اردیبهشت
12
1393

رهِ عشق؛تفسیر سوره کهف ـ ۳

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

الْحَمْدُ ِلله‌ الَّذِی أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً

ارتباط سوره کهف با سوره اسراء

بحث‌های مقدماتی را درباره سوره مبارکه کهف مطرح کردیم، بحث پایانی را به ارتباط سوره مبارکه کهف با سوره مبارکه اسراء اختصاص می‌دهیم.

سوره کهف از حیث چینش هجدهمین سوره قرآن است که پیش از آن سوره مبارکه اسراء قرار دارد و اگر بپذیریم که چینش سوره‌های قرآن توقیفی است و به دستور پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) بوده، باید نوعی ارتباط بین سوره‌ها باشد.

 به نظر می‌رسد ۴ جهت هماهنگی بین دو سوره اسراء و کهف است: نخست اینکه ابتدای سوره اسراء با تسبیح شروع شده و این سوره با تمحید و حمد متوقف بر تسبیح است، به این دلیل این سوره پس از آن قرار گرفته است.

 دوم اینکه شروع سوره اسراء سیر بنده خاص خدا- رسول اکرم(صل الله علیه و آله)- را بیان می‌فرماید و ابتدای این سوره سخن از فروفرستادن قرآن بر ایشان است که بنده خاص خداست و نزول قرآن فرع بر شایستگی و معراج است. یعنی قرآن را خدا به بنده خود آموخت اما این آموختن به دلیل شایستگی و قابلیت ایشان است، پس این فرود بر پایه آن فراز است.

سوم اینکه در هر دو سوره بر ویژگی بندگی رسول ‌الله(صل الله علیه و آله) تاکید شده است: «بعبده» [اسراء: ۱] و «عبده» [کهف: ۱]

 چهارم اینکه انتهای سوره اسراء حمد است، به دلیل اینکه فرزندی، همسری و شریکی ندارد و از هر نقصی پیراسته است: «وَ قُل ِالْحَمْدُلله الَّذِی لَم ْیَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیک ٌفِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً» [اسراء: ۱۱۱] و ابتدای این سوره هم حمد است و کسانی را که برای خدا فرزند قائل هستند، بیم می‌دهد و آن انتها و این ابتدا با هم ارتباطی روشن دارند.

آیه نخست

الْحَمْدُلله الَّذِی أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً

ترجمه

ستایش تنها خدا را سزاست، کسی که کتاب آسمانی را بر بنده خود فروفرستاد و در آن هیچ کجی و انحرافی قرار نداد.

تفسیر

تنها خداوند شایسته حمد است

سوره با حمد شروع می‌شود: «الْحَمْدُللهِ» حمد؛ ستایش و ثنای کسی است به دلیل فضیلتی که دارد. [مفردات: ۲۵۶] به تعبیر دیگر حمد؛ تعریف نیکو از محمود است، محمودی که دارای کمالی است که به واسطه آن شایسته ثناست. بنابراین مقدمه حمد، شناخت است و چون فقط خداوند متعال کمال مطلق است، حمد هم تنها برای خداوند واقع می‌شود و تنها خداوند شایستگی دارد که حمد شود و همچنین از آن‌جا که شناخت خدا- چنانچه شایسته مقام کبریایی او است- برای بشر میسر نیست؛ خودش باید کمال را به بشر نشان دهد و خود را با آن حمد کند. به این دلیل است که آیه شریفه حمد را منحصر در خداوند متعال دانسته و دلیل آن را هم نزول قرآن بر بنده خاص خود بیان کرده است.

«أَنْزَلَ» صریح است در اینکه قرآن از جانب خدا فروفرستاده شده، نه اینکه ساخته ذهن کسی باشد.

«عَلى‏ عَبْدِهِ» منظور از «عبده» حضرت رسول اکرم(صل الله علیه و آله) است و اشاره دارد که شأن رسمی و مقام اصلی حضرت رسول(صل الله علیه و آله) بندگی خالص خداست- مخلَص به معنای تام و بنده به قول مطلق- یعنی همه وجودشان در ذات الهی مستهلک است و فانی فی‌الله و باقی بالله هستند و تنها به امر الهی قیام می‌کنند، [لطائف الإشارات؛ ج‏۲ ؛ ص۳۷۶]

 اما تعبیر «عَلى‏ عَبْدِهِ» توجه به آن است که منشأ قابل نزول قرآن؛ بنده خداست و اگر عبودیت تام رسول ‌الله(صل الله علیه و آله) نبود، امکان نداشت که قرآن نازل شود.

