شهریور
18
1394

ره عشق؛ تفسیر سوره کهف ۴۳

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
قالَ هذا رَحْمَهُ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا(۹۸) وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً(۹۹) وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ عَرْضاً(۱۰۰) الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً(۱۰۱)

آیه ۹۸
قالَ هذا رَحْمَهُ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا
ترجمه
گفت: این سد بخشایشى از سوى پروردگار من است و چون وعده پروردگارم فرارسد آن را درهم می‌کوبد و وعده پروردگارم حق است.

سخن مرد الهی
«قالَ» ذوالقرنین سد را که ساخت، آن را به خودش مستند نکرد بلکه آن را به رحمت خداوند مستند فرمود. «هذا رَحْمَهُ مِنْ رَبِّی» این سد بخشایشی از سوی پروردگارم است. همین سخن را حضرت سلیمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» [نمل: ۴۰] و این نگاه همه مردان الهی است که ما وسیله اجرای بخشش خدا به مردم هستیم یعنی خودشان را مستقل نمی‌بینند بلکه توجه دارند که بنده خدا هستند و خدا به ایشان لطف کرده تا مجرای فیض الهی باشند.

نابودی سد
«فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ» «دَکّاء» دشت صاف و هموار همچنین شتر بی‌کوهان را گویند. [مفردات: ۳۱۶] گفته‌اند: اصل در آن کوبیدن و از هم‌پاشیدن است، به‌گونه‌ای که با زمین مساوی می‌شود یعنی نوعی تخریب است که شدیدتر از ویرانی است. [التحقیق: ۳/۲۳۱] زمانی که وعده و پیمان الهی برسد، این سد محکم چنان درهم‌کوبیده می‌شود که اثری از آن نمی‌ماند. «وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا» یقیناً وعده و پیمان پروردگار من حق است.» از این تعبیر دوم مشخص می‌شود که منظور از وعده الهی قیامت است. «إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُه» [یونس: ۴] «بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوى او است بى‏گمان او آفرینش را مى‏آغازد آنگاه آن را بازمى‏گرداند.» پس زمانی که قیامت برپاشود، کوه‌های با خاک یکسان می‌شوند: «وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّه واحِدَهُ» [الحاقه: ۱۴] «و زمین و کوه‏ها از جاى خود برداشته شوند و هر دو یک‌باره کوبیده می‌شوند.» این سد هم از هم می‌پاشد.

تفصیل داستان
تفصیل این داستان در آیات ۹۶ و ۹۷ سوره مبارکه انبیاء آمده است: «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِیَ شاخِصَهُ أَبْصارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَهُ مِنْ هذا بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ» «تا وقتى که یأجوج و مأجوج راهشان‏ گشوده شود و آنها از هر پشته‏اى بتازند. و وعده حق نزدیک شود، ناگهان دیدگان کسانى که کفر ورزیده‏اند خیره مى‏شود [و مى‏گویند:] «اى واى بر ما که از این [روز]در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم.» که نشان می‌دهد یکی از علائم برپایی قیامت خراب‌شدن سد ذوالقرنین است که هرج و مرج زمین را در برمی‌گیرد و راه بسته‌شده یأجوج و مأجوج گشوده می‌شود و آنان از بلندی‌ها به سوی مردم می‌تازند. آنگاه وعده قیامت که حق است، تحقق می‌یابد و چشمان کافران چنان خیره می‌شود که حتی پلک هم نمی‌زنند و بر خود نفرین می‌کنند که ما چگونه از این روز غافل بودیم. احتمال دارد که این آیه بیان این نکته باشد که هر امتی یأجوج و مأجوج خود را دارد، گروهی مفسد و نافهم که جز فساد کاری ندارند و اگر راه آنان سد نشود، در زمین فساد می‌کنند، یأجوج و مأجوج هستند. در دوره ما آمریکا و امثال آن که جریان استکباری را تشکیل می‌دهند، یأجوج و مأجوج هستند بلکه بالاتر شاید بتوان گفت هرکسی که گوش و چشم و قلب خود را بر معارف الهی بست و به راه شیطان رفت، نافهم می‌شود و او یأجوج و مأجوج است.

