خرداد
11
1393

شناخت جنبه باطنی انسان

اسامی روح

در فرهنگ اسلامی برای تعبیر از روح انسان سه واژه نفس، عقل و قلب نیز به کار گرفته شده است. معمولاً تعداد اسم برای یک حقیقت ناشی از تعدد اعتبارات و ملاحظات است که این خود از تعدد شئون یک حقیقت ناشی می‌شود. حقیقت باطنی انسان را روح می‌نامند؛ چون زندگی انسان به آن وابسته است(۱) و عقل می‌گویند، چون حقایقی را درک می‌کند که جسم از دستیابی به آنها ناتوان است(۲) و قلب می‌خوانند چون با اندیشه‌های مختلف حالت‌های گوناگون می‌یابد(۳) و با این همه نفس انسان است یعنی خود اوست نه غریبه‌ای که مهمان خانه وجودش باشد.(۴) از این تعدد تعبیر می‌توان به این نتیجه رسید که حقیقت انسان همان جنبه باطنی اوست که علم و حیات آدمی به عنوان بارزترین نمود و بالاترین مرتبه وجود تابع اوست و به عبارت روشن‌تر انسانیت انسان به او بستگی دارد. (۵)

نیروهای نفس انسان

نفس انسان دارای چهار نیروست: نیروی عاقله، نیروی خشم ، نیروی شهوت و نیروی واهمه.

عاقله صفت فرشتگان است و کارش ادراک حقایق و تشخیص خیر و شر و نیکی و بدی است به کارهای نیک فرمان می‌دهد و از کارهای زشت باز می‌دارد و انسان را به کسب صفت‌های پسندیده و پاک‌سازی از صفت‌های نکوهیده می‌خواند.

شهوت صفت چهارپایان است و انسان را به پیروی فرج و شکم می‌خواند. پرخوری، پرگویی و مباشرت جنسی کنترل نشده از آثار این نیروست. فایده شهوت این است که منافع بدن را تأمین می‌کند و به این وسیله بدن را حفظ و بقای نسل انسان را تضمین می‌کند. بدون شهوت انسان نه چیزی می‌خورد نه چیزی می‌نوشد و نه به فعالیت جنسی روی می‌آورد.

خشم صفت درندگان است و انسان را بی‌باک می‌کند و به کارهایی چون ضرب و شتم و آزار دیگران وامی‌دارد. این نیرو در وجود انسان دو فایده دارد. نخست آنکه در مقابل تهدیدهای خارجی از جسم دفاع و آفات و زیان‌ها را از آن دور می‌کند بدون فعالیت این نیرو انسان حتی یک مگس را از خود دور نمی‌کند از هیچ خطری نمی‌گریزد و با هیچ تهدیدی مقابله نمی‌کند. فایده دیگر غضب آن است که در مقابل طغیان نیروی شهوت و واهمه ایستادگی می‌کند تا وجود انسان را تسخیر نکنند.

واهمه صفت شیطانی است که کارش ترتیب دادن مکر، حیله، خدعه و نیرنگ است ولی علاوه بر این قادر است معانی جزئی را درک کند و برای دستیابی به مقاصد خوب طرح و نقشه تهیه می‌کند. نیروی واهمه راه‌های تأمین منافع و پرهیز از خطر و ضرر را در اختیار قوه غضب و شهوت قرار می‌دهد. نیروی شهوت غذا می‌خواهد نیروی واهمه به او یاد می‌دهد از چه راهی غذا به دست آورد.

انسان وقتی گرسنه می‌شود برای رفع گرسنگی اقدامی صحیح یا نادرست می‌کند یا به کار و فعالیت روی می‌آورد یا به سرقت و دریوزگی. تمامی این راه‌ها را واهمه طراحی می‌کند و در اختیار شهوت قرار می‌دهد. قوه غضب به استیلا میل دارد و از شکست بیزار است واهمه برای او نقشه می‌کشد تا پیروز شود بنابراین قوه واهمه با خدمت به شهوت و غضب در حقیقت به انسان خدمت می‌کند.

