آبان
16
1392

زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا سیدتنا رقیه علیک تحیه والسلام ورحمه الله وبرکاته السلام علیک یا بنت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب، السلام علیک یا بنت فاطمه الزهراء سیده نساء العالمین، السلام علیک یا بنت خدیجه الکبری ام المؤمنین و المؤمنات، السلام علیک یا بنت ولی الله، السلام علیک یا اخت ولی الله، السلام علیک یا بنت الحسین الشهید، السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده، السلام علیک ایتها الرضیه المرضیه، السلام علیک ایتها التقیه النقیه، السلام علیک ایتها الزکیه الفاضله، السلام علیک ایتها المظلومه البهیه، صلی الله علیک و علی روحک و بدنک فجعل الله منزلک و ماواک فی الجنه مع ابائک و اجدادک الطیبین الطاهرین المعصومین، السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار و علی الملائکه الحافین حول حرمک الشریف ورحمه الله وبرکاته وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطیبین الطاهرین برحمتک یا ارحم الراحمین»

آبان
16
1392

تذکراتی پیرامون عزاداری

۱. بر سر در هیئت‌هایتان پرچم خلوص بزنید تظاهر و ریا را به دستجات و هیئت‌ها و حسینیه‌ها راه ندهید.

۲. قداست عزاداری را با ساز و آواز و موسیقی نشکنید.

۳. نهضت امام حسین علیه السلام برای مبارزه با منکر بود منکرات را از زندگی‌هایتان دور کنید با چشمی که بر امام حسین گریسته‌اید به نامحرم نگاه نکنید، با دستی که بر سینه زده‌اید خلاف نکنید، با زبانی که یا حسین گفته اید غیبت نکنید و دروغ نگویید پایی که به مجالس عزا گشوده‌اید به مجالس حرام نگشایید.

۴. ارتباط خود را از این مجالس قطع نکنید.

۵. پایه دین بر نماز استوار است و در نهضت عاشورا نماز جایگاه مهمی دارد. در انجام فریضه نماز کوتاهی نکنید. عزاداری مستحب است مبادا برای شرکت در عزاداری نماز واجب قضا شود.

۶. احسان و خیرات مستحب است مبادا احسانتان آلوده به اسراف و تبذیر شود.

۷. شرکت دادن فرزندان در عزای امام حسین علیه السلام بسیار مناسب است اما رها کردن و نظارت نداشتن بر حرکات و رفت و آمدهای آنان در ایام و شبهای عزا خطر آفرین است.

۸. شنیدن و دیدن عزاداری از رادیو و تلویزیون مفید است اما حضور در مجالس حسینی نقش دیگری داشته و سفارش شده است.

۹. کمک کردن به مجلس عزاداری امام حسین علیه السلام مستحب است اما اداء حقوق مردم و خمس آل محمد واجب است.

۱۰. باید عزاداری‌ها از هرگونه رقابت منفی و حس برتری جویی به دور باشند. و یکدیگر را تخریب نکنند.

۱۱. مهمترین حکمت مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام آشنایی با مکتب و آرمان اوست باید بگونه‌ای برنامه‌های عزاداری تنظیم شود که عزاداران بتوانند با ارزشهای عاشورایی انس پیدا کنند.

۱۲. تماشای عزاداری، عزاداری محسوب نمی‌شود بنابراین افرادی که در پیاده روها و حاشیه خیابان‌ها توفق می‌کنند مناسب است به جمع دسته‌های عزاداری بپیوندند تا جزء عزاداران محسوب شوند.

۱۳. مناسب است افراد کامل و با تجربه در هیئت‌های عزاداری جوانان شرکت کنند تا مشوق آنان باشند و نیز آداب صحیح عزاداری را به آنان بیاموزند.

۱۴. ادب را در مجالس امام حسین علیه السلام رعایت نمائید.

۱۵. به نظافت و بهداشت مجالس امام حسین علیه السلام بیشتر توجه نمائید.

التماس دعا

آبان
16
1392

روز سوم محرم:حضرت رقیه

748

ما گمشدگانیم به عرفان رقیه                 دلها شده محزون و پریشان رقیه

عصر عاشورا برای کودکان آل‌الله آب می‌برند، اما رقیه ظرف آب را به سمت قتلگاه می‌برد و می‌گوید: «بابایم تشنه بود، می‌خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم».