منظور از «الکتاب» قرآن است که بزرگ‌ترین نعمت الهی است که سعادت دنیا و آخرت بشر را تأمین می‌کند.

بنابراین محور آیه نخست دو امر است؛ نخست: خداوند شایسته حمد است و صرفا او محمود است و دلیل آن نعمت بزرگ قرآن است که خدای تعالی آن را بر بنده‌اش فروفرستاد. دو: قرآن کتاب باعظمت الهی است که بشریت به آن مشرف شده و باید به این دلیل خدا را ستایش کند اما حمد صرفا لسانی نیست بلکه حمد حقیقی؛ حمدی است که وجود انسان، کمال را اظهار و قرآن را در زندگی فردی و جمعی خود حاکم کند.

وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً

«عِوج» به معنای کجی و انحراف است، انحرافی که با اندیشه و بصیرت درک می‌شود، [مفردات: ۵۹۲] کجی در امور محسوس را «عَوج» و در امور نامحسوس یا غیرمحسوس را که با رأی و نظر ادراک می‌شود، «عِوج» گویند. [المیزان: ۱۳/۲۳۶] در این قرآن هیچ‌گونه کجی و انحراف و ناهماهنگی وجود ندارد. یعنی قرآن که در طول ۲۳ سال نازل شده، دارای هیچ کژی و انحراف و ناهماهنگی نیست، نه در درون آیات ناهماهنگی است، آیات یک سوره با هم ناهماهنگ نیستند، سوره‌ها با هم ناهماهنگ نیستند و به هیچ‌وجه اختلاف، تناقض، عیب، نقص و خللی در آن نیست. [تفسیر روح البیان: ۸/۱۰۲] بلکه دارای نظم بدیعی است که هم در واژگان و الفاظ و هم در معنا از هرگونه اختلاف و ناهماهنگی و کژی پیراسته است و به باطل گرایش ندارد: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن َو َلَوْکان َمِن ْعِنْد ِغَیْرِاللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً» [نساء: ۸۲] و این دلیل عظمت قرآن است. [المیزان: ۱۵/۲۳۴]

توضیح اینکه وقتی می‌فرماید که قرآن کژ نیست، به این معنی است که مخاطب خود- یعنی انسان- را به حاق حقیقت می‌رساند: «لایَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْن ِیَدَیْه ِو َلا مِنْ خَلْفِهِ» [فصلت: ۴۲] اما مطلب بالاتر از آن است، نه‌تنها قرآن کژ نیست بلکه کژی در آن راه ندارد: «قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَج» [زمر: ۲۸] و قابل کژشدن هم نیست، [المیزان: ۱۲/۷۶] زیرا خدا که نازل‌کننده قرآن است، در او کژی فرض نمی‌شود، گیرنده قرآن که رسول خدا(صل الله علیه و آله) است، بنده مخلَص خداست و در ایشان هم کژی و انحراف راه ندارد.

بنابراین قرآن مستقیم نازل می‌شود و پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) آن را مستقیم تلقی می‌کنند، آن را به عینه و بدون کم و کاست حفظ و ضبط می‌فرمایند و به جامعه و مردم ابلاغ می‌کنند. پس قرآن در نزول و ابلاغ کژ نیست و به مرور زمان هم قابل کژشدن نیست و تحریف به ساحت آن راه ندارد و ایراد و شکوک و اشکالات آن را احاطه نمی‌کنند و بر آن غالب نمی‌شوند و مورد نقض و ابرام هم قرار نمی‌گیرد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون».[حجر: ۹] پس نه در درون تناقض و تعارض درونی دارد و نه از بیرون دچار اشکال و ایرادی می‌شود که کمرش را خم کند. [رحمه من الرحمن: ۳/۳] و این معنای «لم یجعل له عوجاً» است.

اردیبهشت
12
1393

تعقیبات مشترکه: تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها

اوّل:تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام است،و احادیث در فضیلت آن بیش از حدّ و خارج از شماره است، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده است:ما کودکان خود را به تسبیح حضرت فاطمه علیها السّلام امر مى‏کنیم،چنان‏که‏ ایشان را به نماز دستور مى‏دهیم،بنابراین آن را ترک مکن،که هرکه بر آن مداومت کند،شقّى و بدبخت نمى‏شود.

