14
1393
رضایت مادر
رسول خدا صلى الله علیه و آله در کنار بستر جوانى حاضر شدند که در حال جان دادن بود. به او فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان چند بار خواست بگوید، اما زبانش بند آمد و نتوانست . زنى در کنار بستر او نشسته بود. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از او پرسیدند: این جوان مادر دارد؟
زن پاسخ داد: آرى ! من مادر او هستم .
فرمود: تو از این جوان ناراضى هستى ؟
گفت : آرى ! شش سال است که با او قهرم و سخن نگفته ام !
فرمود: از او بگذر!
زن گفت : خدا از او بگذرد، به خاطر خوشنودى شما اى رسول خدا!
سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به جوان فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان گفت : ((لا اله الا الله ))
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: چه مى بینى ؟
– مرد سیاه و بد قیافه اى را در کنار خود مى بینم که لباس چرکین به تن دارد و بدبوست . گلویم را گرفته و خفه ام مى کند!
حضرت فرمود: بگو اى خدایى که اندک را مى پذیرى و از گناهان بسیار مى گذرى ، اندک را از من بپذیر و تقصیرات زیادم را ببخش ! تو خداى بخشنده و مهربان هستى.
جوان هم گفت .
حضرت فرمود اکنون نگاه کن . ببین چه مى بینى ؟
– حالا مردى سفیدرو و خوش قیافه و خوشبو را مى بینم . لباس زیبا به تن دارد. در کنار من است و آن مرد سیاه چهره از من دور مى شود!
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: دوباره آن دعا را بخوان .
جوان بار دیگر دعا را خواند.
حضرت فرمود حالا چه مى بینى ؟
– مرد سیاه را دیگر نمى بینم و فقط مرد سفید در کنار من است . این جمله را گفت و از دنیا رفت .
14
1393
مراتب نفس انسان
عقل در وجود آدمی سمت رهبری و مدیریت دارد و همه قوا باید تحت فرمان او عمل کنند ولی این جایگاه به آسانی و بدون درگیری در اختیار عقل نهاده نمیشود مبارزات طولانی باید تا شهوت و غضب به حق عقل اعتراف کنند و طوق اطاعت او را به گردن گیرند.
ناگفته پیداست که معرکه همیشه به نفع یک طرف نیست هر حریفی گاهی شکست را میپذیرد و زمانی با استفاده از غفلت حریف بر او میتازد و بسا که او را تا مرز نابودی عقب میراند و هم از این رو عقل انسان در طول مبارزات خود با شهوت و غضب شرایط مختلفی را تجربه میکند و در نهایت نیز نتیجه مبارزه برای تمامی انسانها یکسان نیست گاهی عقل به طور کامل شکست میخورد و پرونده جنگ برای همیشه به نفع شهوت و غضب بسته میشود گاهی حریف را منکوب میکند و طوق بندگی خود را به گردنش مینهد و گاهی نیز در جنگ و گریز است و به نتیجه ای قطعی نمیرسد.
قرآن کریم با لحاظ این سه حالت نفس را با سه صفت یاد کرده است.
۱. نفس اماره
در صورتی که عقل به طور کامل شکست خورده به خدمت شهوت و غضب درآید و خود نیز به ابزاری در دست واهمه تبدیل شود از آن به نفس اماره تعبیر میشود.
قرآن کریم میفرماید:
إنَّ النَّفسَ لَأَمَّاره بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی(۱)
نفس انسان پیوسته فرمان به بدی میدهد مگر آنکه پروردگارم رحم کند.
۲. نفس لوّامه
هنگامی که عقل با شهوت و غضب میجنگد و میدان نبرد را به نفع آنها خالی نمیکندگاهی زمین می آورد و گاه برمیخیزد و پیوسته در میدان کرّ و فرّی دارد نفس لوّامه نامیده میشود چرا که خود را برای هر شکست سرزنش میکند.(۲)
قرآن کریم در مقام ارزش گذاری به این مرتبه نفس سوگند یاد کرده میفرماید:
وَ لَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَه(۳)
و سوگند به نفس ملامتگر
۳. نفس مطمئنه
بالاترین مرتبه نفس انسان حالت آرامش و اطمینان است یعنی هنگامی که نیروی عقل بر قوای دیگر فائق آمده شهوت و غضب را تحت فرمان گرفته دسیسههای واهمه را برملا کرده و بر تمام وجود آدمی حکم میراند.
قرآن کریم میفرماید:
یَا أیَّتُهَا النَّفسُ الْمُطْمَئِنَّه إرْجِعِی إلَی رَبَّک رَاضیهً مَرْضیهً فَادخُلی فِی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی(۴)
ای جان آرام گرفته، خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت باز گرد در زمره بندگان من درآی و پا در بهشت من بگذار.
منابع:
۱. یوسف ۵۳
۲. التبیان، محمد بن حسن طوسی ج۱۰ ص۱۹۰
۳. قیامت ۲
۴. فجر ۲۷-۳۰
14
1393
پاداش آنکه گواهی به «لا اله الا الله» از او پذیرفته آید
ابو سعید خدری گوید: روزی پیامبر خدا صل الله علیه و آله نشسته بودند و چند نفر از یاران ایشان که علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در میان آنان بود در محضر پیامبر صل الله علیه و آله جمع شده بودند. در آن هنگام پیامبر صل الله علیه و آله فرمود: هر که «لا إله الّا الله» گوید داخل بهشت شود. دو نفر از یاران حضرت گفتند: پس ما «لا إله الّا الله» میگوییم.
