11
1392
تفویض در عبادات
معناى عرفانى تفویض
تفویض امر ، واگذارى تمام برنامه هاى اختیارى و غیر اختیارى به خداوند متعال است ، به وجهى که از واگذار کننده سلب اختیار و نظر شود .
فرق توکّل با تفویض این است که توکّل بعد از وقوع سبب و تفویض در قبل و در بعد از سبب است ، به این معنى که علت و سببى پیش مى آید متوکّل به خدا توکّل مىکند ، تفویض واگذارى امور است به حق متعال بدون وجود علّت و سبب .
تفویض عین تسلیم و توکّل شعبهاى از تسلیم است ، متوکّل در مقام توکّل نمىتواند از خود سلب اختیار کند ، ولى مفوّض در تفویض از خود سلب اختیار مىنماید .
مفوّض مىگوید :
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشى حکم آنچه تو فرمایى
درجات تفویض
تفویض از توکّل به لحاظ معنى وسیعتر و از لحاظ اشاره لطیفتر و بر سه درجهاست :
درجه اوّل تفویض : آن است که سالک بر نیّت و قصد خود تکیه ، از مکر حق ایمن و از یارى او مأیوس نباشد ، بداند اگر حق متعال بدو قدرت ندهد بر هیچ عملى قادر نیست .
درجه دوّم تفویض : با مشاهده اضطرار است ، سالک مضطراً مىبیند که عمل او نجاتدهنده او و گناه او هلاککننده او نیست ، هیچ عمل منجى و هیچ گناهى مهلک نیست و سبب موجب اشتغال کسى نمىگردد ، مسبّب است که امور به ید قدرت لایزالى اوست .
چیزى که مضطراً سالک را در این مقام به تفویض مىکشاند این است که سالک مىبیند عمل او فى نفسه موجب نجات او نبوده و گناه او بخصوصه سبب هلاک او نمىگردد ، اگر به عنایت به او نظر شود عمل ناقابل او قابل تلقّى شده او را به فلاح و رستگارى مىرساند ، اگر به سبب خلاف و نافرمانى مورد مؤاخذه واقع شود مطرود حق تعالى خواهد بود ، چه کسى نیست که بتواند حق نعمت و بندگى حق را بجاى آرد ، پس ردّ و قبول حق نه به سبب اعمال و افعال است بلکه با نظر لطف و قهر اوست .
تفاوت تفویض با بی مبالاتی
زیاد پیش میآید که انسان عدم مراقبت و بیتوجهی در انجام عبادات را با تفویض (= واگذاردن) اشتباه میگیرد، در اینجا شیطان ناپاک انسان را فریفته و او را مغرور میسازد و با نادانی او را نابود میکند. بنابراین تا آن زمان که به وسیله علوم الهی متوجه نشده که به تفویض رسیده نباید اطمینان حاصل کند و برای حصول این اطمینان باید ببیند که حال او در آن چیزی که تفویض کرده موافق مرادش است یا نه. چرا که یکی از نشانههای درستی تفویض قبول آن است و نشانه قبول این است که خداوند آن چیزی که بنده به او تفویض و واگذار کرده را بالاتر از آنچه که او خواسته تدبیر و سرپرستی میکند.
۱. عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)جلد ۱۲/ انصاریان
۲. المراقبات/ ۳۴۱
11
1392
دعاى شب بیست و ششم
دعاى شب بیست و ششم
یَا جَاعِلَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ آیَتَیْنِ یَا مَنْ مَحَا آیَهَ اللَّیْلِ وَ جَعَلَ آیَهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلا مِنْهُ وَ رِضْوَانا یَا مُفَصِّلَ کُلِّ شَیْءٍ تَفْصِیلا یَا مَاجِدُ یَا وَهَّابُ یَا اللَّهُ یَا جَوَادُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ لَکَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیَا وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْآلاءُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ وَ إِسَاءَتِی مَغْفُورَهً وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِینا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ إِیمَانا یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنِّی وَ تُرْضِیَنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِی فِیهَا ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ الرَّغْبَهَ إِلَیْکَ وَ الْإِنَابَهَ وَ التَّوْبَهَ وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ
اى قراردهنده شب و روز،دو نشانه،اى آنکه نشانه شب را محو ساخت،و نشانه روز را روشنىبخش قرار داد،تا فضل و خشنودىاش را طلب کنند،اى جدا کننده هرچیز به دقت بسیار،اى بزرگوار، اى بخشنده،اى خدا،اى سخاوتمند،اى خدا اى خدا اى خدا،نامهاى نیکوتر و نمونههاى برتر و بزرگمنشى و نعمتها از آن توست،از تو درخواست مىکنم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى،و قرار دهى در این شب نام مرا از سعادتمندان و روحم را با شهیدان،و نیکوکارىام را در بلندمرتبهترین درجه بهشت و گناهم را آمرزیده، و به من ببخشى یقینى که قلبم با آن همراه باشد،و باورى که شک را از من زدوه سازد،و خشنودى به آنچه نصیبم نمودى،و در دنیا و آخرت پاداش نیکو به ما عنایت فرما،و از عذاب آتش سوزان ما را حفظ کن،و در این شب ذکر و شکر خویش و رغبت به سویت،و بازگشت و توبه را روزىام گردان،و به آنچه محمّد و خاندان محمّد را(درود خدا بر او و ایشان)بر آن موفّق نمودى توفیقم ده.
