آبان
9
1392

اجراى جنایت حمید بن قحطبه !

عبیدالله بزاز نیشابورى مى گوید: من با حمید بن قحطبه طوسى (یکى از حکمرانان هارون ) معامله داشتم . روزى براى دیدار او بار سفر بستم . وقتى به آنجا رسیدم ، از آمدن من باخبر شد! هنوز لباس سفر بر تن داشتم که مرا احضار کرد. این قضیه در ماه رمضان ، وقت نماز ظهر اتفاق افتاد.به نزد او رفتم وى را در اتاقى دیدم که آب از وسط آن مى گذشت ! سلام کردم حمید تشت و آفتابه اى آورد و دست هایش را شست . مرا نیز توصیه به شستن دست ها نمود. سپس سفره غذا را پهن کردند.من فراموش کرده بودم که اکنون ماه رمضان است و من روزه هستم ! اما در بین غذا خوردن یادم آمد و بلافاصله دست از غذا کشیدم . حمید از من پرسید:
– چه شد؟ چرا غذا نمى خورى ؟

پاسخ دادم :ماه رمضان است ، من نه بیمارى و نه عذر دیگرى دارم تا روزه ام را افطار کنم ، اما شما چرا روزه نیستید؟!من علت خاصى براى خوردن روزه ام ندارم و از سلامت نیز برخوردارم .

سپس چشمانش پر از اشک شد و گریست ! پس از آنکه از خوردن فراغت یافت از او پرسیدم :

– علت گریستن شما چیست ؟

جواب داد:- هارون الرشید هنگامى که در طوس بود، در یکى از شب ها مرا خواست . چون به محضر او رفتم ، دیدم رو به روى وى شمعى در حال سوختن است و شمشیرى آخته نیز در جلو اوست و خدمتکار او هم ایستاده بود. هنگامى که در برابر وى قرار گرفتم ، چشمش که بر من افتاد گفت : – حمید! تا چه اندازه از امیرالمؤ منین اطاعت مى کنى ؟

گفتم : با مال و جانم !هارون سر بزیر انداخت و دستور داد به خانه ام برگردم .از رسیدنم به منزل چندانى نگذشته بود که ماءمور آمد و گفت :- خلیفه با تو کار دارد.

گفتم :انالله ! مى ترسم هارون قصد کشتن مرا داشته باشد. اما چون در برابر وى حاضر شدم ، از من پرسید:- از امیرالمؤ منین چگونه اطاعت مى کنى ؟

گفتم :- با جان و مال و خانواده و فرزندم .هارون تبسمى کرد و دستور داد برگردم .چون به خانه ام رسیدم باز فرستاده هارون آمد و گفت :- امیر با تو کار دارد.چون در پیش هارون حاضر شدم دیدم او در همان حالت گذشته اش ‍ نشسته است . از من پرسید:- از امیرالمؤ منین چگونه اطاعت مى کنى ؟

گفتم :- با جان و مال و خانواده و فرزند و دینم .هارون خندید و سپس به من گفت :- این شمشیر را بردار و آنچه این غلام به تو دستور مى دهد، به جاى آر!خادم شمشیر را برداشت و به من داد و مرا به حیاطى که در آن قفل بود آورد. در را گشود، ناگهان ! در وسط حیاط با چاهى رو به رو شدیم و سه اتاق نیز دیدیم که در همه آنها قفل بود. خادم در یکى از اتاق ها را باز کرد. در آن اتاق بیست تن پیر و جوان را که همگى به زنجیر بسته شده و موها پریشان و گیسوانشان ریخته بود، دیدم . به من گفت :- امیرالمؤ منین تو را به کشتن همه اینها فرمان داده است .آنان همه علوى و از نسل على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام بودند. خادم یکى یکى آنان را مى آورد و من هم گردن ایشان را با شمشیر مى زدم ، تا آنکه آخرینشان را نیز گردن زدم ! سپس خادم جنازه ها و سرهاى کشتگان را در آن چاه انداخت .آن گاه ، خادم در اتاق دیگرى را گشود. در آن اتاق هم بیست نفر علوى از نسل على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام به زنجیر بسته شده بودند.

