مهر
30
1392

ابوراجح حلى و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ابوراحج از شیعیان مخلص شهر حله، سرپرست یکى از حمام هاى عمومى آن شهر بود، بدین جهت ، بسیارى از مردم او را مى شناختند.
در آن زمان ، فرماندار حله شخصى ناصبى به نام مرجان صغیر بود. به او گزارش دادند که ابوراجح حلى از بعضى اصحاب منافق رسول خدا صلی الله علیه بدگویى مى کند. فرماندار دستور داد او را آوردند.
آن قدر زدند که تمام بدنش مجروح گشت و دندان هاى پیشین ریخت! همچنین زبانش را بیرون آوردند و با جوالدوز سوراخ کردند و بینى اش ‍ را نیز بریدند و او را با وضع بسیار دلخراشى به عده اى از اوباش سپردند. آنها ریسمان بر گردن او کرده و در کوچه و خیابان هاى شهر حله مى گرداندند! و مردم هم از هر طرف هجوم آورده او را مى زدند. به طورى که تمام بدنش مجروح شد، و به قدرى از بدنش خون رفت که دیگر نمى توانست حرکت کند و روى زمین افتاد، نزدیک بود جان تسلیم کند.
جریان را به فرماندار اطلاع دادند. وى تصمیم گرفت او را بکشد، ولى جمعى از حاضران گفتند:
– او پیرمرد فرتوتى است و به اندازه کافى مجازات شده و خواه ناخواه به زودى مى میرد، شما از کشتن او صرف نظر کنید و خون او را به گردن نگیرید!
به خاطر اصرار زیاد مردم – در حالى که صورت و زبان ابوراجح به سختى ورم کرده بود – فرماندار او را آزار کرد. خویشان او آمدند و نیمه جان وى را به خانه بردند و کسى شک نداشت که او خواهد مرد.
اما فرداى همان روز، مردم با کمال تعجب دیدند که او ایستاده نماز مى خواند و از هر لحاظ سالم است و دندان هایش در جاى خود قرار گرفته ، و زخم هاى بدنش خوب شده و هیچ گونه اثرى از آن همه زخم نیست ! و با تعجب از او پرسیدند:
– چطور شد که این گونه نجات یافتى و گویى اصلا تو را کتک نزدند؟!
ابوراجح گفت :
– من وقتى که در بستر مرگ افتادم ، حتى با زبان نتوانستم دعا و تقاضاى کمک از مولایم حضرت ولى عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف نمایم؛ لذا تنها در قلبم متوسل به آن حضرت شدم و از آن حضرت درخواست عنایت کردم .
وقتى که شب کاملا تاریک شد، ناگاه ! خانه ام نورانى گشت ! در همان لحظه ، چشمم به جمال مولایم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف افتاد، او جلو آمد و دست شریفش را بر صورتم کشید و فرمود:
– برخیز و براى تأمین معاش خانواده ات بیرون برو و کار کن ! خداوند تو را شفا داد!
اکنون مى بینید که سلامتى کامل خود را باز یافته ام .
خبر سلامتى و دگرگونى شگفت انگیز حال او – از پیرمردى ضعیف و لاغر به فردى سالم و قوى – همه جا پیچید و همگان فهمیدند.
فرماندار حله به مأمورینش دستور داد ابوراجح را نزد وى حاضر کنند. ناگاه ! فرماندار مشاهده نمود، قیافه ابوراجح عوض شده و کوچکترین اثرى از آنهمه زخم ها در صورت و بدنش دیده نمى شود! ابوراجح دیروز با ابوراجح امروز قابل مقایسه نیست !
رعب و وحشتى تکان دهنده بر قلب فرماندار افتاد، او آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که از آن پس ، رفتارش با مردم حله (که اکثرا شیعه بودند) عوض شد. او قبل از این جریان ، وقتى که در حله به جایگاه معروف به ((مقام امام عجل الله تعالی فرجه الشریف)) مى آمد، به طور مسخره آمیزى پشت به قبله مى نشست تا به آن مکان شریف توهین کرده باشد؛ ولى بعد از این جریان ، به آن مکان مقدس مى آمد و با دو زانوى ادب ، در آنجا رو به قبله مى نشست و به مردم حله احترام مى گذاشت . لغزش هاى ایشان را نادیده مى گرفت و به نیکوکاران نیکى مى کرد. ولى این کارها سودى به حال او نبخشید، پس از مدت کوتاهى درگذشت.