آیه ۹۹
وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً
ترجمه
آن روز آنان [مردم] را رها می‌کنیم تا مانند امواج در هم درآمیزند. و در صور دمیده می‌شود، آنگاه همه را یک‌جا گرد می‌آوریم.

مردم در آستانه قیامت
این آیه کلام ذوالقرنین نیست بلکه کلام خداست که وعده الهی را توضیح می‌دهد که چگونه محقق می‌شود. یعنی با این آیه داستان ذوالقرنین پایان می‌یاید و خداوند موضوع را به قیامت می‌کشاند تا مخاطب درک کند در چنین روزی جز رحمت خداوند چیزی او را کمک نمی‌کند: «وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ» در چنین روزی مردم را به حال خود وامی‌گذاریم، چگونه موج‌های دریای توفان‌زده روی هم سوار می‌شوند و درهم می‌آمیزند، مردم هم از وحشت قیامت چنین حالتی دارند. هرج و مرج جای آرامش را می‌گیرد.

۲ نفخه
از آیات قرآن روشن می‌شود که در برپایی قیامت دو بار در صور دمیده می‌شود: بار نخست و صور اول که از آن به «صعق» و «بی‌هوشی» تعبیر می‌شود و صور دوم که همه موجودات عالم برپا می‌شوند: ‌«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»[زمر: ۶۸] «و در صور دمیده مى‏شود، پس هرکه در آسمان‌ها و هرکه در زمین است بی‌هوش درمى‏افتد، مگر کسى که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در آن دمیده مى‏شود و بناگاه آنان بر پاى ایستاده مى‏نگرند». آیه مورد بحث درباره نفخ دوم است. وقتی در نفخ دمیده می‌شود. اول: «وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ» یعنی «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ» «و در صور دمیده مى‏شود که ناگاه آنان از گورها به سوى پروردگارشان مى‏شتابند» مردم از گورها برمی‌خیزند اما این برخاستن نامنظم و آشفته است: «یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوث»[القارعه: ۴] «در آن روز مردم چون پروانه‌های پراکنده هستند.» دوم «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً».

معرفت جمعی و گردآوری مردم در صحنه قیامت
«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ» و در صور دمیده می‌شود «فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» و همه انسان‌ها را یک‌جا گرد می‌آوریم. این همان تعبیری است که در آیات متعدد آمده است: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُوم» [واقعه: ۴۹-۵۰] «بگو پیشینیان و پسینیان، همگی قطعاً در وعده‌گاه روزی معلوم گردآورده می‌شوند.» یا «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُن»[تغابن: ۹] «روزى که شما را براى روز گردآورى، گرد مى‏آورد، آن؛ روز حسرت‌خوردن‏ است.» یا «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُود»[هود: ۱۰۳] آن؛ روزى است که مردم را براى آن گرد مى‏آورند و آن؛ روزى است که جملگى در آن‏ حاضر مى‏شوند.» یعنی قیامت روزی است که همه مردم در آن صحنه با هم گرد می‌آیند. معلوم می‌شود عمل و رفتار پشینیان و پسینیان با هم مرتبط است که همگی در یک صحنه گرد می‌آیند. امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمایند: «فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ‏ اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مسؤولونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم» [نهج‌البلاغه] «به‌یقین پیشینیان شما [که زودتر به صحنه قیامت وارد شده‌اند] در انتظار پسینیان شما هستند [تا به آنان ملحق شوند]. خدا را در بندگان و شهرهایش مراقبت کنید. شما حتی نسبت به زمین‌ها و چهارپایان مسؤول هستید.» بنابراین عمل فعلی ما، برآیندی از عمل گذشتگان ما است و آنان درباره ما مسؤول هستند و همچنین عمل ما روی آینده و آیندگان تأثیر دارد و ما نسبت به آنان مسؤول هستیم و از ما درباره آیندگان هم سوال می‌شود. بحث از این مطلب را ما تحت عنوان معرفت جمعی مطرح کرده‌ایم که تفصیلش را باید به محل خود واگذاشت. آیه شریفه هم تاکید دارد که همه مردم را در صحنه قیامت در یک‌جا گرد می‌آوریم: «فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً»