– خادم گفت :- امیرالمؤ منین فرموده است که اینان را بکشى ! بعد یکى یکى آنان را پیش من مى آورد و من گردن مى زدم و او هم سرها و جنازه هاى آنان را به چاه مى ریخت تا آنکه همه را کشتم . سپس در اتاق سوم را گشود و در آن هم بیست تن از فرزندان على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام با گیسوان و موهاى فرو ریخته به زنجیر کشیده شده بودند.خادم گفت :- امیرالمؤ منین فرموده است که اینان را نیز بکشى .باز به شیوه قبل همه را کشتیم تا این که از آنان تنها پیرمردى باقى مانده بود. آن پیر به من گفت :- نفرین بر تو اى بدبخت ! روز قیامت هنگامى که تو را نزد جد ما رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم بیاورند تو چه عذرى خواهى داشت که شصت تن از فرزندان آن حضرت را که زاده على علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام بودند، به قتل رساندى ؟در این هنگام دست ها و شانه هایم به لرزه افتاد. خادم نگاهى غضبناک به من کرد و مرا اجازه ترک وظیفه نداد! لذا آن پیر را نیز کشتم و خادم جسد او را به چاه افکند! اکنون با این وصف ، روزه و نماز من چه سودى برایم خواهد داشت ، حال آنکه در آتش ، جاودان خواهم ماند!

آبان
8
1392

سخنرانى عبدالملک مروان در مکه ! 

عبدالملک مروان، خلیفه اموى در مکه سخنرانى مى کرد. همین که سخنانش به پند و موعظه رسید، مردى از میان جمعیت برخاست و گفت :

– بس است ، بس است !! شما امر مى کنید ولى خود عمل نمى کنید و نهى مى کنید، اما از کارهاى زشت نمى پرهیزید، پند مى دهید ولى پند نمى گیرید. آیا ما از کردار شما پیروى کنیم ، یا مطیع گفتار شما باشیم ؟! اگر بگویید پیرو روش ما باشید، چگونه مى توان از ستمگران پیروى کرد یا به چه دلیل ما از گناهکارانى اطاعت کنیم که اموال خدا را ثروت خود مى دانند و بندگان او را بنده خویش حساب مى کنند؟ و اگر بگویید از دستورات ما اطاعت نمایید و نصیحت ما را بپذیرید، آیا ممکن است آن کس که خود را پند نمى دهد، دیگرى را نصیحت کند؟ مگر اطاعت از کسى که عادل نیست جایز است ؟اگر بگویید، علم را در هر کجا یافتید بگیرید و نصیحت را از هر که باشد بپذیرید، شاید در میان ما کسانى باشند که بهتر از شما سخن بگویند و زیباتر حرف بزنند!از خلافت دست بردارید و نظام قفل و بند را کنار گذارید تا آنان که در شهرها در به در گشته اند و در بیابان ها آواره کرده اید، پیش بیایند و این خلافت را به طور شایسته اداره کنند.به خدا سوگند! ما هرگز از شما پیروى نکرده ایم و شما را مسلط بر مال و جان و دین خود نساخته ایم تا مانند ستمگران با ما رفتار کنید ما به وضع زمان خود آگاهیم و منتظر پایان مدت حکومت شما، و تمام شدن همه رنج ها و محنت هاى خود هستیم .هر کدام از شما که بر سریر حکومت تکیه زند مدت معینى دارد و به زودى پرونده اى که همه کردار و اعمال کوچک و بزرگ در آن نوشته شده مى خواند و آن وقت خواهد فهمید که ستمگران چه ظلم هایى روا داشته اند!

در این هنگام ، یکى از ماءموران مسلح خلیفه ، پیش آمده و او را گرفت ، دیگر از سرنوشت او خبرى نشد!

آبان
7
1392

زندگینامه شیخ عباس قمی

ولادت و تحصیلات

شیخ عباس قمی  معروف به محدث قمی از محدثان شیعی پرکار قرن چهاردهم هجری است . وی در سال ۱۲۹۴ ه‍.ق (۱۲۵۴ ه‍.ش) در قم متولد شد. در سن بیست و دو سالگی به نجف رفت و شش سال آنجا ماند. پس از آن دوباره به ایران برگشت و تا آخر عمر، یعنی تا شصت و پنج سالگی در قم درس خواند و درس داد. پدرش محمدرضا، کاسبی متدین و آگاه به احکام دین مبین اسلام بود چنانکه مردم برای آگاهی از فروع فقهی و وظایف مذهبی خویش به ایشان رجوع می کردند .