در روایات معتبر وارد شده:ذکر کثیرى که خدا،در قرآن به آن امر فرموده،تسبیح حضرت فاطمه علیها السّلام است،و هرکه‏ بعد از هر نماز،مداومت بر آن داشته باشد،خدا را بسیار یاد کرده،و به آیه فاذکروا للّه ذکرا کثیرا عمل کرده‏ است.

به سند معتبر از حضرت باقر علیه السّلام روایت شده:هر که تسبیح فاطمه علیها السّلام را بگوید،و بعد از آن استغفار کند، خدا او را بیامرزد،و آن را بر زبان صد است،و در میزان عمل هزار،و شیطان را دور مى‏کند،و خدا را خشنود مى‏نماید.

به سندهاى صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده:هرکه تسبیح فاطمه علیها السّلام را پس از هر نماز بگوید،پیش از آن‏که پاها را از حالت نماز بگرداند،آمرزیده شود،و برایش بهشت واجب مى‏شود.

و در حدیث معتبر دیگرى فرمود: پس از هر نماز،تسبیح فاطمه را خواندن،نزد من بهتر است از آن‏که در هر روز هزار رکعت نماز بخوانند.

در روایت‏ معتبرى از حضرت باقر علیه السّلام نقل شده:به چیزى از تسبیح و تمجید،عبادت الهى انجام نشده که بهتر از تسبیح فاطمه علیها السّلام‏ باشد،و اگر چیزى از آن بهتر بود،حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله آن را به فاطمه علیها السّلام عطا مى‏فرمود.و احادیث در فضل آن، زیاده از آن است،که بتوان در این رساله ایرا نمود،و در کیفیّت آن اختلافى در احادیث دیده مى‏شود،و اشهر و اظهر[مشهورتر و محتملتر]آن است،که سى‏وچهار مرتبه اللّه اکبر و سى‏وسه مرتبه الحمد للّه و سى‏وسه مرتبه سبحان اللّه بگوید. و در بعضى از روایات سبحان اللّه پیش از الحمد للّه وارد شده،و بعضى از علما به این صورت جمع بین روایات‏ کرده‏اند،که پس از نماز به طریق اول بخواند،و هنگام خوابیدن به صورت دوم،و ظاهرا انجام دادنش در هر وقت، به طریق اول که مشهور است بهتر است.و مستحبّ است بعد از تمام شدن تسبیح،یک مرتبه لا اله الاّ اللّه بگوید، چنان‏که از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده:هرکه پس از هر نماز واجب،تسبیح حضرت فاطمه علیها السّلام را بجا آورد،و به دنبال آن یک‏ مرتبه بگوید لا اله الاّ اللّه خدا او را بیامرزد،

اردیبهشت
12
1393

اگر می‌دانستی کافر بودی!

مرحوم سید بحرالعلوم به آقا سید جواد جبل عاملی رحمه الله صاحب مفتاح الکرامه فرمود: در همسایگی شما اهل علمی زندگی می‌کند که اهل جبل عامل و هم شهری شما است، ولی مدتی است که در خانه‌اش غذا پیدا نمی‌شود.

سید رحمه الله گفت: بله ولی من اطلاع نداشتم که ایشان در مضیقه است. سید بحرالعلوم رحمه الله گفت: اگر مطلع بودی و رسیدگی نمی‌کردی کافر بودی،ناراحتی من از این است که چرا از حال همسایه‌ات بی‌خبری! ولی اکنون سفارش می‌دهم یک سینی طعام از اندرون خانه می‌آورند و کیسه‌ای هم کنار آن می‌گذارم و به دست خادم می‌دهم، شما آن همسایه را به بیرونی خود دعوت کنید و با ایشان شام بخورید. سید رحمه الله همین کار را کرد گفت: با هم نشستیم و غذا را صرف کردیم. سید بحرالعلوم رحمه الله شصت اشرفی در کیسه گذاشته بود آن را هم به آن آقا رساندم.

حاجی نوری قدس سره می‌گوید: آن شیخ را در زمان پیری اش دیدم که می‌گفت تا آن زمان غذایی به خوبی و خوشمزگی آن ندیده و نچشیده بودم!

در محضر ایت الله العظمی بهجت نکته ۶۰۲

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

اردیبهشت ۱۳۹۳
ش ی د س چ پ ج
« فروردین   خرداد »
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031