پیامبر خدا صل الله علیه و آله فرمود: جز این نباشد که «لا إله الّا الله» از این شخص (و اشاره به امام علی علیه السلام فرمود) و از پیروانش که پروردگار ما از آنان پیمان گرفته است پذیرفته شود.
آن دو دوباره گفتند: ما نیز «لا إله الّا الله» میگوییم. پس پیامبر خدا صل الله علیه و آله دستش را بر سر علی علیه السلام گذاشت و فرمود: نشانه پیروی از علی بن ابی طالب علیه السلام این باشد که پیمان او را زیر پا نگذارید و در جایگاه او ننشینید و گفتار او را دروغ نشمارید.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق ص۲۹
14
1393
رسالت پیامبر صل الله علیه و آله
پدران محمد صل الله علیه و آله یکتاپرست و خاندان او خاندانی پاک بود. او علاوه بر پاکی نسب و خاندان از تربیت بالایی برخوردار بود و از کوچکی به زشتیها و پلیدیهای بت پرستی و اخلاق فاسد مردم مکه آلوده نبود.(۱)
او از کوچکی مورد توجه و عنایت خداوند و تحت تربیت ویژه او بود. علی علیه السلام از این دوره تربیتی و آمادگی او چنین یاد میکند:
از وقتی که از شیر بازگرفته شد خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را همراه او کرد تا شب و روز او را به راه بزرگواری و خویهای پسندیده جهان رهنمون سازد.(۲)
امام باقر علیه السلام فرمود:
از وقتی که محمد صل الله علیه و اله از شیر باز گرفته شد خداوند فرشته بزرگی را همراه او کرد تا او را به نیکیها و اخلاق پسندیده راهنمایی کند و از بدیها و اخلاق ناپسند باز دارد. همان فرشته بود که هنگام جوانی محمد صل الله علیه و آله و پیش از آنکه به رسالت برسد او را صدا میکرد و میگفت:«السلام علیک یا محمد رسول الله» ولی او گمان میکرد صدا از سنگ و زمین است و هر چه دقت میکرد چیزی نمیدید.(۳)
حضرت محمد صل الله علیه و آله در نزدیکیهای بعثت که به اوج رشد فکری و عقلی رسیده بود از محیط آلوده خویش رنج میبرد و از مردم کناره میگرفت.(۴) او از سی و هفت سالگی حالاتی روحانی داشت و احساس میکرد دریچهای از غیب به رویش باز شده است. آنچه بارها از اعضای خاندانش و نیز دانشمندان اهل کتاب مانند بحیرا، نُسطور و دیگران شنیده بود در حال رخ دادن بود. زیرا نور مخصوصی میدید و اسراری بر او فاش میشد و بارها سروش غیبی به گوشش میرسید ولی کسی را نمیدید!(۵)
مدتی در خواب صدایی میشنید که او را پیامبر خطاب میکرد. روزی در بیابانهای اطراف مکه شخصی او را رسول الله صدا کرد. او پرسید: کیستی؟ در پاسخ شنید: من جبرئیلم خداوند مرا فرستاده تا تو را به پیامبری مبعوث گرداند. محمد صل الله علیه و اله وقتی این خبر را به همسرش خدیجه داد او با خوشحالی گفت: امیدوارم چنین باشد.(۶)
محمد صل الله علیه و آله در این دوره چند روز در سال در کوه حراء خلوت میگزید و به عبادت و نیایش می پرداخت.(۷) این گونه کنارهگیری و عبادت در حراء در میان خداپرستان قریش سابقه داشته است.(۸) نخستین کسی که این سنت را گذاشت عبدالمطلب جد محمد صل الله علیه و آله بود که چون ماه رمضان میرسید به کوه حراء میرفت و مستمندان را اطعام میکرد.(۹)
محمد صل الله علیه و آله که به مرز چهل سالگی رسیده بود(۱۰) باز به روش چندین ساله در کوه حراء به سر میبرد که پیک وحی فرود آمد و نخستین آیات قرآن را از درگاه خدای بزرگ در گوش جانش فراخواند (۱۱)
«بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم. إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ…»
منابع:
۱. السیره النبویه مصطفی عبدالواحد ج۱ ص۲۵۰
۲. نهج البلاغه خطبه ۱۹۲
۳. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱۳ ص۲۰۷
۴. شرح نهج البلاغه ابن کثیر ج۱ ص۳۸۹
۵. السیره النبویه ج۱ ص۲۵۰
۶.بحارالانوار مجلسی ج۱۸ ص ۱۹۴
۷. نهج البلاغه خطبه ۱۹۲
۸. السیره النبویه ج۱ ص۲۵۱
۹. السیره الحلبیه ص۳۸۲
۱۰. السیره النبویه ج۱ ص ۲۴۹
۱۱. مجمع البیان ج۱۰ ص ۵۱۴
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر خرداد ۱۴, ۱۳۹۳
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت خرداد ۱۴, ۱۳۹۳
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان خرداد ۱۴, ۱۳۹۳
- سجده شکر خرداد ۱۴, ۱۳۹۳
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر خرداد ۱۴, ۱۳۹۳