شیخ عباس قمی پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح در نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه‌.ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی بویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدث‌بزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری بیشتر کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۱۸ ه‌.ق به سوی خانه خدا و زیارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوی وطن خویش قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با والدین و خویشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوری شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه‌.ق درگذشت. محدث قمی نیز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف دینی خوشه‌ها چید.

شیخ عباس قمی پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح در نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه‌.ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی بویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدث‌بزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری بیشتر کسب فیض کرد. وی در سال ۱۳۱۸ ه‌.ق به سوی خانه خدا و زیارت مشاهد مشرفه بار سفر بست و سپس به سوی وطن خویش قم مراجعت کرد، اما پس از دیدار با والدین و خویشان دوباره رهسپار نجف اشرف و مجلس محدث نوری شد. محدث نوری در سال ۱۳۲۰ ه‌.ق درگذشت. محدث قمی نیز پس از درگذشت استادش، حدود ۲ سال در شهر نجف ماندگار شد و از خرمن معارف دینی خوشه‌ها چید.

تدریس در حوزه علمیه قم

در سال ۱۳۴۰ ه‌.ق (۱۳۰۰ ه‌.ش) یعنی یک سال پس از تصرف تهران توسط رضاخان‌ پهلوی، مرحوم شیخ عباس قمی به دعوت آیه الله شیخ عبدالکریم حایری یزدی – که به خواهش علمای عصر خویش برای تجدید مرکزیت حوزه علمیه قم، در این شهر ماندگار شده بود – برای تدریس به حوزه علمیه کهن قم فراخوانده شد و در همین ایام یعنی سال ۱۳۴۴ ه‌.ق، مهمترین کتاب حدیثی ایشان یعنی سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار – که فهرست موضوعی تفصیلی برای احادیث کتاب عظیم و بیش از صد جلدی بحار الانوار تالیف علامه مجلسی است – پس از سالها تلاش شبانه روزی مولف در دسترس علاقمندان قرار گرفت و به این ترتیب می توان گفت او به کتاب عظیم بحار الانوار حیات مجدد بخشید و مبلغان را در دفاع از اسلام به سلاحی کاری مجهز نمود. شیخ عباس قمی در این کتاب علاوه بر فهرست احادیث و آیات قرآن، گاه به بیان مطالب مهم و تحقیقات ژرفی نیز اهتمام ورزیده و علاوه بر این شرح حال مختصری از مشاهیر و بزرگان علمای شیعه و سنی و حتی برخی از شعرا و ادیبان را نیز ضمیمه کرده است. اما البته مزیت اساسی این کتاب آن است که مولف، همه آداب ظاهری و باطنی نقل حدیث را از قبیل پاکیزیگی ظاهر و باطن و خلوص نیت و پرهیز از اغراض مادی رعایت نموده است.

او زندگی‌اش را وقف اسلام کرد؛ تا آن جا که روزانه افزون از ۱۷ ساعت مطالعه می‌کرد و می‌نوشت وی حماسه‌ای در عرصه‌ی احیای اندیشه شیعی آفرید. وی با رجوع به منابع و مأخذ معتبر اسلامی که در صلاحیت و توانمندی علمی و عملی او بود، به تدوین تاریخ اسلام با نام «منتهی‌الآمال» همت گماشت که یک دوره تاریخ تحلیلی و مستند است. دیگر کتاب ارزنده وی «پیرامون نهضت امام حسین (ع) و وقایع کربلا» نام دارد.

مفاتیح الجنان

شیخ عباس قمی در دورانی که معنویت و حقیقت دین مورد هجوم بود به تدوین، تنظیم و ارایه کتاب دعایی با نام «مفاتیح‌الجنان» شامل یکدوره اعمال واجب و مستحب در طول سال، همت گماشت. پس از رسالات سید بن طاوس و .. علامه مجلسی، کاری بدین عظمت و کامل در عالم شیعه نبود. این کتاب در تمام خانه‌ها و اماکن مقدسه به عنوان رساله‌ای در باب «سیر و سلوک» علمی و عملی برای مشتاقان عرفان عملی در آمد که هر روز بر اهمیت و ضرورت آن افزوده می‌شود.

