26
1397
کار خود را بر چه چیز بنا کرده اى؟
قِیلَ لِلصَّادِقِ علیه السلام
عَلَى مَا ذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَهِ أَشْیَاءَ عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.
به حضرت صادق (ع) عرض کردند کار خود را بر چه چیز بنا کرده اى؟
فرمود بر چهار چیز:
۱- فهمیدم که عمل مرا دیگرى انجام نمی دهد. پس به کوشش پرداختم.
۲- دانستم که خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت کشیدم.
۳- فهمیدم روزى مرا دیگرى نخواهد خورد آرامش یافتم.
۴- و دانستم بالاخره بسوى مرگ می روم به همین جهت آماده آن شدم.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ۱۱۱جلد، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
26
1397
امام جمعه و مشکلات جامعه
برخی میگویند: امام جمعه موظف است، هر مشکل یا خلافی را دید، داد بزند. آیا این سخن درست است؟ در دو بخش با استناد به قرآن و حدیث و در بخش دوم کلام امام به این مطلب پاسخ میدهم.
مسئولیتپذیری و امام جمعهبودن
ملاک ما قرآن و کلام معصوم علیه السلام است، نه ناراحتیها و درخواستهای افراد که دنبال آن هستند که دل خودشان را خنک کنند. ما باید هر کاری میکنیم، هم حسن فعلی داشته باشد، یعنی کاری باشد که عقل و نقل آن را خوب میدانند و هم حسن فاعلی یعنی فقط برای خدا انجام شود. به این روایت توجه کنید، آنوقت تکلیف خودمان را پیدا کنیم:
عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام:
إِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْأَلُونِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ.
ثُمَّ قَالَ فِی بَعْضِ حَدِیثِهِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:
نَهَى عَنِ الْقِیلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ کَثْرَهِ السُّؤَالِ.
فَقِیلَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَیْنَ هَذَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؟
قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ»
وَ قَالَ: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً» [نساء: ۵]
وَ قَالَ: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» [مائده: ۱۰۱] [الکافی: ۱/۶۰]
حدیث شریف یکی از احادیث بسیار مهم در تفسیر و فهم قرآن است. پیش از توضیح حدیث، یک حدیث از امام صادق علیه السلام را ملاحظه فرمایید:
«مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ» [الکافی: ۱/۶۰]
دو نفر در امری اختلاف ندارند، مگر اینکه اصلی در قرآن برای آن است، اما خردهای مردمان به آن نمیرسد. خلاصه در مسائل اجتماعی، بهترین مرجع قرآن است. اما چه درد بزرگی که ما از قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دور هستیم.
و این درد ماست که ائمۀ اطهار علیهم السلام که قران در اختیارشان بود، مجال و اجازه نیافتند تا قرآن را برای مردم تفسیر فرمایند.
حالا با این روایت، روایت امام باقر علیه السلام را ملاحظه فرمایید. نخست یک اصل کلی میفرمایند:
«إِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْأَلُونِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ»
هر سخنی که به شما دربارۀ چیزی گفتم: از من دربارۀ آن از کتاب خدا پرسش کنید.» یعنی اصل این سخن در قرآن است و لازم است شما فهم کنید اصل این سخن را و برای فهم آن از من بپرسید. زیرا خردهای مردمان به آن نمیرسد و باید از طریق اهل القرآن به حقیقت برسند.
این دستور چقدر جامع است؟ و چقدر راهگشا؟ و چقدر ما دور هستیم از حقیقت قرآن و کلام معصوم علیه السلام؟ نباید تأسف خورد و نالید؟
اما بخش دوم حدیث که به بحث آیۀ موردنظر مربوط است:
ثُمَّ قَالَ فِی بَعْضِ حَدِیثِهِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:
نَهَى عَنِ الْقِیلِ وَ الْقَالِ وَ فَسَادِ الْمَالِ وَ کَثْرَهِ السُّؤَالِ.
فَقِیلَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَیْنَ هَذَا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ؟
قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ»
که این نهی از قیل و قال و شلوغکاری است. به جای اینکه داد بزنید، فریاد کنید، جو جامعه را متشنج کنید، جامعه را ملتهب کنید و به نظام و دستگاههای نظام بیاعتماد کنید، در جلسات محرمانه مطالب را پیگیری کنید. این اصل قرآنی است. بله اگر جواب نگرفتید، راهها دیگر باز است.