آیه ۱۰۰
وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکافِرِینَ عَرْضاً
ترجمه
و آن روز دوزخ را براى کافران چنانکه باید آشکار مى‏کنیم.

عرضه دوزخ بر کافران
این آیه، جلوه دیگری از قیامت را بیان می‌فرماید. آنگاه که مردم را یک‌جا گردآوردیم، دوزخ را برای کافران چنانکه باید نشان می‌دهیم. در حقیقت دوزخ بر کافران عرضه و کافران هم بر آتش عرضه می‌شوند اما در مقابل، مومنان از جهنم آسوده هستند. «إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُون لایَسْمَعُونَ حَسِیسَها وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُون» [انبیاء: ۱۰۱- ۱۰۲] «بى‏گمان کسانى که از پیش از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن [آتش‏] دور داشته خواهند شد. صداى آن را نمى‏شنوند و آنان در میان آنچه جان‌شان بخواهد جاودانند.» این آیه فقط از حال کافران خبر داد، زیرا از ابتدای سوره دیدیم که این سوره بیمی است برای کافران.

آیه ۱۰۱
الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً
ترجمه
همانان که چشمان‌شان از دیدن نشانه‏هاى من که باعث یادکرد من است در پرده بود. و توانایى شنیدن حکمت‏ها و اندرزها را نداشتند.

پرده‌ای بر چشم
این کافران چه کسانی هستند؟ «الَّذِینَ کانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطاءٍ عَنْ ذِکْرِی» «غطاء» به معنای پرده است. [التحقیق: ۷/۲۳۹] بر دیدگان آنان پرده است که نتوانند یاد من کنند. این پرده را خودشان بر چشمان خود آویخته‌اند و چشم خود را بسته‌اند. آنان دیگر توان دیدن حقایق متعالی را ندارد و به این دلیل از یاد خدا غافل شده‌اند. همه موجودات عالم نشانه‌های خدا هستند اما برای کسانی که چشم داشته باشند و آنان که چشم خود را بر حقایق می‌بندند، از یاد خدا هم اعراض می‌کنند.

بسته‌بودن گوش
«وَ کانُوا لا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً» گوش خود را هم بسته‌اند و توان گوش دادن به حکمت‌های الهی را ندارند و آنها را افسانه می‌دانند. گوش و چشمی که به گناه آلوده شود، کر و کور می‌شود و دیگر توان فهم ندارند. آنان را با دین و حقایق الهی چکار؟

شهریور
18
1394

حقی کسیکه بسبب او نکبتی به تو رسیده است

وأما حق من ساءک القضاء على یدیه بقول او فعل فإن کان تعمدها کان العفو اولى بک لما فیه له من القمع و حسن الادب مع کثیر أمثاله من الخلق فإن الله یقول: )وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِکَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ الى قوله : مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ( و قال عزّوجل: ) وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ( هذا فى العمد؛ فإن لم یکن عمدا لم تظلمه بتعمد الا نتصار منه فتکون قد کافأته فى تعمد على خطأ؛ ورفقت به ورددته بألطف ما تقدرعلیه ولا قوه الا بالله.