شیخ عباس قمی ۸ جلد کتاب با عنوان “مستدرک‌ بحارالانوار ” برای متخصصان حدیث تدوین کرد که در حوزه‌های علمیه دستمایه‌ای برای عالمان دینی است. از دیگر آثار شیخ عباس قمی می‌توان به تخلیص “معراج‌السعاده ” اثر ملا احمد نراقی، تدوین یکصد کلام از سخنان امام علی (ع)، نگارش “منازل الآخرت ” به عنوان توشه‌ی راهیان ابدیت و شناخت منازل موت، قبر، سئوال و جواب و عالم برزخ، اشاره کرد.

آنچه در اعمال شیخ مهم است این است که وی بدون آن که وارد جدال مکتبی، درگیری و یا رویارویی با مهاجمان و معاندان دینی شود، با تبیین و تدوین معارف اسلامی، سدی، محکم در برابر سیل بنیان کن بی‌دینی در ذیل عناوین مختلف شد.

ویژگی های شیخ

شاید بتوان سه مشخصه برای شیخ عباس قمی بر شمرد:

۱ـ عارف و اهل معرفت؛

۲ـ زاهد و بدور از مقام، شهرت و ثروت؛

۳ـ عالم و عامل، محقق و پژوهشگر و در نهایت مترجم و مؤلف .

مرحوم حاج شیخ عباس قمی پس از ورود به حوزه علمیه نجف، در حلقه اساتید و بزرگان آن دوره شرکت جست. اما علاقه وی به علم حدیث باعث شد که به محدث عالی مقام و علامه بزرگوار محضر پر فیض آن عالم ربانی را برگزیند. شیخ عباس قمی، معروف به محدث قمی، تحت تأثیر ملکات فاضله و صفات برجسته و علم سرشار استادش حاجی نوری، و نیز شایستگی ذاتی و آمادگی بالای خود، به مقامات چشمگیری از علم و عمل رسید. شیخ به مدت چهار سال از محضر این استاد عالی قدر بهره گرفت.

داستان عجیب شیخ عباس قمی و پدرش :

مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است که: وقتى کتاب منازل الاخره را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازل الاخرٍه مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند. روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.

چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.

آثار شیخ عباس قمی :

از محدث قمی کتابهای بسیاری – که در مجموع به ۶۳ جلد می‌رسد – در رشته‌های رجال، اخلاق، فقه، کلام، لغت، ادعیه و تاریخ و به ویژه حدیث باقی مانده است که برخی از آنها عبارتند از:

۱.منتهی الآمال، درباره تاریخ چهارده معصوم نگاشته شده است.

۲.نفس المهموم، درباره وقایع کربلا

۳.الانوار البهیه، درباره تاریخ چهارده معصوم نگاشته شده است.

۴.تتمهه المنتهی، در تاریخ خلفای راشدین، اموی و برخی از خلفای عباس

۵.تحفهالاحباب، در علم رجال.

۶.شرح الوجیزه، درعلم حدیث.

۷.الکنی و الاقاب، که زندگینامه بسیاری از علمای شیعه و سنی و برخی شاعران، ادیبان، عارفان و امیران است.

۸.مفاتیح الجنان، مجموعه‌ای از ادعیهٔ منتخب چهارده معصوم.(مشهورترین کتاب وی نیز می‌باشد)

۹.ترجمه مصباح المتهجد، مجموعه‌ای از ادعیهٔ منتخب چهارده معصوم.

۱۰.سبیل الرشاد، در عقاید شیعه به ویژه مبدأ و معاد.

۱۱.ذخیره الابرار، که تلخیص کتاب انیس التجار، تألیف مولی مهدی نراقی و در موضوع فقه است.

وفات

شیخ عباس قمی غروب روز ۲۲ ذی الحجه سال ۱۳۵۹ ه. ق، حالش منقلب گردید و پی در پی نام ائمه اطهار علیه‏السلام را بر زبان جاری می‏ساخت. آن شب به علت کسالت فراوان نمازهایش را نشسته خواند و نیمه شب دعوت حق را لبیک گفت و در سن شصت و پنج سالگی به لقاءاللّه‏ پیوست. مرحوم آیت‏اللّه‏ سیدابوالحسن اصفهانی بر جنازه مطهرش نماز خواند و بعد از تشییعی باشکوه، توسط بزرگان و مراجع و عموم مردم، در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، کنار مرقد استادش محدث نوری، به خاک سپرده شد .

