31
1392
حکایت بریره و همسرش
در عصر پیامبر کنیزی به نام بریره بود که شوهر سیاهی به نام مغیث داشت . بریره بسیار از شوهرش نفرت داشت و برعکس، شوهرش او را بسیار دوست می داشت.
عایشه این کنیز را خرید و آزاد کرد. از آنجا که صاحب قبلی اش او را در حال کنیزی شوهر داده بود، پس از آزادی، پیامبر او را مخیّر کرد که به همسری با مغیث ادامه دهد یا از او جدا شود. گروهی که حال پریشان و گریان مغیث را در فراق همسرش دیدند، از پیامبر درخواست کردند که از بریره بخواهند تا او همچنان همسر مغیث باقی بماند.
پیامبر این سفارش را در ساختار امر به او گفتند.
بریره در پاسخ گفت: آیا به من امر میکنید؟
پیامبر پاسخ دادند: خیر، من شفاعت میکنم.
پس بریره جدایی از همسرش را برگزید؛[۱]
آخرین دیدگاه
نوشته های تازه
- منتظر ظهور ولی عصر اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۲
- خداوند متعال، قرآن را مثل حبل و طنابِ مستحکم به زمین آویخت اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۲
- غربت امام حسن علیه السلام میان یارانشان اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۲
- سجده شکر اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۲
- مسابقه رنگ آمیزی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۲