شهریور
13
1392

انفاق نان بدون نمک

معلى بن خیس مى گوید:در یکى از شب هاى بارانى ، امام صادق علیه السلام از تاریکى شب استفاده کردند و تنها از منزل بیرون آمده ، به طرف ((ظله بنى ساعده )) حرکت کردند. من هم با کمى فاصله آهسته به دنبال امام روان شدم .ناگاه ! متوجه شدم چیزى از دوش امام به زمین افتاد.

در آن لحظه ، آهسته صداى امام را شنیدم که فرمود: ((خدایا! آنچه را که بر زمین افتاد به من بازگردان .))

جلو رفتم و سلام کردم . امام از صدایم ، مرا شناخت و فرمود:- معلى تو هستى ؟

– بلى معلى هستم . فدایت شوم!

من پس از آنکه پاسخ امام علیه السلام را دادم ، دقت کردم تا ببینم چه چیز بود که به زمین افتاد. دیدم مقدارى نان بر روى زمین ریخته است.

امام علیه السلام فرمود:- معلى نانها را از روى زمین جمع کن و به من بده!

من آنها را جمع کردم و به امام دادم . کیسه بزرگى پر از نان بود طورى که یک نفر به سختى مى توانست آن را به دوش بکشد.

معلى مى گوید:عرض کردم: اجازه بده این کیسه را به دوش بگیرم.

فرمود:نه ! خودم به این کار از تو سزاوارترم، ولى همراه من بیا.

امام کیسه نان را به دوش کشید و راه افتادیم، تا به ظله بنى ساعده رسیدیم. گروهى از فقرا و بیچارگان که منزل و مسکن نداشتند در آنجا خوابیده بودند حتى یک نفر هم بیدار نبود.حضرت در بالین هر کدام از آنها یک یا دو قرص نان گذاشت به طوریکه حتى یک نفر هم باقى نماند.سپس برگشتیم،

عرض کردم :فدایت شوم ! اینان که تو در این شب برایشان نان آوردى ، آیا شیعه هستند و امامت شما را قبول دارند؟

امام علیه السلام فرمود:- نه ! ایشان معتقد به امامت من نیستند؛ اگر از شیعیان ما بودند بیشتر از این رسیدگى مى کردم!

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

شهریور ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« مرداد   مهر »
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031