وَ قَالَ: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً» [نساء: ۵]
فساد مال آن است که اموال خود را به سفیهان بدهید، زیرا مال موجب قیام و پابرجایی شما و جامعه است. چه غصۀ پرغصهای ما در این جهت داریم؟
وَ قَالَ: «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» [مائده: ۱۰۱]
سوال زیاد که موجب میشود، گیر کنیم. منظور از سوال زیاد، تفحض زیاد است که آنوقت از پس آن برنمیآیید و گرفتار میشوید.
حالا با توجه به حدیث شریف، وظیفۀ اولیه و ذاتی امام جمعه چیست؟ گفتن و تذکردادن و تلاش اینکه در جلسات خصوصی مشکلات را بیان کند. اگر شد که بهتر و اگر نشد، قیل و قال نکند، مگر اینکه نتیجه داشته باشد و مردم را با خود در مبارزه با مشکلات همراه کند. نه اینکه مردم را ناامیدکند.
امام و وظیفۀ امام جمعه
حضرت امام دربارۀ وظیفۀ ائمۀ جمعه میفرمایند:
امام جمعه باید به مردم خدمت کند، حفظ انقلاب به حفظ حیثیت روحانیت است. و اگر در مرکزی خلافی پیش آمد، مستقیماً دخالت نکنید، مردم را ارشاد و دلگرم کنید، مراقب باشند که مردم را مأیوس نکنند. بلکه تبلیغات دشمن را خنثی کنند. و به نظام جمهوری اسلامی مطمئن کنند. مسئولان نظام نمیخواهند خلاف اسلام عمل کنند، اما مشکلات زیاد است، در هر منطقهای هم مشکل است. اما مسئولان دارند کوشش میکنند، تا امور را اصلاح کنند. وظیفۀ ائمۀ جمعه نصیحت و ارشاد و رفتار برادرانه است، مردم را موعظه کنند. خطاها را در نماز جمعه مطرح نکنند. [صحیفۀ امام: ۱۶/۹۷ ـ ۹۹] «این شأن امام جمعه نیست که در محضر همه مردمى که هستند، حیثیت یک آدمى را که خطا کرده، اشتباه کرده، یا- فرضاً- تعمّد کرده، این را از بین ببرند.» [همان»: ۱۶/۹۹] وظیفۀ خطیب جمعه ارشاد و دعوت است تا کارهای اصلاح شود. [همان: ۱۶/۹۹]
«باید مردم را بیدار کنید که امروز شما دشمن زیاد دارید.» [همان: ۱۶/۹۸]
امام جمعه نزد خدا مسئول است تا محتوای اصیل صدر اسلام را احیاء کند. [همان: ۱۷/۳۹]
امام جمعه حق دخالت در امور و کارهای دولتی را ندارد، این موجب بینظمی میشود. کار او نظارت و ارشاد است. و اگر مشکلی دید، اول گوشزد میکند و تذکر میدهد. اگر طرف مقابل گوش نداد، به مقام مافوق او مراجعه کند. آنها هم گوش ندادند، به مرجع بالاتر تا «جایی که گوش بدهند.» مسئولیت کارها با امام جمعه نیست. او مسئول اجتماع مردم و توجهدادن آنان به امور مسلمانان و شریککردن آنان در امور است. کنارهگیری، دخالتنکردن در امور مسلمانان، عزلتگزینی در اسلام نیست. [همان: ۱۷/۴۰ ـ ۴۱]
فکر میکنم، سخن به قدر کافی روشن است.
امام جمعه وظیفۀ فریادزدن ندارد، بلکه وظیفۀ او مشارکتدادن مردم در امور اجتماع است و نسبت به مشکلات محلی هم باید راه طولانی را برود و اگر نشد، علنی کند. این راهی است که بنده در طول این مدت در رابطه با مشکلات لواسان رفتهام و خسته هم نمیشود.
و الله الموفق و المعین.
