دی
5
1397

سقیفه وغدیر – سوال بیست و چهارم

لطفا جریان احتضار پیامبر صلی الله علیه و آله که در آخر سوال قبلی اشاره کردید را توضیح دهید؟

✍️پاسخ
نویسندگان صحاح و سایر نویسندگان، این جریان را نقل کرده اند که در هنگام احتضار پیامبر صلی الله علیه وآله، عده ای از جمله عمر بن خطاب در خانه ی آن حضرت بودند و وقتی پیامبر فرمودند: “ایتونی بدوات و بیاض لاکتب لکم کتاباً لن تضلوا بعدی”، کاغذ و دوات بیاورید تا برایتان نوشته ای بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید.
عمر گفت: درد بر او غلبه پیدا کرده، کتاب خدا برای شما کفایت می کند.
این مطلب را بخاری در جزء چهارم صحیح صفحه ۵ از قول عبیدالله بن عبدالله بن مسعود، از ابن عباس نقل کرده است.
بعد از آن کار به نزاع کشید و هر کس چیزی میگفت یکی حرف عمر را تکرار میکرد و بعضی میگفتند کاغذ را حاضر کنید، تا اینکه پیامبر فرمودند بنویسند.
ابن عباس می گوید: تمام مصیبت آن وقتی بود که با اختلاف و سرو صدا بین پیامبر و آنچه میخواست بنویسد حایل شدند.
در صحت این حدیث جای هیچ سخن و شکی نیست، بخاری در چند جای صحیح و مسلم هم در آخر وصایا، جزء دوم صفحه ی ١۴ آن را آورده و احمد در جزء اول صفحه ی ۳۲۵ مسند از قول ابن عباس اینرا نقل کرده است. اما در معنی تصرف کرده اند زیرا لفظ اصلی که عمر گفته, این بوده که:
دعوا الرجل فانه لیهجر، حسبنا کتاب الله؛ آن مرد را رها کنید، او هذیان میگوید، برای ما کتاب خدا کافی است.
اما آنها آورده اند که گفته: ان النبی قد غلب علیه الوجع؛ درد بر پیامبر غالب شده است. علت این تصرفها کاستن زشتی عبارت او بوده است.
در واقع عمر با این جمله که حسبنا کتاب الله، کتاب خدا ما را کفایت میکند، باعث اختلاف شد طوری که ابن عباس آنقدر گریه کرده بود که سنگ ریزه های جلویش تر شد و این مطلب در کتاب جهاد و سیر، صفحه ی ١١٨، جزء دوم آمده است.
اگر کسی در صحاح تحقیق کند می یابد که اول کسی که آن روز چنین بلوایی بپا کرد فقط عمر بوده است و بعد دیگران با وی هم رای شدند. حتی وقتی زنان از پشت پرده به او اعتراض کردند، گفت: شما همان زنان اطراف یوسف هستید، هر وقت پیامبر مریض میشود گریه میکنید و هر گاه بهبود یابد، به گردنش سوار میشوید.
البته گروهی از اهل سنت برای توجیه این عمل زشت عمر، جریان کاغذ و دوات خواستن رسول الله صلی الله علیه و آله را امتحانی برای امت می دانند و معتقدند عمر از این امتحان سربلند بیرون آمد!!
در پاسخ به این توجیه، یعنی امتحان بودن قضیه، لازم است اشاره کنیم که ساعات احتضار مخصوصا درباره شخصی چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسیار مهم است ایشان طبق آیات قرآن از روی هوی و هوس سخن نمی گویند. همچنین ناراحتی رسول الله بعد از ممانعت آنها نشان می دهد که قضیه امتحان نبوده بلکه امری بوده که اطاعت نشد و موجب ناراحتی ایشان گردید.
اگر به ادعای بعضی دیگر از علماء شما باور کنیم که به عمر الهام شده و حرفی صحیح بیان کرده، رسول الله را زیر سوال میبریم!
یا اینکه گفته اند عمر از روی محبت مانع شده چون پیامبر در حال بیماری بودند، در حالیکه این حرف نیز توجیهی بی اساس است چراکه اطاعت از ایشان و نوشتن وصیت قطعا سبب آرامش آنحضرت می شد.
خدای تعالی در آیه ٣۶ سوره احزاب میفرمایند: کسی حق نافرمانی از امر خدا و رسولش را ندارد، اگر کسی به واقع از روی محبت چنین حرفی را میزد، چرا جمله: “او هذیان میگوید” را به کار میبرد؟
همچنین در مورد این سخن عمر که گفت حسبنا کتاب الله این سوال مطرح می شود که اگر وجود قران موجب امنیت از ضلالت می بود چرا این همه اختلاف و تفرقه پیدا شد؟ کجای قرآن آمده که کتاب خدا کافی است؟ آیا اهل سنت که خود را تابع سنت رسول خدا می دانند نشنیده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
انّی تارکٌ فیکم الثِّقلَین کتاب اللهِ و عترتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض»
ملاحظه می فرمائید که به فرموده رسول خدا کتاب خدا به تنهایی کافی نبوده و قطعا وجود مفسرینی چون عترت پاک و طاهر ایشان به عنوان عِدل قرآن ضروری می باشند.
نکته دیگر اینکه ناراحتی پیامبر با عبارت “برخیزید” نشان دهنده وجوبی بودن این امر بوده و اگر عمر واقعا” شبهه در فهم مطلب می داشت حتما” پیامبر او را قانع می کرد. ولی ناراحتی پیامبر و گریه ابن عباس و جزع و فزع او دلیل بر اینست که قضیه چیز دیگری بوده !
لذا می بینید هیچ عذری روی این مصیبت را سفید نمی کند، و نابود کننده جایگاه پوشالی عمر و شکننده کمر اسلام است.

ادامه دارد….

دی
5
1397

حدیث روز

دانش و بینش – عبادت و دعا
حضرت عیسى علیه السلام

إنَّ الحِکمَهَ نورُ کُلِّ قَلبٍ، وَالتَّقوى‏ رَأسُ کُلِّ حِکمَهٍ، وَالحَقُّ بابُ کِلّ خَیرٍ، ورَحمَهُ اللَّهِ بابُ کلِّ حَقٍّ، ومَفَاتِیحُ ذَلِکَ الدُّعاءُ وَالتَّضَرُّعُ وَالعَمَلُ، وکَیفَ یُفتَحُ بابٌ بِغَیرِ مفتاحٍ؟!
حکمت، روشنگر هر دلى، و خداترسى، سرآمد هر حکمتى است، و حق، درِ هر خیرى و رحمت خدا درِ هر حقّى است، و کلیدهاى آن، دعا و زارى و کردار (نیک) است، و چگونه درى بدون کلید، باز می‌‏شود؟!
تحف العقول: ص ۵۱۲

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

دی ۱۳۹۷
ش ی د س چ پ ج
« آذر   بهمن »
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
2930