ترجمه:

اما حق کسیکه بخاطر گفتار یا رفتارش؛سبب نکبت و گرفتاری تو شده است آنستکه اگر از روی عمد و آگاهی بتو ضرر رسانیده است بهتر آنست که او را ببخشی زیرا عفو موجب می شود که از این کار در آینده دست بر دارد و با خلق خدا مودبانه و بدون آزار برخورد نماید زیرا خداوند متعال می فرماید:  و کسی که بعد از مظلوم شدن یاری طلبد، ایرادی بر او نیست؛ایراد و مجازات بر کسانی است که بر مردم ستم می کنند و در زمین به نا حق ظلم روا می دارند برای آنان عذاب درد ناکی است؛ اما کسانی که شکیبائی و عفو کنند؛این از کارهای پر ارزش است[ ۴۳/ ۴۱شوری ]   و هم چنین می فرماید: ( و هرگاه خواستید مجازات کنید؛ تنها به مقداری که به شما تعدی شده کیفر دهید ! و اگر شکیبائی کنید این کار برای شکیبایان بهتر است)[نحل ۱۲۶]
این در صورتی است که عمدی در کار باشد.
اما اگر ضرری که به تو رسیده است غیر عمدی بوده باشد؛از ستم بر او به نیت انتقام پرهیز کن تا ضرر عمدی به کسی که از روی خطا مرتکب عملی شده است
نرسانی. بلکه با او به رفق و مدارا رفتار کن؛ و خطایش را با مهربانی و لطفی که در توان داری پاسخ بده؛ وقوتی نیست مگر به خداوند متعال.

شهریور
18
1394

بهترین سرآغاز

میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مى کنند، و نخستین کلنگ هر مؤسسه ارزنده اى را به نام کسى که مورد علاقه آنها است بر زمین مى زنند، یعنى آن کار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط مى دهند.اما آیا بهتر نیست براى پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، آن را به موجود پایدار و جاویدانى ارتباط دهیم که فنا در ذات او راه ندارد; چرا که همه موجودات این جهان به سوى کهنگى و زوال مى روند، تنها چیزى باقى مى ماند که با آن ذات لا یزال بستگى دارد.اگر نامى از پیامبران و انبیاء باقى است به علت پیوندشان با خدا و عدالت و حقیقت است که کهنگى در آن راه ندارد، و اگر فى المثل اسمى از « حاتم»بر سر زبان ها است به خاطر همبستگى اش با سخاوت است که زوال ناپذیر است.از میان تمام موجودات آن که ازلى و ابدى است تنها ذات پاک خدا است و به همین دلیل باید همه چیز و هر کار را با نام او آغاز کرد و در سایه او قرار داد و از او استمداد نمود لذا در نخستین آیه قرآن آمده: به نام خداوند بخشنده بخشایشگراین کار نباید تنها از نظر اسم و صورت باشد، که باید از نظر واقعیت و معنى با او پیوند داشته باشد; چرا که این ارتباط آن را در مسیر صحیح قرار مى دهد و از هر گونه انحراف باز مى دارد و به همین دلیل چنین کارى حتماً به پایان مى رسد و پربرکت است

در حدیث معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است

امیر مؤمنان على(علیه السلام:انسان هر کارى رامى خواهد انجام دهد باید بسم اللّه بگوید، یعنى: با نام خدا این عمل را شروع مى کنم و هر عملى که با نام خدا شروع شود خجسته و مبارک است