آبان
7
1392

خبر صفوان در فضیلت زیارت عاشورا

سیف بن عمیره مى‏گوید:به صفوان گفتم:علقمه بن محمّد،این دعا را براى ما از حضرت باقر علیه السّلام روایت نکرد،بلکه همان زیارت‏ را حدیث کرد.صفوان گفت:با سیّد خودم امام صادق علیه السّلام به این مکان وارد شدم،آن حضرت زیارت بجا آورد، مثل آنچه را که ما بجا آوردیم،و دعا کرد به این دعا هنگام وداع،پس از اینکه دو رکعت نماز بجا آورد،چنان‏که ما نماز بجا آوردیم و وداع کرد چنان‏که ما وداع کردیم.آنگاه صفوان گفت:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:بر این زیارت مواظبت کن و این دعا را بخوان‏ و به آن زیارت کن،به درستى که من بر خدا ضامنم،براى هرکه زیارت کند به این زیارت و دعا کند به این دعا،از نزدیک یا دور،به اینکه زیارتش پذیرفته‏ و سعیش پسندیده باشد و سلامش به آن حضرت برسد و آن سلام از آن جناب پوشیده نماند و حاجت او از جانب خداى تعالى روا شود،به هر مرتبه‏ که خواهد برسد و او را ناامید باز نگرداند.اى صفوان این زیارت را به این ضمان یافتم از پدرم و پدرم از پدرش على بن الحسین علیهم السّلام به مین ضمان و او از حسین علیه السّلام‏ به همین ضمان و حسین علیه السّلام از برادرش حسن علیه السّلام به همین ضمان و حسن از پدرش امیر مؤمنان علیهما السّلام از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم با همین ضمان و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از جبراییل با همین ضمان و جبراییل از خداى تعالى با همین ضمان.به تحقیق خداى عزّ و جلّ به ذات مقدّس خود سوگند یاد کرده که هرکه حسین علیه السّلام را به این زیارت زیارت کند،از نزدیک یا دور،و دعا کند به این دعا،زیارت او را قبول میکنم و خواهش او را مى‏پذیرم هر اندازه که باشد و خواسته‏اش را عنایت میکنم و از حضرت من‏ با ناامیدى و خسارت باز نگردد و با خوشحالى بازش گردانم به برآوردن حاجت و رسیدن به بهشت و آزادى از دوزخ و شفاعت او را در حقّ هرکس که‏ شفاعت کند مى‏پذیرم،حضرت فرمود:جز دشمن ما اهل بیت که شفاعت در حق او قبول نشود.حق تعالى به این واقعیت بر ذات اقدسش سوگند خورده و ما را گواه گرفته بر آنچه ملائکه ملکوت به آن گواهى دادند.پس جبرائیل گفت:یا رسول اللّه خدا مرا بسوى تو فرستاده براى سرور و بشارت تو و شادى و بشارت‏ على و فاطمه و حسن و حسین و امامان از اولاد تو علیهم السّلام تا روز قیامت مستّمر و پاینده باد شادمانى تو و على و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السّلام و شیعه شما تا روز رستاخیز آنگاه صفوان گفت:امام صادق علیه السّلام به من فرمود:هرگاه برایت بسوى خداى عزّ و جلّ حاجتى روى داد،زیارت کن به این زیارت از هر مکانى که بودى‏ و این دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه از جانب خدا برآورده میشود و خدا وعده خود را به رسول خود خلاف نخواهد فرمود،به جود و امتنانش‏ و الحمد للّه.