11
1392
دعاهای هنگام ورود به نجف
چون به دروازه نجف برسى بگو:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی سَیَّرَنِی فِی بِلادِهِ وَ حَمَلَنِی عَلَى دَوَابِّهِ وَ طَوَى لِیَ الْبَعِیدَ وَ صَرَفَ عَنِّی الْمَحْذُورَ وَ دَفَعَ عَنِّی الْمَکْرُوهَ حَتَّى أَقْدَمَنِی حَرَمَ أَخِی رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
خدا را سپاس که ما را به اینجایگاه راهنمایى کرد،و نمىتوانستیم به آن راه یابیم اگر خدا راهنماییمان نمىکرد،خداى را سپاس که مرا در شهرهاى خود حرکت داد،و بر مرکبهایش سوار نمود،و دور را برایم نزدیک ساخت،و محذور را از من برگرداند،و ناخوشایند را از من دور کرد،تا مرا در حرم برادر رسولش(درود خدا بر او و خاندانش)وارد نمود.
پس داخل شهر شو،و بگو:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَدْخَلَنِی هَذِهِ الْبُقْعَهَ الْمُبَارَکَهَ الَّتِی بَارَکَ اللَّهُ فِیهَا وَ اخْتَارَهَا لِوَصِیِّ نَبِیِّهِ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْهَا شَاهِدَهً لِی
سپاس خداى را که مرا وارد کرد به این بقعه مبارکهاى که خدا در آن برکت قرار داد،و آنجا را براى جانشین پیامبرش اختیار نمود،خدا آن را گواه من قرار ده.
چون به درگاه اول برسى بگو:
اللَّهُمَّ ببَابِکَ وَقَفْتُ وَ بِفِنَائِکَ نَزَلْتُ وَ بِحَبْلِکَ اعْتَصَمْتُ وَ لِرَحْمَتِکَ تَعَرَّضْتُ وَ بِوَلِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ تَوَسَّلْتُ فَاجْعَلْهَا زِیَارَهً مَقْبُولَهً وَ دُعَاءً مُسْتَجَابا
خدایا به در خانهات ایستادم و به درگاهت فرود آمدم،و به رشتهات چنگ زدم،و متعرّض رحمتت شدم،و به ولىّات متوسّل شدم،آن را زیارتى پذیرفته،و دعایى مستجاب قرار ده.
چون به در صحن رسیدى بگو:
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْحَرَمَ حَرَمُکَ وَ الْمَقَامَ مَقَامُکَ وَ أَنَا أَدْخُلُ إِلَیْهِ أُنَاجِیکَ بِمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی وَ مِنْ سِرِّی وَ نَجْوَایَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَنَّانِ الْمَنَّانِ الْمُتَطَوِّلِ الَّذِی مِنْ تَطَوُّلِهِ سَهَّلَ لِی زِیَارَهَ مَوْلایَ بِإِحْسَانِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنِی عَنْ زِیَارَتِهِ مَمْنُوعا وَ لا عَنْ وِلایَتِهِ مَدْفُوعا بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ اللَّهُمَّ کَمَا مَنَنْتَ عَلَیَّ بِمَعْرِفَتِهِ فَاجْعَلْنِی مِنْ شِیعَتِهِ وَ أَدْخِلْنِی الْجَنَّهَ بِشَفَاعَتِهِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
خدایا این حرم،حرم توست،و مقام،مقام توست،و من وارد آن مىشوم،و با تو مناجات مىکنم،به آنچه تو به آن از من داناترى،و از نهان و راز من آگاهترى،خداى را سپاس خداى مهرورز و نعمتبخش و کرمکننده،که از کرم اوست که زیارت مولایم را به احسانش براى من هموار ساخت،و از زیارتش مرا ممنوع نکرد،و از ولایتش برکنار ننمود،بلکه کرم و احسان کرد.خدایا چنانکه معرفتش بر من منّت نهادى پس مرا از پیروانش قرار ده،و به شفاعتش وارد بهشت کن،این مهربانترین مهربانان.