و نیز امام باقر(علیه السلام) مى فرمایدسزاوار است هنگامى که کارى را شروع مى کنیم، چه بزرگ باشد، چه کوچک، بسم اللّه بگوئیم تا پر برکت و میمون باشد.کوتاه سخن این که پایدارى و بقاء عمل، بسته به ارتباطى است که با خدا دارد.به همین مناسبت خداوند بزرگ در نخستین آیات که به پیامبر وحى شد دستور مى دهد.در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند اقرا بسم ربک و مى بینیم حضرت نوح(علیه السلام) در آن طوفان سخت و عجیب، هنگام سوارشدن بر کشتى و حرکت روى امواج کوه پیکر آب که هر لحظه با خطرات فراوانى روبرو بود، براى رسیدن به سر منزل مقصود، و پیروزى بر مشکلات به یاران خود
دستور مى دهد هنگام حرکت، و در موقع توقف کشتى ونیز حضرت سلیمان (علیه السلام)درنامه ای به ملکه صبا بسم الله رامینویسد.و باز روى همین اصل، تمام سوره هاى قرآن، با بسم اللّه آغاز مى شود تا هدف اصلى که همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزى و بدون شکست انجام شود. تنها سوره توبه است که بسم اللّه در آغاز آن نمى بینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران و پیمان شکنان مکّه آغاز شده، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به رحمان ورحیم سازگار نیست.
توجه به این نکته لازم به نظر مى رسد که: ما در همه جا بسم اللّه مى گوئیم، چرا بسم الخالق یا بسم الرازق و مانند آن نمى گوئیم؟! نکته این است « اللّه »چنان که به زودى خواهیم گفت جامع ترین نام هاى خدا است و همه صفات او را یک جا بازگو مى کند، اما نام هاى دیگر اشاره به بخشى از کمالات او است، مانند خالقیت، رحمت و مانند آن .از آنچه گفتیم: این حقیقت نیز روشن شد که گفتن بسم اللّه در آغاز هر کار، هم به معنی استعانت جستن به نام خداست و هم شروع کردن به نام او .این دو لازم وملزوم یکدیگرند یعنى هم با نام او شروع مى کنم و هم از ذات پاکش استمداد مى طلبم.به هر حال، هنگامى که کارها را با تکیه بر قدرت خداوند آغاز مى کنیم خداوندى که قدرتش مافوق همه قدرت ها است سبب مى شود از نظر روانى نیرو و توان بیشترى در خود احساس کنیم، مطمئن تر باشیم، بیشتر کوشش کنیم، از عظمت مشکلات نهراسیم و مأیوس نشویم، و ضمناً نیت و عملمان را پاک تر و خالصتر کنیم و این است رمز دیگر پیروزى به هنگام شروع کارها به نام خدا

 

تفسیر بخش اول سوره مبارکه حمد

شهریور
18
1394

فصل دوم :بعضی از دعاهای وقت خوابیدن و بیدار شدن

و آنها هفت دعاست:
اول:از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده:کسى‏ که هنگام قرار گرفتن در خوابگاهش سه مرتبه بگوید:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى عَلا فَقَهَرَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى بَطَنَ فَخَبَرَ وَالْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى مَلَکَ فَقَدَرَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى یُحْیىِ الْمَوْتى وَ یُمیتُ الاَْحْیآءَ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ

ستایش خداى را که برتر آمد و چیره گشت،و ستایش خداى را که نهان است و آگاه،و ستایش خداى را ه مالک است و نیرومند، و ستایش خداى را که مردگان را زنده مى‏کند،و زندگان را مى‏میراند،و او بر هرچیز تواناست.
از گناهانش بیرون آید،همانند روزى که از مادر متولد شده،و شیخ صدوق و شیخ طوسى هم این روایت را نقل کرده‏اند.و در»عدّه الدّاعى«از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرده:این دعا کمترین چیزى است که از تحمید[یعنى حمد و ستایش‏گویى]کفایت مى‏کند.ولى‏ در آن روایت حمد دوم پس از حمد سوم است.
دوم:از آن حضرت روایت شده:رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم هنگامى‏ که در رختخواب خود قرار مى‏گرفت ایه الکرسى مى‏خواند و مى‏گفت:

بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ کَفَرْتُ بِالطّاغُوتِ اَللّهُمَّ احْفَظْنى فى مَنامى وَ فى یَقَظَتى