 دانشمندان اخلاق اجتماع قوای چهارگانه نفس را در این مثل نمایش می‌دهند که در خانه‌ای مردی حکیم با یک سگ، یک خوک و یک شیطان محبوس باشد و هر یک از این چهار، تلاش می‌کند. دیگران را تحت فرمان خود بگیرد و برای تأمین مقاصد خود از آنها استفاده کند. مرد حکیم قوه عاقله، سگ نیروی غضب، خوک قوه شهوت و شیطان قوه واهمه انسان است. نیروی غضب همانند سگی که پیوسته به این و آن حمله می‌برد و به هر کس چنگ و دندان نشان می‌دهد. انسان را به آزار دیگران وامی‌دارد و فعالیت خود را با کتک‌کاری فریاد و فحش و ناسزا و در نهایت قتل و خون‌ریزی نشان می‌دهد و با این همه تلاش می‌کند نیروهای دیگر را نیز با خود هماهنگ کند. نیروی شهوت مثل خوکی که جز خوردن و شهوت رانی هیچ نمی‌فهمد و نمی‌خواهد انسان را به اشباع این دو میل وامی‌دارد و می‌خواهد تمامی نیروهای نفس را به خدمت خود بگمارد. قوه واهمه نیز نیروی غضب و شهوت را تهییج می‌کند و کارهایشان را زیبا جلوه می‌دهد. کار عقل در این گیرودار این است که قوه غضب را با شهوت رام و شهوت را با غضب سرکوب کند و خدعه‌های قوه واهمه را با نورانیت خویش شناسایی و به سر انگشت تدبیر خنثی کند.(۶)

مهار نیروها

انسان موجودی است بی‌نهایت طلب که در هیچ زمینه‌ای محدودیت را برنمی‌تابد؛ از این رو قوای او نیز در پی بی‌نهایت فعالیت می‌کنند و هیچ نهایتی برای خواسته خود نمی‌شناسند بنابراین ممکن نیست که غضب و شهوت بدون نظارت قوه قاهره‌ای دست از طلب بردارند.

از آنجا که نیروی عقل حقیقت اشیا را درک می‌کند و خوب و بد را می‌فهمد برای مهار قوای نفس سه مرحله طی می‌کند، نخست مقدار استفاده از هر نیرو را تعیین می‌کند، پس از آن جای استفاده را نشان می‌دهد و در نهایت کیفیت اعمال آن را در صورتی که قوای نفسانی از عقل پیروی نکنند و به حدی که تعیین می‌کند راضی نشوند، عقل برای کنترل آنها راهکارهایی ویژه دارد، غضب و شهوت را بر ضد هم تحریک می‌کند هنگامی که غضب سرکشی کند با تحریک شهوت او را سست می‌کند و چون شهوت طغیان کند با تحریک غصب او را سرکوب می‌کند و اگر واهمه دست از دسیسه برندارد با یورش غضب او را کنترل می‌کند و در نهایت اگر غضب نیز از عهده او برنیاید عقل خود با افشاگری او را رسوا می‌کند.

گاهی واهمه با شیطنت هدف‌های پست و شیطانی خود را در پوششی از هدف‌های متعالی الاهی -انسانی زیبا جلوه داده دیگران را فریب می‌دهد. مثلا مقامی را که به خاطر جاه‌طلبی پذیرفته وظیفه دینی و وسیله‌ای برای خدمت به انسان‌ها می‌شمرد. در این گونه موارد چون انسان به نفس خویش آگاه است:«بَلِ الإنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصیرَهٌ»(۷) عقل فریب واهمه را نمی‌خورد و با افشای حقیقت او را رسوا می‌کند. نتیجه این نظارت و کنترل در درون انسان این است که بین قوای نفسانی رابطه ای عادلانه پیدا می‌شود. هر کس در مقام و موقعیت خود قرار می‌گیرد. عقل به مقام فرماندهی و رهبری خود می‌رسد و شهوت و غضب در پست‌های لایق خویش تحت فرمان عقل عمل می‌کنند استحقاق غضب و شهوت این است که در اختیار عقل باشند تا بدن را حفظ کنند و انسان به کمال خود برسد.

منابع:

۱. معجم مقائیس اللغه،احمد بن فارس، ج۲ ص ۴۵۴

۲. معجم الفروق اللغویه ص۵۱۹

۳. معجم مقائیس اللغه،احمد بن فارس،ج۵ ص۱۷

۴. معجم الفروق اللغویه ص۵۱۹

۵. جامع السادات نراقی ج۱ ص۲۸- بحارالانوار مجلسی ج۶۷ ص۳۶

۶. جامع السادات نراقی ج۱ ص ۳۰

۷. قیامت۱۴

برگرفته از کتاب اخلاق الاهی آیت الله العظمی مجتبی تهرانی جلد اول

خرداد
11
1393

دوران کودکی حضرت عباس علیه السلام

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏ اش بر وى تاثیر مى ‏نهاد. او از دانش و بینش على(علیه السلام) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت.

در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(علیه السلام) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(علیه السلام) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى ‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏ کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏ پرسید، مى ‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(علیه السلام) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏ داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏ طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(علیه السلام) را بر آن مى ‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏ اى عباس را از خود دور نمى‏ ساخت. فرزند پاکدل على(علیه السلام) در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏۳۷ هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏ اى جاوید آفرید.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

خرداد ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« اردیبهشت   تیر »
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
31