آبان
7
1392

دعای صفوان معروف به دعای علقمه

علقمه گفت: حضرت باقر علیه السّلام فرمود:اگر بتوانى آن حضرت را هر روز به این زیارت در خانه خود زیارت کنى زیارت کن،که‏ تمام این ثوابها براى تو خواهد بود.محمّد بن خالد طیالسى از سیف بن عمیره روایت کرده:با صفوان بن مهران و جمعى‏ دیگر از اصحاب خودمان به سوى نجف بیرون رفتیم-پس از خروج حضرت صادق علیه السّلام از حیره به جانب مدینه-زمانى‏که‏ از زیارت امیر مؤمنان فارغ شدیم،صفوان صورت خود را به جانب مشهد ابا عبد اللّه گردانید،آنگاه به ما گفت:از نزد سر مقدّس امیر مؤمنان،حسین علیه السّلام را زیارت کنید،که از اینجا امام صادق علیه السّلام ایما و اشاره کرد،به سلام بر آن حضرت‏ و من در آن‏وقت خدمت آن حضرت بودم.سیف گفت:صفوان همان زیارتى را خواند،که علقمه بن محمّد حضرمى از امام باقر علیه السّلام در روز عاشورا روایت کرده بود،سپس دو رکعت نماز نزد سر امیر مؤمنان علیه السّلام بجا آورد،و پس از آن‏ نماز،امیر مؤمنان علیه السّلام را وداع کرد و اشاره کرد به جانب قبر امام حسین علیه السّلام درحالى‏که روى خود را به جانب او کرده بود و پس از زیارت او وداع گفت،و از جمله دعاهایى که بعد از نماز خواندن این بود:
یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا مُجِیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرِّینَ یَا کَاشِفَ کُرَبِ الْمَکْرُوبِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ [وَ] یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ [وَ] یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ [وَ] یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ بِالْأُفِقِ الْمُبِینِ [وَ] یَا مَنْ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى [وَ] یَا مَنْ یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ [وَ] یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ خَافِیَهٌ یَا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ [وَ] یَا مَنْ لا تُغَلِّطُهُ [تُغَلِّظُهُ‏] الْحَاجَاتُ [وَ] یَا مَنْ لا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ یَا مُدْرِکَ کُلِّ فَوْتٍ [وَ] یَا جَامِعَ کُلِّ شَمْلٍ [وَ] یَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ یَا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ یَا قَاضِیَ الْحَاجَاتِ یَا مُنَفِّسَ الْکُرُبَاتِ یَا مُعْطِیَ السُّؤْلاتِ یَا وَلِیَّ الرَّغَبَاتِ،
اى خدا،اى خدا،اى پاسخ‏دهنده خواسته بیچارگان،اى برطرف کننده اندوه اندوهگینان،اى فریادرس‏ داخواهان،اى دادرس دادجویان،اى آن‏که به من از رگ گردن نزدیک است،اى آن‏که‏ میان شخص و دلش پرده مى‏شود،اى آن‏که بر دیدگاه برتر است،و بر سپهبد روش،اى آن‏که بخشنده و مهربان است،و بر حکومت کشور هستى استیلا دارد،اى آن‏که خیانت چشمها،و آنچه را سینه‏ها پنهان کنند مى‏داند،اى آن‏که‏ هیچ پوشیده‏اى بر او مخفى نیست،اى آن‏که صداها بر او مشتبه نشود،اى آن‏که نیازمندیها،او را به اشتباه نیندازند اى آن‏که اصرار اصرارکنندگان او را به ستون نیاورد،اى دریابنده هر از دست رفته،اى گردآورنده هر پراکنده،اى آفریننده جانها پس از مرگ،اى آن‏که هر روز در کارى است،اى برآورنده حاجات،اى بیرون آورنده غمها از دلها،اى بخشنده‏ خواهشها،اى سرپرست رغبتها،
یَا کَافِیَ الْمُهِمَّاتِ یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ لا یَکْفِی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَهَ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَإِنِّی بِهِمْ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِی مَقَامِی هَذَا وَ بِهِمْ أَتَوَسَّلُ وَ بِهِمْ أَتَشَفَّعُ إِلَیْکَ وَ بِحَقِّهِمْ أَسْأَلُکَ وَ أُقْسِمُ وَ أَعْزِمُ عَلَیْکَ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ وَ بِالْقَدْرِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ وَ بِالَّذِی فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَ بِهِ خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعَالَمِینَ وَ بِهِ أَبَنْتَهُمْ وَ أَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلِ الْعَالَمِینَ حَتَّى فَاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعَالَمِینَ جَمِیعا أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی وَ تَکْفِیَنِی الْمُهِمَّ مِنْ أُمُورِی وَ تَقْضِیَ عَنِّی دَیْنِی وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفَقْرِ وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفَاقَهِ وَ تُغْنِیَنِی عَنِ الْمَسْأَلَهِ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ، (بیشتر…)

گاه‌شمار تاریخ خورشیدی

مهر ۱۳۹۲
ش ی د س چ پ ج
« شهریور   آبان »
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
2728293031