مهر
29
1392

ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

علامه مجلسى (ره ) از قول پدرش نقل مى کند که مى گفت :
در زمان ما شخص صالح و مؤ منى به نام امیر اسحاق استر آبادى (ره ) بود که چهل بار پیاده به مکه رفته بود، و بین مردم مشهور شده بود که او طى الارض دارد – یعنى چندین فرسخ را در یک لحظه طى مى کرده – در یکى از سال ها او به اصفهان آمد. من باخبر شدم و به دیدارش رفتم . پس ‍ از احوالپرسى از وى پرسیدم :
– آیا شما طى الارض دارید؟ در بین ما چنین شهرت یافته است ؟
در جواب گفت :
در یکى از سالها با کاروان حج به زیارت خانه خدا مى رفتم به محلى رسیدیم ، که آنجا با مکه هفت یا نه منزل (بیش از پنجاه فرسخ ) راه بود. من به علتى از کاروان عقب مانده و کم کم به طور کلى از آن جدا شدم . و جاده اصلى را گم کرده حیران و سرگردان بودم .
تشنگى چنان بر من غالب شد که از زندگى ماءیوس گشتم . چند بار فریاد زدم :
– یا اباصالح ! یا اباصالح ! (امام زمان )! ما را به جاده هدایت فرما!
ناگاه شبحى از دور دیدم و به فکر فرو رفتم ! پس از مدت کوتاهى آن شبح در کنارم حاضر شد. دیدم جوانى گندم گون و زیبا است که لباس تمیزى به تن کرده و سیماى بزرگان را دارد. بر شترى سوار بود و ظرف آبى همراه خود داشت . به او سلام کردم ، جواب سلام مرا داد و پرسید:
– تشنه هستى ؟
– آرى !
ظرف آب را به من داد و از آن آب نوشیدم . سپس گفت :
– مى خواهى به کاروان برسى ؟
مرا بر پشت سر خود سوار شتر کرد و به جانب مکه حرکت کردیم . عادت من این بود که هر روز دعاى حرز یمانى را مى خواندم . مشغول خواندن آن دعا شدم . در بعضى از جمله ها آن شخص ایراد مى گرفت و مى گفت :
چنین بخوان !
چیزى نگذشت که از من پرسید:
– اینجا را مى شناسى ؟
نگاه کردم ، دیدم در مکه هستم .
امر کردند:
– پیاده شو!
وقتى پیاده شدم ، او بازگشت و از نظرم ناپدید شد. در این وقت فهمیدم که او حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه بوده است .
از فراق او و از اینکه او را نشناختم متأسف شدم . بعد از گذشت هفت روز، کاروان ما به مکه رسید.
افراد کاروان ، چون از زنده ماندن من مأیوس شده بودند، یکباره مرا در مکه دیدند و از این رو، بین مردم مشهور شدم که من ((طى الارض )) دارم .
علامه مجلسى (ره ) در پایان اظهار مى کند که پدرم گفت :
دعاى حرز یمانى را نزد وى خواندم و آن را تصحیح کردم ، شکر خدا که او به من اجازه نقل و تصحیح آن را داد.

مهر
28
1392

میلاد امام علی النقی علیه السلام مبارک باد

ای نور خدا امام هادی / وی مکتب عشق را منادی

ای در کف تو لوای قرآن / وی مجری آیه های قرآن

در اوج طلوع روشنائی / آیینه ی پاک حق نمائی

ولادت جد برگوار امام زمان-عج، تبریک و تهنیت

تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی  النقی  (ع ) را نیمه ذیحجه سال ۲۱۲ هجری قمری  نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد . نام آن حضرت – علی – کنیه آن امام همام ” ابوالحسن ” و لقبهای مشهور آن حضرت ” هادی ” و ” نقی ” بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن ۸ سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش ۳۳ سال بود . در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت .

میلادش مبارک

مهر
28
1392

زیارت مخصوصه حضرت امام حسین(ع) زیارت ششم

ششم:زیارت آن حضرت در روز عرفه

بدانکه آنچه از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام در مورد زیارت عرفه رسیده،از زیادتى روایات،و بسیارى‏ فضیلت و ثواب،بیشتر از آن است که شمرده شود،و ما به خاطر تشویق زائران،به ذکر چند حدیث اکتفا مى‏کنیم.از بشیر دّهان به سند معتبر روایت شده:خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کردم:گاه هست که حجّ از من فوت مى‏شود،و روز عرفه را نزد قبر امام علیه السّلام مى‏گذارانم،فرمود:اى بشیر کار خوبى انجام مى‏دهى،هر مؤمنى که در روز غیر عید با معرفت‏ به حق آن حضرت به زیارت قبر حضرتش برود،ثواب بیست حجّ و بیست عمره پسندیده پذیرفته،و بیست جهاد همراه‏ پیامبر مرسل یا امام عادل براى او نوشته مى‏شود و هرکه آن حضرت را در روز عید زیارت کند،حق تعالى براى او ثواب صد حجّ و صد عمره و صد جهاد همراه با پیامبر مرسل یا امام عادل را مى‏نویسد و هر که آن حضرت را در روز عرفه‏ با معرفت به حق حضرتش زیارت کند،براى او ثواب هزار حجّ و هزار عمره پسندیده پذیرفته،و هزار جهاد با پیامبر مرسل‏ یا امام عادل بنویسد.به حضرت گفتم:ثواب موقف عرفات براى من کجا حاصل مى‏شود؟آن حضرت به جانب‏ من نظر کرد،مانند کسى‏که خشمناک باشد و فرمود:اى بشیر،هرگاه مؤمنى در روز عرفه،به زیارت قبر امام حسین علیه السّلام‏ برود،و در رود فرات غسل کند،سپس به سوى قبر آن حضرت متوجّه شود،حق تعالى به هر گامى که بر مى‏دارد،براى او ثواب حجّى که با همه مناسک به طور کامل انجام داده باشد مى‏نویسد،و چنین گمان دارم که فرمود«و عمره».و در احادیث بسیار به نهایت معتبر وارد شده:حق تعالى در روز عرفه،پیش از آنکه نظر به اهل موقف عرفات کند،ابتدا نظر رحمت به سوى زائران قبر حسین علیه السّلام مى‏افکند.در حدیث معتبر از رفاعه روایت شده است که حضرت امام‏ صادق علیه السّلام به من فرمود:امسال حجّ کردى؟گفتم:فدایت شوم،مالى نداشتم که به حج روم،ولى عرفه را نزد قبر امام‏ حسین علیه السّلام گذراندم،فرمود:اى رفاعه از آنچه اهل منى در آن بودند،هیچ کوتاهى نکردى،اگر نه این بود،که کراهت‏ دارم مردم ترک حج کنند،هر آینه براى تو حدیثى مى‏گفتم،که هرگز زیارت قبر آن حضرت را ترک نکنى،پس ساعتى ساکت شد،بعد از آن فرمود:پدرم به من خبر داد،هر که به سوى قبر امام حسین علیه السّلام بیرون رود،و با تکبّر حرکت نکند،عارف‏ به حق آن حضرت باشد،هزار فرشته از طرف راست و هزار فرشته از طرف چپ همراه او مى‏شوند و براى او ثواب هزار حجّ و هزار عمره که با پیغمبر یا وصىّ پیغمبر بجا آورده باشد نوشته مى‏شود.امّا کیفیّت زیارت آن حضرت،چنان است که‏ علماى بزرگوار،و رؤساى مذهب و ملّت فرموده‏اند:چون خواستى حضرت را در این روز زیارت کنى،اگر توانستى‏ از فرات غسل کن وگرنه از هر آبى که برایت میسّر شد،و پاکیزه‏ترین جامه‏هاى خود را بپوش و زیارت آن حضرت را قصد کن،درحالى‏که به آرامى و وقار و دقّت باشى،چون به در حائر رسیدى بگو:اللّه اکبر و بخوان:
اللَّهُ أَکْبَرُ کَبِیرا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُکْرَهً وَ أَصِیلا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ السَّلامُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّلامُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ السَّلامُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى السَّلامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ السَّلامُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّلامُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ السَّلامُ عَلَى الْخَلَفِ الصَّالِحِ الْمُنْتَظَرِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ الْمُوَالِی لِوَلِیِّکَ الْمُعَادِی لِعَدُوِّکَ اسْتَجَارَ بِمَشْهَدِکَ وَ تَقَرَّبَ إِلَى اللَّهِ بِقَصْدِکَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانِی لِوَلایَتِکَ وَ خَصَّنِی بِزِیَارَتِکَ وَ سَهَّلَ لِی قَصْدَکَ. (بیشتر…)