روز سوم ماه‌ محرم‌الحرام را به یاد بزرگ بانویی کوچک، نامگذاری کرده‌اند که خیل وسیعی از عاشقانش را رهسپار مرقد شریفش می‌کند، کودکی که سرنوشت غمبارش در کنار حماسه کربلا، دل شیعیان خون می‌کند، رقیه بابا، فقط سه چهار سال از عمر کوتاه خویش را در ناز و نوازش پدر گذارنده بود و یکباره در روز عاشورا این دختر آل طه، طعم یتیمی را می‌چشد، خداحافظی سوزناک با پدر، سیلی خوردن از دشمنان، آتش گرفتن خیمه‌ها، فرو رفتن تیغ‌ها در پا، فرار از سم اسبان، همه و همه چقدر برای یک دختر بچه قابل تحمل است؟!
رقیه پدر را می‌خواهد، تاب تحمل دوری از پدر را ندارد، همه اینها بهانه است تا هرچه زودتر به سوی پدر پر کشد و از شر قساوت‌های زمانه رهایی یابد، لعنت خدا بر خبیث‌ترین افرادی که حرمت خاندان آل الله را شکستند و دیگر جایی برای بخشش باقی نگذاشتند.
امروز، روز رقیه حسین علیه السلام است، رقیه‌ای که همراه با برادر کوچکش علی اصغر حماسه بزرگی را در جهان ثبت کردند تا نامشان در صف اول مریدان امامت ثبت شود، درود بیکران خداوند بر کودکی که بدنش در اثر تازیانه کبود شده بود و درود خدا به آن هنگامی که با دیدن پدر جان از بدنش خارج ‌شد.
عصر عاشوراست، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه سلام الله علیها می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد، یکی از سپاهان دشمن پرسید «کجا می‌روی؟»، حضرت رقیه سلام الله علیها فرمود «بابایم تشنه بود، می‌خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم»، او گفت «آب را خودت بخور، پدرت را با لب تشنه شهید کردند!»، حضرت رقیه سلام الله علیها در حالی که گریه می‌کرد‌، فرمود «پس من هم آب نمی‌آشامم».

رقیه: پدرم تشنه‌ است، تا او آب نخورد، آب نمی‌نوشم

فاطمه کفیل استاد تاریخ جامعهالزهراسلام الله علیها در خصوص تشنگی حضرت رقیه در روز عاشورا به دو روایت اشاره می‌کند و می‌گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام در لحظات آخر رقیه را در آغوش می‌گیرد و لب‌های خشکیده نازدانه‌اش را می‌بوسد، در این هنگام رقیه به پدرش می‌گوید «العطش العطش، فان الظما قد احرقنی»؛ «بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است»، امام حسین علیه السلام به او فرمود «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم»، آن گاه امام حسینعلیه السلام برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه سلام الله علیها دامن پدر را گرفت و با گریه گفت «یا ابه این تمضی عنا؟»؛ «بابا جان کجا می‌روی؟ چرا از ما بریده‌ای؟»، امام علیه السلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه‌ علیهاالسلام و اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام دارد، با توجه به اینکه رقیه مادر نداشت و مادرش از دنیا رفته بود.
وی درباره روایت دوم، بیان می‌کند: هلال‌بن نافع، که از سربازان دشمن بود، می‌گوید «من جلوی لشکر -دشمن- بودم، دیدم حسینعلیه السلام، پس از وداع با اهل بیت خود، به سوی میدان می‌آید، در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گام‌های لرزان، دوان دوان به دنبال او شتافت و خود را به حسین رسانید،آن گاه دامن او را گرفت و صدا زد «یا ابه! انظر الی فانی عطشان»؛ «بابا جان، به من بنگر، من تشنه‌ام»، شنیدن این سخن کوتاه ولی جگر سوز از زبان کودکی تشنه‌‌کام، مثل آن بود که بر زخم‌های دل داغدار امام حسینعلیه السلام نمک پاشیده ‌باشند، سخن او آن چنان امام حسینعلیه السلام را منقلب ساخت که بی‌اختیار اشک از دیدگانش جاری شد و با چشمی اشکبار به دخترش فرمود «الله یسقیک فانه وکیلی»، «خدا ترا سیراب می‌کند؛ زیرا او وکیل و پناهگاه من است»، هلال می‌گوید «پرسیدم، این دخترک که بود و چه نسبتی با حسین داشت؟»، به من پاسخ دادند «او رقیه دختر سه ساله حسین است».