به نام خدا،به خدا ایمان آوردم،و به طاغوت کافر شدم،خدایا مرا در خواب‏وبیدارى حفظ کن
سوم:از مفضّل بن عمر نقل شده:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:اگر بتوانى شب نکن،مگر اینکه خود را به‏ یازده حرف پناه دهى،گفتم:مرا از آنها خبر ده،فرمود:بگو:

اَعُوذُ بِعِزَّهِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِقُدْرَهِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِسُلْطانِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِجَمالِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِدَفْعِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِمَنْعِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِمُلْکِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ وَ اَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ بَرَءَ وَ ذَرَءَ

پناه مى‏برم به عزّت خدا،و پناه مى‏برم به قدرت قدا،و پناه مى‏برم به جلال خدا،و پناه مى‏برم به سلطنت خدا، و پناه مى‏برم به جمال خدا،و پناه مى‏برم به دفاع خدا،و پناه مى‏برم به جلوگیرى خدا،و پناه مى‏برم به جمع‏آورى خدا،و پناه مى‏برم‏ به فرمانروایى خدا،و پناه مى‏برم به جلوه خدا،و پناه مى‏برم به رسول خدا(درود خدا بر او و خاندانش)از شرّ آنچه آفرید و پدید آورد و هستى بخشید.
و خود را هرگاه که خواهى به این کلمات حفظ کن.
چهارم:از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده:کسى‏که درخوابگاهش قرا رگیرد،و صد مرتبه توحید بخواند،از گناهان پنجاه ساله خود پاک شود.و نیز از آن حضرت روایت شده:کسى‏که در رختخوابش جاى گیرد،و

قل یا ایّها الکافرون

و

قل هو اللّه احد

بخواند،حق تعالى بیزارى از شرک را براى او بنویسد.

پنجم:از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده:رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم‏ فرمود:کسى‏که قصد کرده براى نماز شب برخیزد،و در رختخواب قرار گرفته بگوید:

اَللّهُمَّ لاتُؤْمِنّى مَکْرَکَ وَلاتُنْسِنى ذِکْرَکَ وَلا تَجْعَلْنى مِنَ الْغافِلینَ اَقُومُ ساعَهَ کَذا وَ کَذا

خدایا مرا ایمن از مکرت مدار،و ذکرت را از یادم مبر،و از بى‏خبران قرارم مده،ساعت چند و چند برمى‏خیزم،
حق تعالى فرشته‏اى را بر او بگمارد،که در آن ساعت بیدارش کند.
ششم:و از آن حضرت روایت شده: هرگاه یکى از شما در شب از خواب برخاست بگوید:

سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ النَّبِییّنَ وَ اِلهِ الْمُرْسَلینَ وَ رَبِّ الْمُسْتَضْعَفینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى یُحْیىِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ

منزّه است خدا،پروردگار پیامبران،و معبود فرستادگان،و پروردگار مستضعفان،و ستایش خداى را که‏ مردگان را زنده مى‏کند،و او بر هرچیز تواناست.
زمانى که این کلمات را بگوید،خداى تبارک و تعالى مى‏فرماید:بنده‏ من راست گفت و شکر بجا آورد.
هفتم:از عبد الرحمن بن حجّاج روایت شده:حضرت صادق علیه السّلام آخر شب از خواب‏ برمى‏خواست،صدا را در حدّى که اهل خانه بشنوند بلند مى‏کرد و مى‏گفت:

اَللّهُمَّ اَعِنّى عَلى هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ وَسِّعْ عَلَىَّ ضیقَ الْمَضْجَعِ وَارْزُقْنى خَیْرَ ما قَبْلَ الْمَوْتِ وَارْزُقْنى خَیْرَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ

خدا یا مرا بر هراس قیامت کمک کن،و تنگى قبرم را وسعت بخش،و خیر آنچه پیش از مرگ،و پس‏ از مرگ است نصیب من فرما.
شهریور
18
1394