حجتالاسلام والمسلمین سید سعید لواسانی
26
1397
نفرین و دعاى پدر
امیرالمومنین با حضرت مجتبى (علیهما السلام) در مسجد الحرام نشسته بودند که ناگاه زمزمه اى سوزنده و مناجاتى جگرسوز شنیدند که مى گفت:
? اى خدایى که کلید حل همه مشکلات به دست قدرت تو است! اى خدایى که رنج ها را برطرف مى کنى! آیا هنوز نمى خواهى به دعاى من که همه راه ها به رویم بسته شده است توجه کنى؟ اینجا مسجد الحرام است، اینجا اگر دعا به اجابت نرسد کجا به اجابت خواهد رسید؟
? امیرالمومنین (علیه السلام) به حضرت مجتبى فرمود: صاحب این ناله و مناجات را نزد من آور! حضرت نزد صاحب ناله رفتند، دیدند جوانى است صورت بر خاک نهاده و به پیشگاه حق تضرّع و زارى مى کند در حالى که یک طرف بدنش خشک و بى حرکت و لمس است.
? امام فرمود: چرا این گونه ناله مى کنى؟ عرض کرد: بدنم را ببینید که نیمى از آن از کار افتاده، زندگى براى من بسیار سخت شده است.
? حضرت فرمود: چه شده که به این بلا دچار شده اى؟ گفت: در اوج جوانى آلوده به هر گناهى بودم، پدرم از من بسیار رنجیده بود. بارها مرا نصیحت کرد و من توجهى به نصایح او نکردم. یک بار در این شهر به من گفت یا دست از گناهان بشوى یا به مسجد الحرام مى روم و تو را نفرین مى کنم. گفتم: آنچه از دستت برآید کوتاهى مکن. و چوبى هم بر سرش کوبیدم که نقش بر زمین شد! به مسجد الحرام رفت و با اشک چشم به من نفرین کرد، ناگهان بدنم از کار افتاد و به این صورت که مى بینید درآمدم.
? روزى به محضر پدر شتافتم، سر به زانویش نهادم و گفتم: اشتباه کردم، بد کردم، نفهمیدم، کلید حل مشکلم به دست تو است; زیرا پیامبر فرموده: دعاى پدر درباره فرزند مستجاب است.
? پدرم نگاهى به من کرد و گفت: پسرم بیا به مسجد الحرام برویم، آنجا که تو را نفرین کردم همانجا به تو دعا کنم. پدرم را بر شترى سوار کردم و به سوى مسجد الحرام راندم، در راه پرنده اى از پشت سنگى پر کشید، شتر رم کرد و پدرم از پشت شتر افتاد و مرد و من او را در همان ناحیه دفن کردم !
? حضرت فرمود : از این که پدرت حاضر شد به مسجد الحرام آید و براى تو دعا کند معلوم مى شود از تو راضى شده بود من به خاطر رضایت پدرت برایت دعا مى کنم، آن گاه سر به سوى حق برداشت و با اشاره به جوان گفت: یَا اکرَمَ الاکْرَمِینَ ، یَا مَنْ یُجیبُ دَعوَهَ المُضْطَرّین . . . هنوز دعاى حضرت به پایان نرسیده بود که جوان سلامتش را بازیافت!
?برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان
26
1397
سقیفه و غدیر – سوال پانزدهم
چرا حضرت علی علیه السلام بیعت عباس عموی پیامبر و ابوسفیان را نپذیرفتند؟
✍ پاسخ:
هدف عباس عموی پیامبر از بیعت این بود که چون از قبیله بنی هاشم بود می خواست خلیفه نیز از همین قبیله باشد و بنی هاشم حاکم باشد و نیت ابوسفیان از بیعت این بود که چون از قریش بود هدفش این بود که قبیله قریش اهمیت پیدا کند.
می بینیم که تبعیت آنها عقیدتی نبود بلکه قبیله ای بود و برای امیرالمومنین علیه السلام گرویدن اعتقادی اهمیت داشت نه حزبی و قبیله ای.
ادامه دارد….
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر آذر ۲۶, ۱۳۹۷
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت آذر ۲۶, ۱۳۹۷
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان آذر ۲۶, ۱۳۹۷
- سجده شکر آذر ۲۶, ۱۳۹۷
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر آذر ۲۶, ۱۳۹۷