آن عصر عاشوراست، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه سلام الله علیها می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد
قدری پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم

‌پس از اینکه هیاهو در دشت نینوا به خاموشی می‌گراید و خاندان آل طه پس از یک روز پر از مصیبت با بدن‌های زخمی مدتی کوتاه را به استراحت می‌گذارند و در شب شام غریبان،‌ حضرت زینب سلام الله علیها در زیر خیمه نیم سوخته‌ای، خواب بر چشمانش سنگینی می‌کند، در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را دید، عرض کرد «مادرجان،‌ آیا از حال ما خبر داری؟!»، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود «تاب شنیدن ندارم»، حضرت زینب سلام الله علیها عرض کرد «پس شکوه‌ام را به چه کسی بگویم؟»، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین علیه السلام جدا می‌کردند،‌ حاضر بودم، اکنون برخیز و رقیه سلام الله علیها را پیدا کن».
در این هنگام حضرت زینب سراسیمه از خواب برخاست، هر چه صدا زد، ‌حضرت رقیهسلام الله علیها را نیافت و با خواهرش ام کلثومسلام الله علیها،‌ درحالی که گریه می‌‌کردند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛‌ تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند، کنار بدن‌های پاره پاره؛ رقیه سلام الله علیها را دیدند که خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده‌ و درحالی که دست‌هایش را به سینه پدر چسبانیده است، درد دل می‌کند، حضرت زینبسلام الله علیها او را نوازش داد و در این وقت سکینهسلام الله علیها نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند، در مسیر راه،‌ سکینهسلام الله علیها از رقیهسلام الله علیها پرسید «چگونه پیکر پدر را پیدا کردی؟»، او پاسخ داد «آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، ‌من در اینجا هستم».

السلام علیک یا ابناه وامصیبتاه بعد فراقک واغربتاه بعد شهادتک

استاد جامعه‌الزهراسلام الله علیها درباره شهادت حضرت رقیهسلام الله علیها بیان می‌کند: آن گونه کامل بهایی نقل می‌کند که حضرت رقیهسلام الله علیها خیلی گریه می‌کردند که از شدت گریه زنان اهل بیت به گریه افتادند بعد می‌گوید از شدت گریه زنان آل طه، یزید از خواب بیدار می‌شود و می‌پرسد که چه شده است، که به او می‌گویند کودک حسین خیلی بی تابی می‌کند و یزید دستور می‌دهد سر مبارک امام حسین را نزد رقیه علیهاالسلام ببرند. کامل بهایی نقل می‌کند که وقتی سر را به نزد حضرت رقیه آوردند که ایشان بیشتر گریه کردند و ترسیدند و فریاد زدند و طولی نکشید که جان از بدنشان پر کشید.
وی به روایت دیگری اشاره می‌کند و می‌گوید: پس از اینکه سر امام حسینعلیه‌السلام را به حضرت رقیهسلام الله علیها دادند، چون نظر آن حضرت بر سر مبارک افتاد، پرسید «ماهذا الراس؟»؛ «این سر کیست؟»، گفتند «هذا راس ابیک»؛ «این‌ سر مبارک پدر توست»، پس آن مظلومه آن سر مبارک را از طشت برداشته و در بر گرفت و شروع به گریستن کرد و گفت «پدرجان،‌ کاش من فدای تو می‌شدم، ‌کاش قبل از امروز کور و نابینا بودم و کاش می‌مردم و در زیر خاک می‌بودم و نمی‌دیدم، محاسن مبارک تو به خون خضاب شده است»، پس آن قدر گریست که بیهوش شد.
کفیل با اشاره به صحبت کردن سر امام حسینعلیه‌السلام بر بالای نیزه با دختر سه ساله‌‌شان، ابراز می‌دارد: حارث که یکی از لشگریان یزید بود گفت «یزید دستور داد سه روز اهل بیت را در دم دروازه شام نگه‌دارند تا چراغانی شهر شام کامل شود، حارث می‌گوید «شب اول من به شکل خواب بودم،‌ دیدم دختری کوچک بلند شد و نگاهی کرد، دید لشگر از خستگی راه خوابیده‌اند و کسی بیدار نیست، اما فوراً از ترسش بازنشست، باز بلند شد و چند قدم به طرف سر حسین آمد که بر درختی که نزدیک خرابه دم دروازه شام آویزان بود، آری،‌ به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت،‌ تا چند مرتبه، آخر الامر زیر درخت ایستاد و به سر بابایش نگاه کرد، کلماتی فرمود و اشک ریخت، سپس دیدم سر حسین پایین آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقیه سلام الله علیها گفت:

«السلام علیک یا ابناه وامصیبتاه بعد فراقک واغربتاه بعد شهادتک»؛

«سلام بر تو ای بابای من، وای از شدت اندوه بعد از فراق تو، وای از غریبی بعد از شهادت تو».

 

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

آبان ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« مهر   آذر »
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
252627282930