مهر
28
1392

زیارت مخصوصه حضرت امام حسین(ع) زیارت پنجم

پنجم:زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان

به سند معتبر از امام صادق علیه السّلام روایت شده:هرکه در یک شب از سه شب ذیل قبر امام حسین علیه السّلام را زیارت کند، گناهان گذشته و آینده‏اش آمرزیده شود:شب عید فطر یا قربان یا نیمه شعبان.و به روایت معتبر از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام‏ روایت شده:سه شب است که هر که در آنها حضرت امام حسین علیه السّلام را زیارت کند،گناهان گذشته و آینده‏اش آمرزیده مى‏شود:شب نیمه شعبان و شب بیست‏وسوم ماه رمضان و شب عید فطر،از امام صادق علیه السّلام روایت شده:کسى‏که‏ امام حسین علیه السّلام را در شب نیمه شعبان و شب عید فطر و شب عرفه زیارت کند،حق تعالى براى او در یکسال:هزار حجّ پذیرفته‏ و هزار عمره پذیرفته بنویسد و براى او هزار حاجت دنیا و آخرت را برآورده کند.و از امام باقر علیه السّلام روایت شده:هرکه شب‏ عرفه در زمین کربلا باشد و آنجا بماند تا زیارت روز عید قربان کند و برگردد حقتعالى او را از شرّ آن سال نگاه دارد.بدانکه علما براى این دو عید شریف دو زیارت نقل کرده‏اند:یکى زیارتى که براى شبهاى قدر ذکر شده و دیگر این زیارت است که ذکر میشود و از کلمات ایشان‏ ظاهر میگردد که زیارتى که گذشت براى روزهاى عید فطر و عید قربان است و زیارتى که ذکر مى‏شود براى شبهاى عید فطر و قربان در هر صورت‏ فرموده‏اند:چون در این دو شب زیارت آنحضرت را اراده کنى بر در بارگاه بایست و به جانب قبر نظر کن و براى اذن دخول بگو:
یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ الذَّلِیلُ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ الْمُصَغَّرُ فِی عُلُوِّ قَدْرِکَ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکَ جَاءَکَ مُسْتَجِیرا بِکَ قَاصِدا إِلَى حَرَمِکَ مُتَوَجِّها إِلَى مَقَامِکَ مُتَوَسِّلا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِکَ أَ أَدْخُلُ یَا مَوْلایَ أَ أَدْخُلُ یَا وَلِیَّ اللَّهِ أَ أَدْخُلُ یَا مَلائِکَهَ اللَّهِ الْمُحْدِقِینَ بِهَذَا الْحَرَمِ الْمُقِیمِینَ فِی هَذَا الْمَشْهَدِ.
اى مولاى من اى ابا عبد اللّه،اى فرزند رسول خدا،بنده‏ات و فرزند کنیزت،خوار در برابرت،و کوچک‏شده در برابر بلندى مقامت،و اعتراف‏کننده به حقّت،پناه‏خواه به سویت آمد،آهنگ حرمت نموده‏ رو به سوى مقامت کرده،به وسیله تو متوسّل به خداى تعالى است،آیا وارد شوم اى مولاى من،آیا وارد شوم اى‏ ولى خدا،آیا وارد شوم اى فرشتگان خدا،اى در بر گیرندگان این حرم،اى مأوى گزیدگان در این زیارتگاه.
پس اگر دلت خاشع شد،و دیده‏ات گریان گشت،وارد شو،و پاى راست را بر پاى چپ مقدّم بدار و بگو:
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ اللَّهُمَّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلا مُبَارَکا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ
به نام خدا و در راه خدا،و بر آیین رسول خدا.خدایا مرا در منزلى با برکت فرود آر،که تو بهترین فرود آورندگانى.
سپس بگو:
اللَّهُ أَکْبَرُ کَبِیرا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرا وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُکْرَهً وَ أَصِیلا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْمَاجِدِ الْأَحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ الَّذِی مِنْ تَطَوُّلِهِ سَهَّلَ لِی زِیَارَهَ مَوْلایَ بِإِحْسَانِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْنِی عَنْ زِیَارَتِهِ مَمْنُوعا وَ لا عَنْ ذِمَّتِهِ مَدْفُوعا بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ .
خدا بزرگتر است بزرگتر،و سپاس بسیار خداى را،و منزّه است‏ در هر بامداد شامگاه،سپاس خداى را،خداى فرد،بى‏نیاز،بزرگوار،تفضّل‏کننده،نعمت‏بخش،بزرگوار به بخشش به بخشش،بسیار مهربان،آنکه از بزرگوارى در بخشش،زیارت مولایم را به احسانش بر من آسان نمود،و از زیارتش مرا باز نداشت‏ و از پناهش دورم ننمود،بلکه بر من لطف و احسان فرمود.

(بیشتر…)

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031