نجوا کردن با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

آیه ۱۲ از سوره مبارکه مجادله،
شان نزول:
مفسران نقل کرده اند که جمعی از اغنیا خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می آمدند و با او نجوا می کردند( و چنین کاری علاوه بر اینکه وقت گرانبهای حضرت را می گرفت مایه نگرانی مستضعفان و موجب امتیازی برای اغنیا بود)، این آیه نازل شد و به آنان دستور داد که قبل از نجوا کردن با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)صدقه ای به مستمندان بپردازند. اغنیا وقتی چنین دیدند از نجوا خودداری ورزیدند، آیه بعد نازل شد و آنها را ملامت کرد و حکم آیه اول را نسخ نمود و اجازه نجوا به همگان داد، منتها نجوا در مورد کار خیر واطاعت پروردگار.
تفسیر:یک آزمون_ قرآن همچنان بحث در باره نجوا را ادامه داده می فرماید:
” ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که می خواهید با رسول( خدا) نجوا کنید ( و سخنان در گوشی بگویید)،قبل از آن صدقه ای ( در راه خدا) بدهید”
( یا ایُّها الَّذینَ ءامَنوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسولَ فقَدِّموابَیْنَ یَدَیْ ْنجْویٰکُمْ صَدَقَهً).
سپس می افزاید:
” این برای شما بهتر و پاکیزه تر است”
( ذٰلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ اَطْهَرُ) .
این صدقه برای متمکّنان و نیازمندان هر دو ” خیر” بود، زیرا برای گروه اول موجب ثواب می شد و برای گروه دوم کمکی به حساب می آمد.” اطْهر” بودنش هم از این نظر بود که قلوب اغنیا را از حبّ مال می شست و قلوب نیازمندان را از کینه و ناراحتی.
ولی چون اگر وجوب صدقه قبل از نجوا عمومیت می داشت، فقرا از طرح مسایل مهم یا نیازهای خود با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت نجوا محروم می شدند، در ذیل آیه حکم صدقه را از این گروه برداشته می فرماید:
” و اگر توانایی نداشته باشید خداوند آمرزنده و مهربان است”
( فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا فَاِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
و به این ترتیب کسانی که تمکّن مالی داشتند ، دادن صدقه قبل از نجوا بر آنان واجب بود و آنها که نداشتند بدون آن می توانستند با پیامبر (ص) نجوا کنند.ْ
آیه ۱۳:
جالب اینکه دستور بالا تاثیر عجیبی گذاشت و آزمون جالبی شد و همگی جز یک تن از دادن صدقه و نجوا کردن با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) خودداری ورزیدند و آن یک تن کسی جز امیر مومنان علی (علیه السلام) نبود. آیه مورد بحث نازل گردید و این حکم را نسخ کرد و فرمود:
” آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید؟”
( ءَ اَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّ مُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْویٰکُمْ صَدَقَاتٍ).
معلوم می شود که حبّ مال در دل آنها از علاقه به نجوا با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر بود و اینکه در نجواهایشان غالبا مسایل حیاتی مطرح نمی شد، و گر نه چه مانعی داشت که قبل از نجوا صدقه می دادند، به خصوص که مقدار خاصی برای آن تعیین نشده بود و می توانستند با مبلغ کمی این مشکل را حل کنند.
آن گاه اضافه می کند:
” اکنون که این کار را نکردید( و به تقصیر خویشتن آگاه شدید) و خداوند توبه شما را پذیرفت ،نماز را به پا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و
( بدانید) خداوند از آنچه انجام می دهید باخبر است”
( فَاِذْ لًمْ تَفْعَلُوا وَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَاَقِیُموا الصَّلوٰهَ وَ ءَاتُوا الزَّکوٰهَ وَ اَ طِیعوُا اللَّهَ وَ رَ سولَهُ وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ).
بر گزیده تفسیر نمونه.

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

شهریور ۱۳۹۴
ش ی د س چ پ ج
« مرداد   مهر »
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
28293031