْیِ وِصَالٍ        کَانَ مِنْ جَوْهَرِ التَّجَلِّی غِذَاهَا

هر دو از پستان وصال شیر نوشیده‏اید       که غذاى آن از گوهر تجلّى بود

یَا أَخَا الْمُصْطَفَى لَدَیَّ ذُنُوبٌ        هِیَ عَیْنُ الْقَذَا وَ أَنْتَ جَلاهَا

اى برادر پیامبر نزد من گناهانى است       که چون چشم خاشاکدار است و تو جلاى آنى

لَکَ فِی مُرْتَقَى الْعُلَى وَ الْمَعَالِی        دَرَجَاتٌ لا یُرْتَقَى أَدْنَاهَا

تو را در نردبان شأن و شرافت       مقاماتى است که از پایین‏ترین آن نتوان بالا رفت

لَکَ نَفْسٌ مِنْ مَعْدِنِ اللُّطْفِ صِیغَتْ        جَعَلَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ فِدَاهَا

تو را جانى است که از معدن لطف ریخته شده       خدا تمام جانها را فداى آن گرداند

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مرداد ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« تیر   شهریور »
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031