آنگاه داخل صحن شو و بگو: (بیشتر…)
11
1392
قطعه ای از قصیده ازریه
ؤلّف گوید:چون به هنگام دیدن بارگاه نورانى،حال نشاط و شوقى به زائر دست مىدهد،بطورىکه میل دارد در آن وقت،تمام توجّه خود را به آن حضرت متوّجه کند و به هر زبان و بیانى که بتواند،مدح و ثناى آن بزرگوار را بگوید،به خصوص اگر زائر از اهل علم و کمال باشد،علاقه دارد،اگر شعر بلیغى در نظر داشته باشد،در چنان حالى زبانش به آن شعر گویا شود،به این سبب،به خاطرم رسید که قسمتى از قصیده«هاییه»ازریّه را،که مناسب این مقام است ذکر نمایم،تا هر که خواست آن را زمزمه کند،امید واثق که سلامى از جانب صاحب این کارنامه سیاه به صاحب بارگاه روشن و سپید نماید،و از دعاى خیر فراموشم نفرماید و اشعار این است:
أَیُّهَا الرَّاکِبُ الْمُجِدُّ رُوَیْدا بِقُلُوبٍ تَقَلَّبَتْ فِی جَوَاهَا
ای سوار تندور مهلت بده به دلهایى که در سوزشان زیرورو شوند
إِنْ تَرَاءَتْ أَرْضُ الْغَرِیَّیْنِ فَاخْضَعْ وَ اخْلَعِ النَّعْلَ دُونَ وَادِی طُوَاهَا
اگر سرزمنى نجف نمایان شد خضوع کن و کفش را بیرون دروازه شهرش بیرون آور
وَ إِذَا شِمْتَ قُبَّهَ الْعَالَمِ الْأَعْلَى وَ أَنْوَارُ رَبِّهَا تَغْشَاهَا
چون دیدهات به گنبد عالم اعلى افتاد،که انوار پروردگارش پوشاند
فَتَوَاضَعْ فَثَمَّ دَارَهُ قُدْسٍ تَتَمَنَّى الْأَفْلاکُ لَثْمَ ثَرَاهَا
پس فروتنى کن که آنجا خانه قدس است که افلاک بوسیدن خاکش را آرزو کنند
قُلْ لَهُ وَ الدُّمُوعُ سَفْحُ عَقِیقٍ وَ الْحَشَا تَصْطَلِی بِنَارِ غَضَاهَا
به او بگو درحالىکه اشکها چون عقیق سرخ ریزان است و درون به آتش فروزانش مىسوزد
یَا بْنَ عَمِّ النَّبِیِّ أَنْتَ یَدُ اللَّهِ الَّتِی عَمَّ کُلَّ شَیْءٍ نَدَاهَا
اى پسر عمّ پیامبر تو دست خدایى که نم سخایش همهچیز را فرا گرفته
أَنْتَ قُرْآنُهُ الْقَدِیمُ وَ أَوْصَا فُکَ آیَاتُهُ الَّتِی أَوْحَاهَا
تویى قرآن قدیم و صفات تو آیههاى آن است که وحى کرد
خَصَّکَ اللَّهُ فِی مَآثِرَ شَتَّى هِیَ مِثْلُ الْأَعْدَادِ لا تَتَنَاهَى
خدا تو را به افتخارات گوناگونى اختصاص داد که آنها مانند اعداد بىپایان است
لَیْتَ عَیْنا بِغَیْرِ رَوْضِکَ تَرْعَى قَذِیَتْ وَ اسْتَمَرَّ فِیهَا قَذَاهَا
اى کاش دیدهاى که در غیر گلستان تو بچرد پر از خاشاک گردد و خاشاک در آن بماند
أَنْتَ بَعْدَ النَّبِیِّ خَیْرُ الْبَرَایَا وَ السَّمَا خَیْرُ مَا بِهَا قَمَرَاهَا
تو پس از پیامبر بهترین خلایقى و آسمان بهتر چیزى که در آن است مهروماه است
لَکَ ذَاتٌ کَذَاتِهِ حَیْثُ لَوْ لا أَنَّهَا مِثْلُهَا لَمَا آخَاهَا
براى تو ذاتى چون ذات پیامبر است و اگر نبود تو را به برادرى خود نمىگرفت
قَدْ تَرَاضَعْتُمَا بِثَدْیِ وِصَالٍ کَانَ مِنْ جَوْهَرِ التَّجَلِّی غِذَاهَا
هر دو از پستان وصال شیر نوشیدهاید که غذاى آن از گوهر تجلّى بود
یَا أَخَا الْمُصْطَفَى لَدَیَّ ذُنُوبٌ هِیَ عَیْنُ الْقَذَا وَ أَنْتَ جَلاهَا
اى برادر پیامبر نزد من گناهانى است که چون چشم خاشاکدار است و تو جلاى آنى
لَکَ فِی مُرْتَقَى الْعُلَى وَ الْمَعَالِی دَرَجَاتٌ لا یُرْتَقَى أَدْنَاهَا
تو را در نردبان شأن و شرافت مقاماتى است که از پایینترین آن نتوان بالا رفت
لَکَ نَفْسٌ مِنْ مَعْدِنِ اللُّطْفِ صِیغَتْ جَعَلَ اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ فِدَاهَا
تو را جانى است که از معدن لطف ریخته شده خدا تمام جانها را فداى آن گرداند
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر مرداد ۱۱, ۱۳۹۲
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت مرداد ۱۱, ۱۳۹۲
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان مرداد ۱۱, ۱۳۹۲
- سجده شکر مرداد ۱۱, ۱۳۹۲
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر مرداد ۱۱, ۱۳۹۲